کارکرد تصویر هنری در قرآن کریم
کارکرد تصویر هنری در قرآن کریم | |
---|---|
پدیدآوران | راغب، عبدالسلام احمد (نويسنده) سيدي، حسين (محقق) |
عنوانهای دیگر | وظيفه الصوره الفنيه في القرآن الکريم. فارسی وظيفه الصوره الفنيه في القرآن الکريم |
ناشر | سخن |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1387ش, |
شابک | 978-964-372-269-2 |
موضوع | قرآن - اعجاز
قرآن -- مسائل ادبي قرآن -- مسائل لغوي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 82 /ر2 و6041 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
کارکرد تصویر هنری در قرآن کریم، نوشته عبدالسلام احمد راغب، کتابی است یک جلدی با موضوع علوم قرآنی. متن حاضر به تحقیق سید حسین سیدی رسیده است. همو مترجم فارسی این اثر از عربی به فارسی میباشد. کتاب حاضر کوشیده است از میان اعجاز ظاهری قرآن، تنها به عنصر تصویر و کارکردهاى آن در قرآن بپردازد.
ساختار
کتاب دارای یادداشت مترجم، مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در سه بخش اصلی است که البته هرکدام از این بخشها فصولی دارند.
گزارش محتوا
بخش نخست کتاب به تعریف تصویر و بررسى آراى علماى بلاغت در ادب عربى و نقد کلاسیک و نقد جدید و بررسى مؤلفههاى تصویر هنرى در قرآن و انواع تصویر در قرآن مىپردازد. در بخش دوم، نویسنده به کارکردهاى نزدیک تصویر هنرى در قرآن با تقسیمبندى در بخشهاى معانى ذهنى، حالات روانى، ضربالمثلها، داستان در قرآن و تصویر شخصیتها و عواطف و انفعالهاى درونى مىپردازد. بخش پایانى کتاب به کارکردهاى دور تصویر هنرى قرآن از جمله کارکردهاى هنرى، کارکردهاى روانشناختى، کارکرد خودگرا و کارکرد دینى اختصاص یافته است. نویسنده در تمام این بخشها کوشیده است بههمراه ارائه دیدگاههاى جدید با ذکر نمونههایى از آن در قرآن کریم، نگاه تازهاى به عنصر و کارکرد تصویر هنرى در قرآن بپردازد[۱].
نویسنده در توضیح مینویسد: «در فصل اول به بررسى مفهوم تصویر از دیدگاه گذشتگان و عوامل مؤثر در تعریف آن پرداختم. حاصل این بررسى آن شد که دریافتم علماى بلاغت و ناقدان، متأثّر از مفسّران و زبانشناسان و فلاسفه بودهاند و بر «ساخت» تأکید داشته و براى آن قواعد و معیارهایى وضع نمودهاند، بیآنکه آن را به محتوا ارتباط دهند. لذا تصویر را بر جمله محدود نموده و از آن به بررسى بافت در متن فراتر نرفتهاند. نتیجه آنکه آراى آنها جزئى باقى ماند و از این چارچوب جزئى به استخراج ویژگیهاى هنرى عام تصویر و کارکردهاى کلّى آن در انتقال اندیشه و نگرش فراتر نرفت. پس از طرح این مباحث به ناقدان معاصر پرداختم تا برداشت آنها را مشخّص نمایم که با دیدگاههاى متضاد و ابهامى شگفت و پریشانى در تعریف اصطلاح تصویر مواجه شدم که این طبعا بهواسطه اختلاف مکاتب ادبى و خاستگاه هر ناقد در بررسى تصویر در مکتبى خاص است.
کوشیدم تمام این دیدگاهها را در یک برداشت واحد از تصویر، که جامع بین قدیم و جدید است، گرد آورم.
در فصل دوم به تبیین ویژگى تصویرقرآنى و تمایز آن با مؤلّفههاى ساخت هنرى آن و تکیه آن بر اندیشه اسلامى پرداختم. اندیشه اسلامى همان محور ثابتى است که دیگر عناصر هنرى تصویر، مثل عاطفه، خیال، زبان و... پیرامون آن مىگردند. در فصل سوم به تقسیم انواع تصویر پرداختم؛ تصویر مفرد و تصویر بافتى. از این دو نوع، تصویرهاى جزئى دیگر هم ناشى میشود که باز به همین دو نوع بازمىگردد.
