پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی رحمهالله در تفاسیر مجمع البيان، روح الجنان و منهج الصادقين
پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی رحمهالله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین | |
---|---|
پدیدآوران | غیاثی کرمانی، سید محمدرضا (محقق) شعرانی، ابوالحسن (نویسنده) |
ناشر | بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علمیه قم) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1386 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 978-964-371-905-0 |
موضوع | تفاسیر شیعه - قرن ۱۴ تفاسیر شیعه - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BP 98 /ش7پ4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
پژوهشهاى قرآنى علامه شعرانى در تفاسير مجمع البيان، روح الجنان و منهج الصادقين، مجموعهاى از پاورقىها و تعليقات شعرانى (تهران 1281-1352ش) است كه بر سه تفسير مزبور، بهترتيب از سوره حمد تا سوره ناس نوشته شده است. اين تعليقات را سيد محمدرضا غياثى کرمانى جمعآورى كرده و با افزودن مقدمهاى مختصر درباره شرح حال و منزلت علمى نویسنده و آثار ايشان، در سه جلد منتشر ساخته است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه مصحح و متن اصلى كتاب (شامل پاورقى و تعليقههاى علامه شعرانى بر سه تفسير يادشده در عنوان، در سه جلد: 1. سورههاى حمد - انعام؛ 2. سورههاى اعراف - احزاب؛ 3. سورههاى سبأ - ناس) تشكيل شده است.
روش نویسنده، توضيحى و تحليلى است و نویسنده با نظر به جامعيت علمى خودش كوشيده است كه ابعاد مختلف را مورد توجه قرار دهد و حقّ مطالب گوناگون تفسيرى را بهخوبى ادا كند و به سؤالات و شبهات مطرح پاسخ دهد.
زبان و ادبيات اين اثر، فارسى - عربى و متناسب با فرهنگ و اصطلاحات و سطح عالى علمى پژوهشگران و استادان تفسير و علوم قرآنى در حوزههاى علمیه جهان تشيع است.
در اين مجموعه، نخست، نظر هريك از اين مفسران سهگانه مذكور و بعد تعليقات فارسى يا عربى و يا فارسى - عربى شعرانى ذكر شده است. اين اثر، بهصورت مستند و با ارجاع به منابع منتشر شده است. مصحح براى مستندسازى اين اثر، از 127 منبع مهم عربى و فارسى قديم و جديد بهره برده است.
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر چند نكته گفتنى است:
- آقاى غياثى کرمانى در مقدمه خودش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده است كه اينجانب به دليل علاقه فراوان به مطالعات قرآنى و ارادت به بزرگانى كه عرفان و برهان را در خدمت قرآن آورده و بزرگترين خدمت را به پژوهشگران و مشتاقان فهم عميق معارف قرآنى نمودهاند، بر آن شدم كه پاورقىهاى مرحوم علامه شعرانى را بر سه تفسير گرانقدر «مجمعالبيان» اثر مفسر بزرگ مرحوم امينالاسلام طبرسى و «منهج الصادقين» اثر عالم جليل القدر مرحوم ملا فتحالله كاشانى و «روح الجنان» اثر دانشمند بزرگوار مرحوم ابوالفتوح رازى تخريج نموده و بهصورت مستقلّ در اختيار دانشپژوهان قرار دهم..[۱]
- توضيحات و تعليقات نویسنده، گاه عربى است[۲] و گاه فارسى[۳] و بهطور كلى بسيارى از فارسىنوشتههاى علامه شعرانى نيز چنان با اصطلاحات و تعابير حوزههاى علمیه و رشتههاى تخصصى كلام و فقه و فلسفه و... نوشته شده كه علىرغم توانايى انكارناپذير ايشان در زمينه ادبيات فارسى و رسايى و شيوايى نوشتههايشان، مىتوان آن را نه فارسى، بلكه «فارسى - عربى» شمرد؛ بهطور مثال ايشان نوشته است: «و در عموم اين لفظ، واجب و مندوب و مباح و قبيح درآيد در اعتقاد مكلف در هريك عَلى ما هُوَ بِهِ، مأمورٌبِهِ را متابعت كردن بر وجه وجوب و ندب و منهىٌّعَنهُ را اجتناب كردن لِوَجهِ قُبحِهِ و در مباح بهحسب اختيار و مصلحت بودن، كار بستن»[۴]
- نویسنده در مورد متشابهات چنين نوشته است: كلام متشابه در همه كتب علم و ادب و سِيَر و اخبار هست كه معناى آن آسان دريافته نمىگردد؛ بايد اهل فنّ و بصيرت آن را شرح و تفسير كنند و به نظر ديگران غلط و متناقض مىآيد؛ خصوصاً در علم حديث و حكمت. و متشابه، آن نيست كه هيچكس نداند، بلكه چيزى است كه همه ندانند. و اگر گويى: علّت وجود متشابه در كتابها چيست؟ گوييم: از آنكه مردم در ادراك مختلفند و نویسنده كتاب ملزم نيست در تأليف خود بدان اكتفا كند كه همه آسان درمىيابند و مطالب دشوار را ننويسد، بلكه آن را هم بايد نوشت براى گروهى خاصّ. خداى تعالى در قرآن همان كرده است كه طريقه مردم است در تأليف؛ چون قرآن به طريق مكالمات مردم نازل شده است[۵]
