شرح عهدنامه مالک اشتر
| شرح عهدنامه مالک اشتر | |
|---|---|
| پدیدآوران | همدانی کوثر، محمد (نويسنده) کتابچی، محمود (گردآورنده) |
| عنوانهای دیگر | نهجالبلاغه. برگزیده. فرمان مالک اشتر. شرح |
| ناشر | کتابفروشی علميه اسلاميه |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 13سده |
| چاپ | 1 |
| شابک | - |
| موضوع | اسلام و سیاست - سیاست و حکومت - علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - خطبهها - علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهجالبلاغه - نقد و تفسیر |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | /ﻫ8ش4 38/023 BP |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شرح عهدنامه مالک اشتر ، از آثار سخنور و مبلغ معارف اهل بیت(ع)، محمد واعظ همدانی کوثر، به توضیح پیامهای دینی، اخلاقی و سیاسی امام علی علیهالسلام در نامه ۵۳ نهجالبلاغه میپردازد. در این اثر، تمامی عهدنامه مالک اشتر شرح شده است.
هدف و روش
- فرزند نویسنده، پدرش را یکی از بزرگترین مبلّغین مذهب جعفری شمرده و هدف از انتشار شرح حاضر را استفاده عموم مسلمین بهخصوص ارباب سیاست و اهل حلّ و عقد حکومت از آن دانسته است. [۱]
- محمد واعظ همدانی کوثر هدف از نگارش اثر حاضر را آشکار ساختن جنبه سیاسی و اجتماعی دین مبین اسلام دانسته و تأکید کرده است که به توفیقات حضرت یزدانی و تأییدات امام زمان(عج) در مدت دو ماه این مختصر را در شرح عهدنامه مبارکه به انجام آوردم.... [۲]
ساختار و محتوا
- این اثر از 14 «ذاکان» (قانون) به ترتیب ذیل تشکیل شده است:
- ذاکان اول: «در بیان معامله والی و امیر است با پروردگار خود در مقام سیاست نفس خود» این بخش به تبیین رابطه حکمران (والی) با پروردگارش و موضوع سیاست نفس (تزکیه نفس) و مسائل مهمی مانند خلوص نیت در قبول امارت و ولایت و پرهیز از هرگونه طمع در اموال مردم میپردازد.
- ذاکان دوم: «در بیان طریق معاملات خلقیه است که اهمّ مقاصد والی بود» مهرورزی با مردم، معانی و مراتب لطف، نهی از اذیت و آزار رعیت و چگونگی رفتار با رعیت در هنگام صدور لغزش از آنان و... را بحث میکند.
- ذاکان سوم: «در لزوم اتّصاف والی و امیر به صفت عدل و انصاف و خروج از مرتبه جور و اعتساف» به بیان ارزشمندی عدالت و معنا و انواع آن و برتری عدل بر هر فضیلت و ... میپردازد.
- ذاکان چهارم: «در بیان اموری که بر والى رعایت آنها واجب است» مسائلی مانند میانهروی و عیبپوشی و پرهیز از کینه را مطرح میکند.
- ذاکان پنجم: «در بیان لزوم استشاره بر والی و آداب و تدبیر آن» فضیلت و فواید و ضرورت مشورت را برای حاکمان و چگونگی آن و موارد منع از مشاوره را توضیح میدهد.
- ذاکان ششم: «در اختیار وزراء و اموری که متعلق به امر وزارت باشد» به لزوم انتخاب وزیران و فواید آن و صفات وزیران شایسته و ضرورت پرهیز از نااهلان میپردازد و وظایف متقابل والیان و وزیران را بیان میکند.
- ذاکان هفتم: «در امر به مصاحبت پارسایان و راستگویان و تمییز در میانه ارباب اسائه و احسان» به بیان لزوم معاشرت با اهل ورع و صدق و تقوی و پرهیز از تملق و چاپلوسی و تفکیک بین نکوکاران و بدکاران میپردازد.
- ذاکان هشتم: «در بیان اموری که موجب تألیف قلوب رعیت و امارت باشد» احسان به همه مردم و نهی از تغییر دادن سنتهای شایسته و لزوم کثرت مصاحبت با عالمان و... را بیان میکند.
- ذاکان نهم: «در بیان طبقات رعیت که نظم و انتظام مملکت بدیشان فراهم شود و بیان سلوک و رفتار والی با هر یک از آنها و ترتیب آنها به مقتضای حکمت نبویه(ص)» به بررسی اقسام و طبقات اهل مدینه، فوائد لشکر و لشکریان، بازرگانان و پیشهوران، ثروتمندان و فقیران و... میپردازد و آداب معاشرت حاکم با هر یک را توضیح میدهد.
- ذاکان دهم: «در بیان آنکه والی باید اوقات خود را به چند قسم قرار دهد و هر قسمی را مصروف در چه عمل دارد» به بیان ضرورت مدیریت زمان برای موفقیت حاکم میپردازد تا والی بتواند با مردم دیدار عمومی داشته باشد و...
- ذاکان یازدهم: «در بیان اموری که متعلق به خاصه و نزدیکان والی بود» مسأله لزوم جلوگیری از ستمگری و قانونشکنی نزدیکان و ضرورت پرهیز حاکم از ملاحظهکاری نسبت به خواصّ را توضیح میدهد.
- ذاکان دوازدهم: «در بیان اموری که متعلق به اعداء باشد» به لزوم مصالحه با دشمنان در صورتی که رضای خدا در آن باشد و رعایت احتیاط در زمان صلح و مراعات عهد و پیمان و ... میپردازد.
- ذاکان سیزدهم: «در بیان نهی از سفک دماء به ناحقّ» مفاسد خونریزی به ناحقّ و آداب اجرای حدود الهی را شرح میدهد.
- ذاکان چهاردهم: «در اموری که والی را احتراز از آنها واجب و لازم باشد و آنکه در دنیا بر طریق صواب و در آخرت ایمن از عذاب باشد» مسائلی مانند عجب (خودپسندی) و منّت گذاشتن و یادآوری احسان پس از انجام عمل نیک و اجتناب از تعجیل و تأخیر در امور را مطرح میکند.
نمونه مباحث
- ذاکان چهارم: در بیان اموری که بر والى رعایت آنها واجب و در آن چند میزان است. میزان اول در بیان آنکه بر والى لازم است که در هر امر سالك سبیل اعتدال باشد قال علیهالسلام وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ، فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ، وَإِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ؛ فرمود که باید نيكوتر و دوسترین کارها در نزد تو آن بود که در مقام حق و صواب به طریق وسط بود و در مرتبه عدل اعم و اشمل به نسبت با عموم رعایا باشد و جامعتر از براى رضا و خوشنودی ایشان باشد چه آنکه رضاجوئی چند تن از خاصکان با رنجش عموم رعیت برابر نشود بلکه با رضامندی عامه رنجش ایشان مغتفر است و از این پیش ظاهر آمد که کمال حقیقی از براى هر شخصی آن بود که به مرتبه اعتدال و توسط باشد در جمیع صفات و افعال باطنه و ظاهره خواه آنکه از امور مختصه به ذات خود انسان باشد یا در میانه او و میانه ابناء نوع او باشد.... [۳]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.