لؤلؤ و مرجان در شرط پله اول و دوم منبر روضهخوانان
لولو و مرجان در شرط پله اول و دوم منبر روضه خوانان | |
---|---|
پدیدآوران | نوری، حسین بن محمدتقی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | در شرط پله ي اول و دوم منبر روضه خوانان |
ناشر | نشر آفاق |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1388ش |
چاپ | 1 |
موضوع | 1. روضه خواني - متون قديمی تا قرن 14 2.وعظ - متون قديمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 260/4 /ن9ل9 1388 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
لؤلؤ و مرجان در شرط پله اول و دوم منبر روضهخوانان، تألیف حسین بن محمدتقی نوری طبرسی (1254-1320ق)، پیرامون شرایط روضهخوانی که به زبان فارسی و در سال 1319ق، نگارش آن پایان یافته است[۱] این کتاب همراه با تحقیق و تعلیقات و پاورقیهای مفید و مفصل مصطفی درایتی منتشر شده است.
ساختار
کتاب با دو مقدمه از ویراستار و نویسنده آغاز شده و مطالب در دو فصل مفصل، به دو پیش شرط لازم و ضروری برای عاشوراپژوهی و عزاداری، اختصاص یافته است: اول اخلاص و دوم با تفصیل بیشتری صداقت[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه نخست، توضحیات مختصری پیرامون کتاب و نویسنده آن ارائه گردیده است[۳]
در مقدمه نویسنده، بر ثواب گریستن و گریاندن در عزای امام حسین(ع) تأکید شده و از تاریخ روضهخوانی سخن رفته است[۴]
در فصل نخست از مفاسد ریا بحث شده است و با عنایت به آیات قرآن و سخنان معصومان(ع)، خطرهای ریا در روضهخوانی به ترتیب زیر نشان داده شده است:
- محروم ماندن از پاداش معنوی؛
- گرفتار تزویر و نفاق شدن؛
- به دام شرک خفی، خودنمایی و خودخداانگاری مرموز و پنهان درافتادن؛
- دین به دنیا فروختن؛
- دوگانگی و تضاد در گفتار و کارکرد[۵]
در ضمن از چگونگی ارتزاق از راه دین و مزدورانه روضهخوانی کردن و حرام بودن مزدخواهی در عبادت، مباحث مفیدی به میان آمده است که با تنبیه و توبیخ شدید روضهخوانان ریاکار و دینفروش، نوشته شده است. در پایان فصل، با عنوان چند تنبیه، نخست این پرسش به پیش کشیده شده است که آیا ریاکاری در عزاداری میتواند جایز باشد؟! که ضمن تخطئه این تصور باطل، تحریف رایجی که در ترجمه و توضیح تباکی، متداول و معروف است، یادآوری میگردد و سپس با مراجعه به متون حدیثی، تفسیر و ترجمه صحیحی از تباکی، ارائه میشود؛ آنچنانکه دیگر شائبه تزویر و ریا پیش نمیآید و تباکی را از تصنعی و تکلفی بودن میرهاند[۶]
در تنبیه دوم و سوم نیز به ترتیب از حرام بودن دروغ و افسانهسازی در روضهخوانی و از وظیفه بانیان و عزاداران در گرامیداشت روضهخوانان و مادحان حسینی سخن گفته شده است که با آوردن روایتهایی در تکریم شاعران مرثیهسرا همچون کمیت اسدی و دعبل خزاعی، توضیح داده شده است[۷]
اما در فصل دوم که بیش از سهچهارم کتاب را در بر میگیرد، از شرط دوم؛ یعنی درستی و راستگویی، سخن گفته شده است که در پنج مقام و چند تنبیه و یک خاتمه به سامان رسیده است. در مقام اول با مراجعه به آیات قرآن و احادیث و اخبار، ضرورت صدق نشان داده شده و راستگویی از زبان دین، ستوده شده است و به این ترتیب، همگان، بهویژه مادحان اهلبیت و عاشقان امام حسین(ع)، پیش از هر چیز به راستی و درستی فراخوانده شدهاند[۸]
مقام دوم در مذمت دروغ گفتن و مفاسد آن در دنیا و آخرت است که نخست با ده دلیل، بدتر بودن دروغگویی از شرابخواری نشان داده شده است و سپس با آوردن دهها شاهد از قرآن و حدیث، چهل مفسده از مفاسد دروغگویی، یادآوری میشود. در مقام سوم نیز به همان ترتیب پیشین از دروغ بستن بر خداوند، پیامبر(ص) و ائمه(ع) سخن رفته که «بزرگترین گناه» و «ستم بزرگتر» است و از هر بدی، بدتر آنکه انسان، خودخواهی خود را با خرج کردن خدا، ارضا کند[۹]
نویسنده در مقام چهارم، از اقسام و انواع دروغ و از حکم شرعی و وضعی هریک بهتفصیل سخن گفته و در ضمن، مباحث مربوط، مثل دروغ مصلحتآمیز، توریه، زبان حال و... مطرح شده و درهرحال، ساختن روایت، گناه و حرام دانسته شده است که جعل حدیث بههیچوجه جایز نیست و در مقام پنجم از مراتب صدق و صادقان، سخن رفته که راستگویی از نازلترین درجات آن است که هرکه این نیز ندارد عدمش به ز وجود[۱۰]
در پایان این بخش نیز چند تنبیه آمده که به این ترتیب است:
- لزوم تفحص کامل در نقل از ثقه؛
- اعتبار مؤلف، دلیل بر اعتبار کتاب نیست؛
- تشبیه دروغسازی برخی روضهخوانان به مسنای یهودیان؛
- علل تحریف و دروغسازی در وقایع عاشورا[۱۱]
در خاتمه به این پرسش، پاسخ داده شده که تکلیف مردم در برابر روضههای دروغ و روضهخوانان دروغپرداز چیست و پاسخ نویسنده با عنایت به آیه شریفه و اجتنبوا قول الزور [حج–30]
و آیات و احادیث دیگر، چنین است: از آنها دوری باید و شنیدن سخنانشان نشاید؛ فأعرض عنهم حتی يخوضوا في حديث غیره [نساء–68] [۱۲]
نویسنده در این کتاب به ساختگی بودن برخی اخبار مشهور، همچنین به دروغ بودن بعضی از روضههای بسیار معروف و گریهآور، تصریح کرده است که فهرستی از آنها را در اینجا بهاجمال میآوریم:
- در داستان لیلا مادر حضرت علیاکبر(ع) به امام حسین(ع) بستهاند که از زبان پیامبر بگوید که دعای مادر در حق فرزند، مستجاب میشود. به اعتقاد نویسنده این داستان تا آخر آن، تمام دروغ است.
