الكمالات الإلهية في الصفات المحمدية

    از ویکی‌نور
    الکمالات الالهیه فی الصفات المحمدیه
    الكمالات الإلهية في الصفات المحمدية
    پدیدآورانجیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم (نویسنده) عبدالفتاح، سعید (محقق)
    ناشرعالم الفکر
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1997 م
    چاپ1
    شابک977-254-040-1
    موضوعخدا - صفات نبوت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏218‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏9‎‏ک‎‏8‎‏ ‎‏1376
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    الكمالات الإلهية في الصفات المحمدية، از مهم‌ترين آثار عرفانى است كه عبدالكريم جيلى آن را در شرح مفهوم «حقيقت محمدية»، به عربى تأليف كرده است.

    ساختار

    كتاب، مشتمل بر يك افتتاحيه، يك مقدمه و چهار باب است.

    گزارش محتوا

    مصنف در باب اول، از اين مطلب سخن مى‌گويد كه تنها واسطه و نسبت بين خدا و بنده، محمد(ص) است، چرا كه خدا او را رحمت براى جهانيان دانسته؛ همان رحمتى كه همه چيز را فراگرفته است.

    وى، سپس رحمت را به دو قسم خاص و عام تقسيم مى‌كند و رحمت خاص را آن مى‌داند كه خداوند با آن، در اوقات مخصوص، بندگانش را درمى‌يابد و رحمت عام را همان حقيقت محمديه مى‌خواند كه به سبب آن، تمام اشياء در هر مرتبه‌ى وجودى، ظهور يافته‌اند و قوابل موجودات، استعداد قبول فيض وجود را پيدا كرده‌اند.

    باب دوم، در معرفت اسماء و صفات الهى است. براى خداوند سبحان اسماء ذاتيه‌اى است كه راهى براى شناخت آنها وجود ندارد و آنها را اسماء مستأثره مى‌نامند و مستأثره بودن در غيبت حق تعالى، دليل بر بخل خداوند نمى‌باشد، بلكه به اعتبار قوابل است كه امكان معرفت به آن را ندارند. بقيه اسماء الهيه كه قابل شناخت هستند، بر دو نوع تقسيم مى‌شوند: اسماء سلب و اسماء ايجاب. اسماء سلب همگى ذاتيه هستند و اسماء ايجاب به چهار نوع تقسيم مى‌شوند كه عبارتند از: اسماء ذاتيه، اسماء صفاتيه و اسماء فعليه.

    ذات من حيث هى داراى اسم، صفت و نعت نمى‌باشد، چون حضرت جمع و وحدت است، لذا نه اسم معينى دارد و نه صفت معينى.

    اسماء و صفات در تجليات از شئون حق تعالى است، پس براى هر تجلى، صفتى و براى هر صفت، اسمى است، پس تعدد اسماء به جهت تعدد صفات و تعدد صفات به جهت تعدد تجليات است.

    اولین تنزلات ذاتيه از حيث وجود و حكم، تجلى عمائى است و دومينش، احديت است و آخرينش، تجلى افعالى است.

    حكم تجليات الهيه از حيث مرتبه عبارت است از: عدم جهت، عدم ممازجت، عدم حلول، عدم اتحاد، عدم انفصال، عدم اتصال، عدم تشبيه و صورت و عدم تغيير.

    تجليات الهى از حيث ظهور محال نيست كه داراى جهت، ممازجت و... باشد، مانند ظهور حق در آتش براى موسى.

    مؤلف، بعد از ذكر اين مقدمات، به شرح اسماى الهى مى‌پردازد و هر يك از آنها را توضيح مى‌دهد.

    باب سوم، در اتصاف محمد(ص) به اسماء و صفات الهى است.

    مصنف براى اين مسئله، سه نوع دليل از كتاب و سنت نبوى و دلايل عقلى كه مؤيد به كشف صريح مى‌باشد، اقامه كرده است. وى اين باب را در دو فصل تنظيم كرده است؛ در فصل اول بيان مى‌كند كه پيامبر اكرم(ص) تمامى كمالات خلقيه را از حيث خلقى و خلقى دارا مى‌باشد و در فصل دوم ثابت مى‌كند كه رسول‌الله(ص) جميع كمالات الهيه را از جهت صورت و معنى، ظاهر و باطن، وصفاً و تحققا، ذاتاً و صفاتاً، جمالاً و جلالاً و كمالاً شامل مى‌باشد و نسبت به آنها استيعاب دارد.

    مؤلف در ادامه، اسماء الهى را مى‌شمارد كه پيامبر متصف به آنهاست و در اين راستا از دلايل نقلى و عقلى بهره مى‌جويد. در بحث اسم «الولى» ولايت را افضل از نبوت معرفى مى‌كند، چون ولايت عبارت است از وجه الهى كه براى نبى است و نبوت عبارت است از وجه عبدى كه براى نبى مى‌باشد.

    باب چهارم، درباره‌ى معرفت امور كماليه و صفات الهيه‌اى است كه در انسان وجود دارد. اين باب، داراى دو فصل است. در فصل اول بيان مى‌شود كه انسان از جهت ذات، صفات، اسماء و افعال مظهر حق تعالى است و در فصل دوم گفته مى‌شود كه انسان از حيث صورت و معنا، علوى و سفلى، ظاهر و باطن، فاعل و منفعل مظهر عالم است.

    جيلى، در فصل اول ابتدا به حديث«كنت كنزاً مخفياً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق و تجليت عليهم فبى عرفونى»، اشاره كرده و مى‌گويد: اين حديث از طريق كشف صحيح است، ولى از طريق اسناد ضعيف و محققان بر صحت آن اجماع كرده و بيشتر آنها در مصنفات خودشان اين حديث را آورده‌اند.

    وى تحت عنوان «تنبيه» تصريح مى‌كند كه انسان از آن جهت كه مخلوق ذات الهى است، پس براى او از حيث ذات و مرتبه كمالاتى مترتب است، لذا ذات او درمقابل ذات ربوبى و هويت او در مقابل هويت الهى قرار دارد.

    در فصل دوم با بهره‌گيرى از حديث قدسی «لا يسعنى ارضى...» بيان مى‌كند كه انسان اصل عالم است، چون خداوند، عالم را براى انسان خلق كرد، نه انسان را براى عالم. وى، در ادامه‌ى مطلب از آيه‌ى«و سخر لكم ما في السموات و ما في الارض جميعاً منه» استفاده كرده و نتيجه مى‌گيرد كه انسان في نفسه، عالم كبير است، سپس بيان مى‌كند كه انسان با نفسش مضاهى كرسى و با مخيله‌اش مضاهى لوح و با عقل كلى، مضاهى قلم و با طبعش، مضاهى عناصر و با قواى روحانى‌اش مضاهى سماوات سبعه و افلاك مى‌باشد. البته جيلى.

    وضعيت كتاب

    كتاب، توسط سعيد عبدالفتاح، تحقيق و تصحيح شده است. وى در مقدمه درباره مؤلف و آثار وى و كتاب مورد نظر و روش تحقيق خود در مورد آن، سخن گفته است.

    مجموعه فهارس، شامل فهارس آيات، احاديث، اعلام، اشعار، كتب، مراجع استفاده شده در راه تحقيق و محتويات در آخر كتاب ذكر شده است.

    پاورقى‌ها به ذكر آدرس آيات، منابع روايات، ترجمه اعلام، موارد اختلاف نسخ و... اختصاص يافته است.

    وابسته‌ها