اخلاق و راه سعادت: اقتباس و ترجمه از طهارة الاعراق ابن مسکویه
اخلاق و راه سعادت: اقتباس و ترجمه از طهاره الاعراق ابن مسکویه | |
---|---|
پدیدآوران | مسکویه، احمد بن محمد (نویسنده) امین، سیده نصرتبیگم (ترجمه و اقتباس) |
عنوانهای دیگر | اقتباس و ترجمه از طهارة الاعراق ابن مسکویه طهاره الاعراق فی تحصیل الاخلاق. فارسی |
ناشر | فيض کاشانی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1369 ش |
چاپ | 2 |
موضوع | اخلاق
اخلاق - فلسفه اخلاق اسلامی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BJ 37 /الف2 ط9041 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اخلاق و راه سعادت، اثر بانو مجتهده امین، ترجمه و اقتباسى است از کتاب «تهذيب الاخلاق و تطهير (طهارة) الاعراق» ابن مسكویه، پيرامون سير و سلوك در روش اولیا كه به زبان فارسی و در سال 1328ش، نوشته شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه ابن مسكویه در اشاره به غرض نگارش، آغاز شده است[۱].
اين اثر نفيس كه مشتمل بر دقايق اخلاقى و معتقدات دينى و قلبى با ادله و براهین مستند به آيات بينات قرآن و احاديث نبوى و تمثيلاتى با ديدگاههاى دقيق فلسفى و عرفانى مىباشد، در هفت گفتار تنظيم شده است. بانو امین، نخست متن «طهارة الاعراق» را ترجمه و تلخيص كرده، سپس برداشتها و ديدگاههاى خود را در حواشى ارائه داده است.
گزارش محتوا
مقاله اول، در تعريف نفس و نيروهاى آن بوده[۲] و در آن، از مسائلى مانند اثبات تجرّد نفس، فضيلتهاى انسانى، قواى نفس و 4 فضيلت حكمت، عفت، شجاعت و عدالت و نظريه ارسطويى اعتدال بحث شده است.
نویسنده در اثبات تجرد نفس، هفت دليل را بررسى نموده است:
- نفس ناطقه، شباهت به اجسام نداشته و سعه ذهن بشر، دليل بر تجرد نفس اوست؛
- نفس بشر از كثرت علوم و احساسات، خسته نمىشود؛
- نفس از تصور اجسام، طول و عرض و عمق پيدا نمىكند؛
- خالى شدن از محسوسات، روح بشر را كامل مىگرداند؛
- روح و روان بشر، مايل به شناختن حقيقت اشياست؛
- بدون قواى جسمانى، نفس، ادراك معانى مىكند و بديهيات علوم را بذات خود درك مىنمايد؛
- عقل تمیز مىدهد و خطاى حس را رفع مىكند.
مقاله دوم، به معرفى اخلاق بهعنوان بهترين صناعت برای نیکرفتارى آدمى اختصاص دارد[۳]. مهمترين مباحث این مقاله عبارتند از: بررسى طبايع و خلقيات، نسبت نظر و عمل، مراتب قواى نفسانى و شرف هریک، تربيت جوانان، قوه عالمه و قوه عامله، مرتبه عليا و سعادت قصوى، رأى جالینوس در مورد كسانى كه معتقدند سعادت منحصر در لذات حسى است، دستور تهذيب اطفال، مراتب حيوانى و افق انسانى.
نویسنده معتقد است كه فضيلت اخلاقى و رئوس ملكات انسانى، منحصر به چهار صفت حكمت، عفت، شجاعت، عدالت بوده و فضيلت، شرافت و امتياز بشر از ساير موجودات، به واسطه این صفات بوده و هر كجا فخر، شرافت و سيادتى نمايان است، از پرتو همین ملكات ارجمند پديد گشته است.
در تعريف خلق و سبب آن، نویسنده عنوان داشته است كه خلق، عادت و ملكهاى است كه در نفس انسان رسوخ نموده و داعى بر افعال وى مىگردد، بدون آنكه محتاج به فكر و رویه باشد.
به نظر وى، سبب حصول خلق نیک يا بد، دو چيز است: یکى اصل طبيعت و مزاج مثل كسى كه به كمتر سببى قوه غضبيه وى به حركت مىآيد و حالت غضب بر وى مستولى مىگردد يا از اندك چيز مخوفى مىترسد و ديگرى، تكرار عمل است؛ چنانكه انسان اول به فكر و رویه كارى را انجام مىدهد و خود را به زحمت بر آن وادار مىكند و سپس به واسطه كثرت عمل، عادت او مىشود.
اين مقاله با نقل فصلى از رساله «تدبير منزل 1» بروسن، متفكر فيثاغورى سده 5م به پایان رسيده است.
موضوع مقاله سوم، خير و سعادت و شروط به دست آوردن آنها بنا بر آراء اهل فلسفه، مانند فيثاغورس و افلاطون و ارسطوست[۴]. از مهمترين مباحث این مقاله، مىتوان از: فرق میان خير و سعادت، اقسام سعادت بنا بر مذهب ارسطوطاليس[۵]، بررسى سعادت از نظر بقراط، فيثاغورس و افلاطون، سعادت قصوى و شروط تحصيل سعادت نام برد.