تصویر مفرد همان تصویر بلاغى است؛ مثل تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز مرسل و مجاز عقلى. اینها همان گونههاى بلاغیاند که گذشتگان، تصویر را به آن محدود کرده بودند. تصویر بافتى، فراگیرتر از تصویر مفرد است و دربردارنده تصویر صحنه، تابلو، تصویر کلّى و تصویر مرکزى است که تمام این تصویرها به آن بازمىگردد و بدین ترتیب مفهوم تصویر گسترش مىیابد تا بتواند کارکرد دینى آن را محقّق نماید. این انواع و گونههاى صورت بر نظام روابط بین آنها تکیه مىنماید. تصویر مفرد در بافت رشد مىکند تا تصویر صحنه را به وجود آورد، که به نوبه خود در تعامل با بافت، براى شکلگیرى تابلو نقش ایفا مىکند و آنگاه این تابلو ترسیمشده براى تشکیل تصویر کلى یک سوره اوج مىگیرد و این تصاویر کلّى پیرامون یک تصویر مرکزى در متن قرآن براى ابزار و نمایش آن در حرکتند. چنانکه مؤلفههاى تشکیل تصویر پیرامون «اندیشه اسلامى» بهعنوان مؤلفه اساسى آن در حرکت است که این ویژگى و تمایز را به آن بخشیده است.
اما بخش دوم: در این بخش به کارکردهاى نزدیک تصویر قرآنى پرداخته و آن را به فصلهاى متعدّدى تقسیم نمودهام که با رشد تصویر در بافت و انتقال آن از چارچوب جزئى در بیان معانى مجرّد به چارچوب کلّى در ضربالمثلها، تصویر صحنههاى طبیعت، تصویر روایى، ترسیم الگوهاى انسانى و همچنین انتقال آن از جهان محسوس به جهان آخرت و غیبى در انتقال گسترده در حس و آگاهى و اندیشه و خیال، هماهنگ است. نظام رابطهها در توزیع فصلها یا در کارکردهاى نزدیک تصویر براى تحقّق تأثیر دینى بر دل و جان، هویدا است. چنانکه این امر در هر فصل بهطور جداگانه پیداست و در بررسى و تحلیل هر فصل به آن پرداختم.
در فصل نخست به تصویرگرى معانى ذهنى و حالات روانى پرداختم و کوشیدم تا به بیان نظام روابط تصویرى و بیانى و فکرى در آن بپردازم. لذا تصویرها را در واحدها یا مجموعههاى مرتبط بههم براى بیان معانى و ارتباط آنها با بافت واردشده در آن به هم گرد آوردم. گاه تصویرها را در رویش و ظرافت آن در تصویرگرى معناى واحد براى تحقّق مؤلفههاى تصویر براى معنا از تمام جنبههاى آن - چنانکه در فصل مورد نظر روشن خواهد شد - پیگیرى کردهام.
در فصل دوم به گردآورى ضربالمثلهاى قرآنى در مجموعههایى پرداختم و به تبیین روابط و نظم و هماهنگى در هر مجموعه بهطور مستقل و سپس پیوستگى مجموعه ضربالمثلها با مجموعههاى دیگر در تعامل بافتى براى تبیین اندیشه یا نگرش دینى پرداختم.
در فصل سوم به بیان تصویر صحنههاى طبیعت در درون نظام روابط تصویرى پرداختم و صحنهها را در مجموعههاى منظّم و مرتبط باهم تنظیم نمودم؛ بخشى از آنها مربوط به آسمان و بخشى مربوط به زمین و پارهاى مربوط به گیاهان و امثال آن میشود. در ضمن، براى تبیین اندیشه دینى به تعامل بین این صحنههاى طبیعى نیز پرداختم.
