وحیشناسی
وحیشناسی | |
---|---|
پدیدآوران | کريمي، مصطفي (نويسنده) |
ناشر | مؤسسه آموزشي و پژوهشی امام خمینی(ره). مرکز انتشارات |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1387ش, |
شابک | 978-964-411-273-7 |
موضوع | وحي و الهام |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 220/3 /ک4و3* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
وحیشناسی، تألیف مصطفی کریمی، کتابی است که با هدف پاسخگویی به نیازهای دانشپژوهان رشته علوم قرآن و تفسیر تدوین یافته است. در این اثر آیات و روایات، مسائل وحی، بهویژه تحلیل آن و نقش فرشته و پیامبر در این زمینه، با نگاهی نو، جامع و دقیق بررسی شده است.
ساختار
این اثر جهت تدریس در دانشگاهها شامل شانزده درس و به ارزش سه واحد فراهم آمده است. لذا در هر درس اهداف، پیشسازماندهنده، فعالیت ضمن درس، چکیده، پرسش، منابع برای مطالعه بیشتر و موضوع تحقیق، طراحی و ارائه شده است[۱].
گزارش محتوا
نویسنده در مقدمه ضمن بیان مطالبی درباره وحی، به بیان مخاطب این اثر و محتویات آن پرداخته است[۲].
درس نخست این نوشته به مفهوم و کاربردهای لغوی و قرآنی وحی و مفهوم اصطلاحی آن میپردازد.
نویسنده در این درس میگوید: کاربردهای قرآنی وحی شامل تقدیر الهی در نظام هستی، هدایت غریزی، القای شیطانی، اشاره پنهانی، الهام، پیام الهی به فرشتگان، فرستادن روح بر پیامبر، تأیید عملی پیشوایان الهی، ارتباط رسالی و سخن گفتن بیواسطه خدا با پیامبر است... بیشترین کاربرد وحی در قرآن در معنای اصطلاحی آن، یعنی «ارتباط رسالی» پیامبر است... وحی در اصطلاح علم کلام و علوم قرآنی به معنای «تفهیم اختصاصی از جانب خداوند به بنده برگزیده (پیامبر) برای هدایت مردم» است[۳].
در درس دوم با نقد دلایل منکران، ثابت شده که نهتنها هیچ دلیلی بر عدم امکان وحی نیست، بلکه با عنایت به قدرت خدا و ویژگیهای روحانی انسان، شواهدی بر امکان وحی دلالت دارد.
نویسنده، شواهد و دلایل منکران وحی را همسنخ نبودن انسان با مبدأ وحی و ناتوانی همگان در ارتباط وحیانی مطرح میکند. برخی از خداباوران برای رهایی از تکالیف و یا عدم شناخت خدا، انسان و شرایط ارتباط وحیانی و ظاهرگرایی منکر وحی میشوند[۴].
در درس سوم ضمن پاسخ به دلایل عدم ضرورت وحی و بررسی دلایل حکما و متکلمان در اثبات ضرورت آن، برهانی کاملتر بیان شده است.
حکما در اثبات ضرورت وحی، به اجتماعی بودن زندگی انسانی و ناتوانی بشر بر وضع و اجرای قوانین تأکید دارند. عرفا در اثبات ضرورت وحی به شناخت خدا و سیر بهسوی او عنایت دارند و این سیر چهار مرتبه دارد و باید در میان انسانها، شخص یا اشخاصی باشند که به مرتبه چهارم برسند تا با وحی الهی سالاری قافله سلوک را بهعهده گیرند[۵].
درس چهارم دیدگاههای مادیگرایان و منکران وحی و نیز پندارهایی که رهاورد پیامبران را حاصل جنون، نبوغ فکری یا عواطف شدید میانگارند بررسی و نقد کرده، منشأ الهی وحی را اثبات میکند.
حالات غیر عادی حضرت محمد(ص) در برخی موارد نزول وحی، فقط هنگام ارتباط وحیانی بیواسطه و به علت سنگینی این قسم از وحی بوده است. برخی با اذعان به صداقت پیامبران، سخنان آنان را تبلور شعور و شخصیت باطنی و ضمیر ناخودآگاه میدانند که بر اثر تفکر زیاد بر روی مشکلات مردم، از درون بر ایشان الهام میشد و ایشان آن را وحی الهی میپنداشتند. گاه نیز خیال میکردند فرشتهای را میبینند یا صدایی غیبی با ایشان نجوا میکند[۶].