به نظر نویسنده، سعادت در پرتو علم و عمل پديد مىآيد و كسى كه آرزوى رسيدن به این مقام را در دل خود بپروراند و لايق رسيدن به آن نيز باشد، نخستين وظيفهاش این است كه در مقام علم برآمده و موجودات عاليه را ملاحظه كرده و آنها را بشناسد و سپس كوشش نمايد كه خود را به ايشان رسانده و از سنخ آنها گردد. آن وقت در مقام عمل برآمده و تعب و زحمت این را متحمل شده تا آنكه به مقصود برسد[۶].
بانو امین معتقد است كه مقصود از موجودات عاليه، عقول، نفوس، روحانیون و موجوداتى است كه از حيث رتبه، مقام و كمال، فوق این عالم مادى و برتر و بالاتر از موجودات طبيعى جسمانى به شمار مىروند و چون روح و روان انسان از سنخ همان موجودات عاليه است، لذا ابن مسكویه در اول کتاب، در مقام اثبات تجرد نفس برآمده و با چند دليل، آن را به اثبات رسانده است.
به نظر نویسنده، هر فردى از بشر، آماده و مهياى یک نوع از فضيلتى است كه به آن فضيلت نزدیک تر و به رسيدن به آن، سزاوارتر است، لذا سعادت هر فردى، غير از سعادت فرد ديگرى است.
اين مقاله با بحثى درباره لذات عقلانى و سخن ارسطو درباره معاد پایان مىپذيرد.
مقاله چهارم به بازنمود كردارهاى آدمى و بحث از شجاعت، سخا و عدالت اختصاص دارد[۷]. حقِ آفريدگار بر آدمى و اختيارى بودن عدالت و ستمكارى از مباحث مهم این فصل است.
در تعريف شجاعت، نویسنده معتقد است كه تهور حيوانات، اگرچه شباهت به شجاعت دارد، لكن حقيقتا آنها را نمىتوان شجاع نامید، زيرا آنها مطمئن به قوت خویش بوده و به زور خود مغرورند، نه مطمئن به طبيعت شجاعت كه فضيلت روحانى و ملكه نفسانى است[۸].
در این رابطه، بانو امین معتقد است كه شجاعت این نيست كه انسان خود را بدون جهت عقلانى به مهلكه اندازد و از آنچه بايد حذر نمايد، بىپروا باشد، بلكه شجاع كسى است كه داراى ملكه و فضيلت اخلاقى بوده و در موقع لزوم و در جايى كه عقل و شرع اجازه مىدهد، از هيچگونه فداكارى و گذشتى خوددارى ننمايد و بر هر امر هولناكى اقدام نمايد[۹].
موضوع مقاله پنجم، محبت و انواع آن و نيز دوستى و شرايط آن است[۱۰] كه با نقل سخن ارسطو درباره سعادت تام به پایان مىرسد.
بانو امین معتقد است كه عشق و محبت، جاذبه عمومى است كه تمام ذرات عالم را در بر گرفته و هيچ موجودى از یک نوع محبتى خالى نيست و این همان قوهاى است كه هر جنسى را جاذب و مجذوب همجنس خود مىگرداند. به نظر وى، عشق و محبت به یک معنى است، لكن درجات بسيار دارد و به شكلهاى متفاوت تجلى مىنمايد و نامهاى مختلف مىگیرد؛ چنانكه در جماد، قوه ماسكه، در نبات، قوه نامیه و در حيوان، شعور غريزى، اما این امر در انسان، داراى مراتب و نمايشهاى بىشمارى است و انسان درجاتى طى مىنمايد تا بهتدريج پاکتر و علوىتر گردد و از مراتب جماديت، نباتيت و حيوانيت گذشته تا به مرتبه انسانيت مىرسد و بايستى آن مرتبه را نيز تكمیل نموده تا آنكه قوه الهى كه منشأ عشق پاک و خالص از خودخواهى و نفسپرستى است، در وى ظهور نمايد.
مقاله ششم، از امراض نفسانى و مقابله با آنها از راه محاسبه نفس بحث مىكند[۱۱] و سرانجام در آخرين مقاله، به طب نفسانى و شيوههاى درمان بيمارىهاى اخلاقى پرداخته مىشود[۱۲]. این مقاله با بحث از انواع ترس و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از «كندى» پایان مىپذيرد.
بانو امین معتقد است اگر مردم پى به حقيقت مرگ مىبردند و به اسرار پس از مرگ واقف مىگشتند، در عوض ترس و نگرانى از مرگ، اظهار شادمانى و آرزومندى مىنمودند؛ چنانكه حال همه انبيا، اولیا و شهدا، همین بوده و خود را به مرگ مژده و نوید مىدادند. به نظر وى، آدم خردمند مىداند كه مرگ، آدمى را از ظلمتكده طبيعت مىرهاند و به عالم وسيع نورانى مىرساند و از هرگونه الم و فقر و احتياج فارغ مىگرداند و در منزل امن و امان و بىنيازى متمكن مىسازد و از مجالست اشرار و مردمان لئيم و پست خلاص نموده و با ساكنان علم قدس مأنوس مىگرداند[۱۳].
وضعيت کتاب
فهرست مطالب، در ابتداى کتاب آمده و مطالب و توضيحات بانو امین، در پاورقىها جاى گرفته است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.