- خبر مجعول و آن دروغی که به زبان عربی در قتلگاه از زبان امام حسین(ع) خطاب به خواهرش زینب، نقل کنند که: «فرمقها بطرفه فقال لها: أخية ارجعي إلی الخيمة فقد كسرت قلبي و زدت كربي«.
- دنبالهای که به دروغ به آخر زیارت وارث بستهاند که البته اصل زیارت وارث از زیارات مأثوره معتبره است، اما از «السلام علی أبيضكم و علی أسودكم...» به بعد را عوام كالأنعام بر آن میافزایند که افزون بر جسارت ارتکاب بر بدعت و جسارت افزودن بر فرموده امام(ع)، متضمن چند دروغ واضح است.
- درباره محل دفن حر بن یزید ریاحی و «آنچه گویند در سبب بیرون بردن حر از میان شهدا و دفن کردن او در آن موضع، پس داخل در مجعولات و بافتههای دروغگویان است».
- در داخل مسجد، جایی را معین کردند و مختار را در او [آنجا] دفن کردند و تصدیق آن را از علما نقل نمودند، تمام دروغ و مجعول است.
- چند نمونه از اعمال خرافی و بدعتهای محتقره، مثل غسلِ اویس قرن و آش ابوالدرداء و...
- حال هانی [بن عروه] تاکنون درست مکشوف نشده و نزد علما هنوز به حد وثاقت نرسیده.
- رسیدن اهلبیت(ع) در اربعین به کربلای معلی بهنحوی که سید در لهوف ذکرنموده، منافی است با امور بسیار و جملهای از اخبار و تصریح جمعی از علمای اخیار. محدث نوری در این باره به تفصیل بیشتری سخن میگوید و آن را با آوردن هفت دلیل و چندین شاهد و قرینه، مردود میداند؛ از جمله اینکه راوی داستان، مجهول است.
- عطیه کوفی، غلام مملوک جابر بن عبدالله انصاری نبود، بلکه خود «محدث» و «تابعی» بود. نویسنده در این مورد، در ادامه بحث پیش، مینویسد: «اخبار جزمی روضهخوانان به وقوع این واقعه به مجرد کلام مذکور، کاشف از نهایت جهل و تجری است و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابیمخنف قناعت میکردند و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلبِ ویران نمیکاشتند، آنگاه این همه شاخه و برگ از او نمیرویانیدند. پس از آن این همه میوههای گوناگون اکاذیب از آن نمیچیدند و از زبان حجت بالغه خداوند، حضرت سجاد(ع) این همه دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر نقل نمینمودند. کار به آنجا رسیده که عطیه کوفی، محدث تابعی را غلام مملوک جابر انصاری مدنی کردند».
- داستان هاشم مرقال از شهدای جنگ صفین در کربلا و عاشورا بنا به نقل ملا مهدی نراقی در «محرق القلوب» و اینکه «در این کتاب [محرق القلوب] مطالب منکره یافت میشود که ناظر بصیر، از نوشتن چنان عالمی چنین مطالبی را متعجب میشود».
- انتقاد شدید از فاضل دربندی و کتابش «أسرار الشهادة» و اینکه «این کتاب در نزد علمای فن و نقادین احادیث و سیر، بیوقع و بیاعتبار و اعتماد بر آن کاشف از خرابیکار ناقل و قلت بصیرت اوست».
- پیمان بستن اصحاب به رهبری حبیب بن مظاهر در شب عاشورا بر اینکه نگذارند که فردا کسی از بنی هاشم پیش از ایشان به میدان رود و صدر و ذیل داستان که شاخه و برگ زیادی دارد[۱۳]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و نمایه کتابها، اشخاص و اماکن در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع[۱۴]و اشاره به اختلاف نسخ[۱۵]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است[۱۶]