در درس پنجم با بررسی عوامل و آثار تحلیل وحی به تجربه پیامبران و نقد دلایل آن، ناصحیح بودن این تحلیل، بهویژه درباره وحی قرآنی اثبات شده است.
«تجربه دینی» حالتی درونی است که از احساس حضور «امر متعالی» مانند خدا یا تجلیات الهی و یا موضوع مرتبط با خدا، برای مؤمن پدید میآید و تجربهکننده آن را دینی میداند. عوامل پیدایش نگرش تجربی به وحی عبارتند: از پیشتازی دانش تجربی، شک در صدق گزارههای کتاب مقدس و دگرگونی نیازهای بشری بهرغم ثبات محتوای وحی. تحلیل وحی به تجربه، پیامدهایی ناپذیرفتنی دارد؛ از جمله خطاپذیر و بشری شدن وحی و دین، کوتاه شدن دست بشر از حقایق پیام الهی، فروکاسته شدن وحی و دین به احساس شخصی[۷].
درس ششم با بیان تحلیل عقلی حکما از وحی، نشان میدهد که آنچه حکما در تحلیل وحی گفتهاند، بهرغم گمان برخی محققان، چندان با ادله و شواهد درونمتنی تعارض ندارد.
در این درس نظر فیلسوفانی چون فارابی و بوعلی درباره وحی به معرض نمایش گذاشته شده است. فارابی عقل انسانی را دارای سه مرتبه بالقوه و بالفعل و مستفاد میداند و عقل مستفاد با عقل فعال که در لسان شرع بدان «روحالقدس» گویند ارتباط برقرار میکند. نبی با تکامل در قوه متخیله توان ارتباط وحیانی را به دست میآورد[۸].
درس هفتم به این موضوع میپردازد که وحی سخن حضوری و غیر مادی خداوند با برخی انسانهاست.
تکلم خداوند با پیامبران را پیروان تمام شرایع الهی پذیرفتهاند؛ گرچه در چگونگی آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی وحی را حروف و اصوات ایجادشده در هوا یا محل دیگر میدانند که لازمهاش معرفت حصولی و قابل درک برای همگان است. حال آنکه وحی دریافتی حضوری و پنهان است. اشاعره سخن خدا را «کلام نفسی» میدانند که معنا و حقیقتی ازلی بوده، غیر از علم، اراده و کراهت است. آن معنا و حقیقت بهوسیله الفاظ به پیامبران منتقل میشود. آنان دلیل قانعکنندهای بر اثبات کلام نفسی بیان نکردهاند[۹].
درس هشتم با استفاده از آیات و روایات، سه قسم وحی بیواسطه، از ورای حجاب و بهواسطه فرشته و نیز فرایند هریک از این قسمها را بیان میکند. وحی بیواسطه در قیاس با دو قسم دیگر سنگینتر و دریافت آن نیز سختتر بوده است. وحی بیواسطه بر دو گونه است: در بیداری که نوح، ابراهیم، عیسی، محمد(ص) از آن برخوردار بودهاند و در خواب که حضرت محمد و ابراهیم از آن بهرهمند بودهاند[۱۰].
در درس نهم ثابت شده است که وحی الهی به پیامبران به سه گونه قابل تصور است: نشان دادن واقع، بیان زبانی و نشان دادن واقع همراه با بیان زبانی. در وحی بهصورت نشان دادن واقع، پیامبر بر آن لباس زبانی پوشانیده، به مردم بیان میکند، ولی در وحی زبانی، پیامبر وحی را بهصورت مجموعهای از بیان گفتاری یا نوشتاری دریافت میکند. اثبات اینکه پیامبران از کدام گونه وحی بهرهمند بودهاند، خارج از توان عقل و بحث درونمتنی است[۱۱].
درس دهم با آوردن شواهد و ادله نشان میدهد که قرآن کریم وحی زبانی بوده، افزون بر محتوا، واژگان و ساختار آن نیز از سوی خداست.
مقایسه قرآن کریم با سخنان دیگر، از جمله حدیث و دقت در درس ناخوانده بودن پیامبر اکرم(ص) دلالت بر الهی بودن الفاظ قرآنی دارد[۱۲].
درس یازدهم از دلایل عقلی و نقلی سلامت وحی در تمام مراحل تا رسیدن به مردم و راز این سلامتی سخن میگوید.
عوامل سلامت وحی عبارتند از: حضوری و بیابهام بودن دریافت وحی؛ امانتداری و توانمندی فرشته در حفظ وحی از دستبرد دیگران؛ توجه دائمی پیامبران؛ برخورداری پیامبران از درجه بالای آگاهی و اراده قوی. کسانی برخلاف دلالت شواهد و ادله عقلی برای عدم سلامت وحی، به برخی داستانها و آیات تمسک کردهاند؛ ولی آن داستانها ساختگی بوده و هیچکدام از آیات مورد نظر بر عدم سلامت وحی دلالت ندارند[۱۳].
درس دوازدهم ضمن بیان اصناف فرشتگان وحی، بیان میکند که پیامبران در کسب استعداد نبوت نقشی ندارند؛ هرچند از استعداد خدادادی خوب استفاده کردهاند و آنان و نیز فرشته در امر وحی تنها نقش واسطه دریافت و رساندن آن را دارند و این نقش در اقسام و گونههای وحی متفاوت است.
جبرئیل سردسته فرشتگان وحی و نقش وی در این امر، تنها رساندن آن به پیامبر است. جبرئیل وحی را گاه بهصورت مستقیم از خدا و گاه با واسطه میکائیل یا اسرافیل دریافت میکرد. فرشته گاه وحی را به شکل واقعی خود میآورد و زمانی در شکل یک انسان و در مواردی وحی را بر قلب پیامبر میاندازد. پیامبر هنگام دریافت وحی از فرشته، در شکل واقعیاش یا در شکل انسان حالت عادی داشتند و زمانی که فرشته، وحی را در دل آن حضرت میانداخت، عرق کرده، رنگ چهرهشان دگرگون میشد و نیز هنگام دریافت وحی مستقیم از خدا، مدهوش میشدند[۱۴].
در درس سیزدهم با نقد دیدگاههایی که وحی و بهویژه وحی قرآنی را بازتاب فرهنگ زمانه یا متأثر از فرهنگ غلط مردم میداند، تعین پیشین وحی و استقلال آن از عوامل انسانی، ثابت شده است.
کسانی به گمان اینکه وحی به زبان مردم است و زبان، بازتاب تصورات ذهنی انسانها، معتقدند وحی بازتاب تصورات و فرهنگ مردم زمانه است و آمدن مسائلی مانند جن، چشمزخم و سحر در قرآن بدین جهت است[۱۵].
درس چهاردهم ثابت میکند وحی اصطلاحی که با هبوط حضرت آدم(ع) بر زمین آغاز شده بود، با نزول آخرین آیه بر پیامبر اسلام(ص) پایان یافته است. گرچه این امر به معنای خاتمه هرگونه دریافت انسان از خدا نبوده، همواره امامی در میان مردم هست که به او الهام میشود.
راز پایان وحی از یکسوی به توانایی بشر در دریافت برنامه کلی زندگی و تبلیغ آن و قدرت اجتهاد و حضور امام معصوم(ع) در میان مردم و از سوی دیگر، به سلامت قرآن از تحریف و جامعیت و جاودانگی آن بازمیگردد[۱۶].
درس پانزدهم فرق وحی با مفاهیمی همچون حدیث قدسی، تجربه نبوی، الهام، حدیث نبوی، عرفان و القائات شیطانی را بیان میکند.
درس شانزدهم با عنایت به وحی محور بودن دین یهود و مسیحیت، وحی در این دو آیین و کتاب مقدس را بررسی میکند[۱۷].
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در ابتدا و فهرست منابع در انتهای کتاب آمده است.
پاورقیها به ذکر مستندات مطالب کتاب، متن عربی آیات، توضیح و شرح برخی از ابهامات کتاب اختصاص یافته است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص20
- ↑ ر.ک: همان، ص19-22
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص40
- ↑ ر.ک: همان، ص66
- ↑ ر.ک: همان، ص91
- ↑ ر.ک: همان، ص116
- ↑ ر.ک: همان، ص142
- ↑ ر.ک: همان، ص166
- ↑ ر.ک: همان، ص190
- ↑ ر.ک: همان، ص215
- ↑ ر.ک: همان، ص236
- ↑ ر.ک: همان، ص257
- ↑ ر.ک: همان، ص289
- ↑ ر.ک: همان، ص317
- ↑ ر.ک: همان، ص340
- ↑ ر.ک: همان، ص364
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص20-22
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.