- برخى از توضيحات نویسنده از نظر تاريخى و... ارزش خاصّى دارد و منزلت علمى ايشان را بهتر و بيشتر آشكار مىسازد؛ بهطور مثال، صاحب مجمع البيان نوشته است: ارباب تفاسير و تواريخ نقل مىكنند كه قضيه اصحاب كهف، در عصر دقيانوس اتفاق افتاده است و نویسنده در اينجا، اين چنين تعليقه افزوده است: «دقيانوس، امپراطور روم است و دارالملك او شهر روميه بود در ايطاليا پيش از آنكه به قسطنطنيه منتقل گردد و شهر افسوس در آسياى صغير است... مسيحيان گويند: اين هفت تن اصحاب كهف در زمان شكنجه خفتند و در زمان آزادى دين بيدار شدند و جهان را به كام خويش ديدند و در شهر افسوس، خوابگاه آنان را معبدى ساختند...»[۶]
- يكى از نكتههاى ارزنده كه نویسنده بيان كرده در مورد معاد و امكان تأويل در آن است؛ صاحب منهج الصادقين در مورد آيه «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحيمِ» [۷]، نوشته است: «جمع كنيد و فراهم آريد آن كسانى را كه ستم كردند بر خود به سبب شرك و تكذيب رسل يا به ارتكاب معاصى يا به تعدى كردن بر مردمان؛ يعنى گرد كنيد همه ظالمان و ستمكاران را و اشباه و امثال و اعوان و اتباع يا زنان ايشان را كه هم مذهب ايشان باشند يا شياطين كه قرين ايشان بوده باشند در موقف خود...» و علامه شعرانى چنين تعليقه نوشته است: «گرچه گفتيم در ابواب معاد، تأويل جايز ندانند، امّا چون در اين باب، عقل راه دارد، تأويل بايد كرد؛ چون اگر كسى كافر باشد و زوج او مسلم، عذاب كردن زوج عقلاً خلاف است؛ مانند زن فرعون كه ايمان آورد و از اين جهت ازواج را تأويل كنند»[۸] اين نكته بسيار مهمّ، يكى از مبانى و روش تفسيرى نویسنده را روشن مىسازد و نقش سرنوشتساز عقل در تفسير قرآن كريم را بهخوبى مشخص مىكند. اشاره نویسنده به اصالت عدل و حاكم بودن آن بر ظواهر قرآنى است.
- نویسنده يادآور شده است: در عالم مشهود ما آخرين موجود كامل كه حركت مواليد بدان منتهى مىشود، انسان است، بلكه در قوس صعود انسان كامل آخرين مرحله است مطلقاً. پس انسان، غايت همه حركات است در عالم ملك و شهادت. قرآن نيز به ناس منتهى گشت. چون غايت همه حركات، انسان است و در مواليد، موجودى كاملتر از انسان نيست، از اين جهت غايت است؛ چون بايد غايت حركت، بهتر از مبدأ باشد. اگر حكيم چيزى را تغيير دهد، براى حالى تغيير مىدهد كه بهتر از حال سابق باشد. پس اگر انسان به سبب مرگ فانى شود، همه حركات موجودات عبث است؛ يعنى هيچ غايت ندارد و چون غايت است، بايد باقى ماند يا به موجود بهترى تبديل شود. و خداوند در قرآن به ما خبر داد كه خلقت او عبث نيست و البته انسان در ميعاد به خداوند تعالى بازمىگردد. بالجمله، خداوند به ناس ختم فرمود و غايت سير صعودى هم به ناس است[۹]
وضعيت كتاب
براى كتاب سه جلدى حاضر، در جلد اول، فهرست اجمالى مطالب هر سه جلد[۱۰] و در جلد سوم، فهرست منابع و فهرستهاى فنى - آيات، روايات، معصومان، اشعار، اعلام (اشخاص، مكانها و كتابها) - تنظيم شده است[۱۱]
شايان ذكر است كه شمارهگذارى صفحات اين سه جلد، بهطور مستقل انجام نشده و بلكه به شكل مسلسل (پياپى) آمده و از ص1 در جلد اول شروع شده و به ص1520 در جلد سوم پايان يافته است.
گفتنى است كه اين اثر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى در پايان هر صفحه آورده است. نویسنده در اين پاورقىها، گاه نام و نشان و شماره آيات و سورههاى مورد نظر را آورده[۱۲] و گاه به منابع تفسيرى و... استناد و نام كتاب و جلد و صفحه را مشخص كرده[۱۳]
با بررسى اجمالى پاورقىهاى هر سه جلد كتاب حاضر، مطالب توضيحى يا انتقادى مشاهده نشد.
پانويس
- ↑ [كتاب، ج1، ص26]
- ↑ مثلاً ر.ک: متن كتاب، ج2، ص760 و ص886 و...
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ج2، ص775 و...
- ↑ [همان، ج2، ص537]
- ↑ [متن كتاب، ج1، ص250]
- ↑ [ج2، ص778]
- ↑ صافات: 22-23
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص1111
- ↑ [ج3، ص1407]
- ↑ [كتاب، ج1، ص5]-[[۱]]
- ↑ [ج3، ص1409]-[[۲]]
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص40، پاورقى 2 و 3
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ج1، ص51، پاورقى1 و 2
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پانويس