در فصل چهارم به تصویرگرى حوادث واقعى در زمان نزول قرآن پرداخته شده و بر رویش تصویر با تحوّل رخدادها تأکید شده و نشان داده شده است که چگونه تصویر، رخدادها را از خلال تأکید بر صحنههایى از آن ترسیم نموده است.
در فصل پنجم به بیان تصویر روایى پرداخته و نظام روابط را در پراکندگى حلقههاى داستان در سورههاى مختلف براى تحقّق اهداف دینى نشان دادهام؛ یعنى داستان در قرآن به حلقههاى کامل آن در یک سوره - جز داستان یوسف - نمىپردازد، بلکه بنا به سورههاى قرآن و بهحسب بافتهایى که اقتضا مىکند در درون نظام روابط در سبک قرآنى پراکنده شده است. اما این حلقهها اگر از بافتهاى آن گرد هم آیند، یک داستان کامل با حلقههاى داستانى و تکامل رخدادها و شخصیتها شکل مىگیرد. داستان یوسف نمونهاى از یک داستان قرآنى در تکامل رخدادها و شخصیتها است؛ تنها داستانى است که از آغاز تا انجام آن در یک سوره ارائه شده است.
در فصل ششم از الگوهاى انسانى سخن گفتهام که تصویر، ترسیم کرده است.
در فصل هفتم به تصویر صحنههاى قیامت پرداختم و آنها را در ضمن نظام روابط میان تصویرها و ترتیب این صحنهها بهحسب رخدادهاى هولناک روز قیامت ارائه نمودم. از تصویر دمیدن در شیپور قیامت و صحنههایى در آسمان و زمین و کوهها و دریاها و سپس برآمدن انسانها از گورها و صحنههاى محشر و حسابرسى و بهشت و عذاب و صحنههاى بهشت و تصاویر مرتبط باهم و مبتنى بر نظام روابط تصویرى آغاز کردم. این تصویرها با تصویرگرى مساحت بهشت و دروازههاى آن، نگهبانان و درختان و رودها و آمدن اهل بهشت در آن و تصویر انواع نعمتهاى مادى و معنوى مثل غذا، شراب، لباس، مجلس، اثاث، سرگرمى و سخن گفتن آغاز میشود. همچنین به بیان تصویرهاى عذاب به همین شیوه تصویرى درباره بهشت، پرداختم تا دو تصویر در ذهنها در برابر هم قرار گیرند و تفاوت پاداش و کیفر روشن گردد.
بخش سوم به کارکردهاى دور تصویر اختصاص دارد که به چهار فصل تقسیم شده است. در فصل اول به بیان کارکرد هنرى تصویر پرداختم؛ چون مسئله اعجاز در قرآن به قصد تحقّق هدف دینى، یعنى اثبات این نکته است که از جانب خداوند مىباشد. لذا قرآن عربها را به آوردن مثل آن یا سورهاى مثل آن به مبارزه طلبیده است و آنها هم اظهار ناتوانى کرده و اعجاز سبکی و بیانى آن ثابت گردیده است. به همین خاطر است که هدف هنرى با هدف دینى به هم پیوست تا اعجاز قرآن کریم تحقّق یابد. این فصل هم بر نظام روابط در تشکیل حروف، واژگان، جملات، بافت کلى، ریتم موسیقایى و وحدت هنرى تصویر تکیه دارد.
در فصل دوم به تبیین این نکته پرداختم که تصویر قرآنى تنها به تحریک احساسات انسانى، آنهم به شکل پراکنده، بسنده نمىکند، بلکه احساسات را در درون یک نظام ویژه براى تعادل بین احساسات متفاوت و مقابل هم در جهت بناى روان انسانى بر مبناى تعادل بین احساسات متناقض برمیانگیزاند.
در فصل سوم به کارکرد عقلانى پرداختم تا به تبیین روش تصویر در بیدار نمودن عقل بپردازم تا حقایق دینى را بپذیرد.
در فصل چهارم به کارکرد دینى پرداختم که کارکرد اساسى تصویر است و بهمثابه محور ثابتى است که تمام کارکردهاى دیگر پیرامون آن دور مىزند»[۲].
وضعیت کتاب
فهرست منابع و آیات در انتهای اثر آمده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب.