منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (خویی)
منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (خویی)، اثر ميرزا حبيباللههاشم خويى، معروف به امين الرعايا است. اين شرح، به زبان عربى فصيح نگاشته شده و از گستره معلومات ادبى، روايى، قرآنى، تاريخى نويسنده حكايت مىكند.
منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (خویی) | |
---|---|
پدیدآوران | میانجی، ابراهیم (مصحح)
علی بن ابیطالب(ع)، امام اول (نويسنده) شریف الرضی، محمد بن حسین (گردآورنده) هاشمی خویی، حبیبالله (شارح) حسنزاده آملی، حسن (شارح) کمرهای، محمدباقر (شارح) |
عنوانهای دیگر | تکمله منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه
نهجالبلاغه. شرح شرح نهجالبلاغه |
ناشر | مکتبة الاسلامية |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1400 ق |
چاپ | 4 |
موضوع | علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - خطبهها
علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - نامهها علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - کلمات قصار علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهجالبلاغه - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 21 |
کد کنگره | BP 38/02 /خ9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مؤلف، انگيزه خود را از نگارش اين شرح، فقدان شرحى درخور و شايسته بر «نهجالبلاغة» دانسته و اين شرح را به انگيزه حل مشكلات و آسان ساختن دشوارىهاى آن نگاشته است.
در ميان شرحهايى كه در قرن سيزدهم هجرى بر «نهجالبلاغة» نگاشته شده، اين شرح، از جايگاه ويژهاى برخوردار است. اين كتاب كه يكى از گستردهترين شرحهای «نهجالبلاغة» به شمار مىرود، شرحى از آغاز «نهجالبلاغة» تا پايان خطبه دويست و بيست و هشتم بوده و در چهارده مجلد انتشار يافته است.
كتاب حاضر، در آغاز با خطبهاى شيوا و بليغ و رسا آغاز مىشود. اين خطبه در عين اينكه از عذوبت خاصى برخوردار است، از لحاظ تعبير هم از فخامت ويژهاى بهرهمند است. مرحوم مير حبيبالله خويى پس از اين كه شرح خود را با آن خطبه افتتاح مىكند، مقدمهاى را تمهيد مىكند كه بسيار مفصل است. در اين مقدمه، انگيزه خود را براى اقدام به تدوين شرحى بر «نهجالبلاغة» ذكر مىكند و يادآور مىشود كه كتاب «نهجالبلاغة» ميان فضلا و دانشمندان و برجستگان، اهميت، شهرت و حيثيت خاصى كسب كرده و در نتيجه علما، به شرح و گزارش«نهجالبلاغة» روى آوردهاند و شروح زيادى بر آن نوشتهاند كه در ميان اين شروح، چند شرح داراى شهرت بيشترى است؛ يكى از آن شروح، همنام همين شرح است و از قطبالدين راوندى مىباشد. شارح، در ادامه، از شرح ابن ابىالحديد معتزلى و شرح ابن ميثم بحرانى ياد كرده است.
وى، با وجود اينكه اين شروح را از بهترين شروح معرفى مىكند، خود انتقاداتى بر آنها دارد و در ديباچه كتاب متذكر مىشود؛ بدين ترتيب كه شرح قطبالدين راوندى را، خالى از خصيصه تحقيق مىشمارد و شرح ابن ابىالحديد را تقريبا بهعنوان كالبدى بىروح معرفى مىكند و معتقد است كه در عين حال گرفتار نوعى اطناب ممل است و مباحث آن، بسيار كمرمق و بىجان است. او، همچنين مىگويد: مباحثى كه ابن ابىالحديد آورده، نمىتواند انسان را به جان، روح و ژرفاى سخنان على(ع) رهنمون سازد و با وجود اينكه از ميان اين شروح، نظر خوشترى نسبت به شرح ابن ميثم بحرانى دارد، مع ذلك چون ملاحظه كرده است كه اين شرح، با آميزهاى از مباحث كلامى و حكمى آميخته است و در گزارش سخنان اميرالمؤمنين، به روايات عامه استناد جسته، آن را هم مورد انتقاد قرار مىدهد و مىگويد: چون اين شروح، داراى عيب، نقص و نوعى كمبود است، من شرحى نسبتا جامع و رسا و كافى و تقريبا خالى از عيب و نقص آغاز كردم.
ايشان، در مرحلهاى پس از اهتمام به آيات، در شرح و توضيح سخنان اميرالمؤمنين على(ع)، عنايت ويژهاى نسبت به اخبار و احاديث ائمه معصومين(ع)، مبذول مىكند و خيلى پاىبند است كه در زمينه گزارش سخنان على(ع)، به روايات ائمه(ع)، استناد جسته و به آنها استشهاد بكند.
شايد نكتهاى كه موجب ناخوشنودى او نسبت به شروح ديگر «نهجالبلاغة» شده و باعث شده است كه خود، از نو، با سبک خاص به شرح«نهجالبلاغة» بپردازد، با همين مطلب پيوند مىخورد.
وى، عنايت خاصى به ابعاد بلاغی «نهجالبلاغة» داشته و لذا در اين زمينه مقدمهاى بر آن نگاشته است. در اين مقدمه مقدارى از مباحث مهم علوم بلاغى را مىآورد كه مىتوان آن را در حقيقت كتاب مستقلى در علم بلاغت تلقى كرد.
ديگر از ويژگىهاى اين شرح، تقطيع گزارش و توضيح خطبه به فصول و ذيلها و تنبيهها است؛ يعنى يكباره و كلى خطبه را شرح نكرده است، بلكه آن را در ضمن فصول و تنبيهات و... شرح داده است.
ايشان، شرح هر خطبه را در بخشهاى مربوط به لغات و واژهها و مفاهيم و معانى آنها و تفسير و اعراب و قواعد زبان عربى دنبال كرده است.
ديگر از مزاياى اين شرح، استفاده از روش شرح مزجى است، البته شايد شارحان ديگر نيز از اين روش استفاده كرده باشند، ولى ايشان بهعنوان يكى از خصيصههاى شرح خودش، اين مطلب را ياد مىكند و مىگويد: «هدف من اين بوده است كه مطالعه كننده وقتى كه خطبهها را توأم با شرح مىخواند، احساس گسستگى در بيان و كلام نكند؛ يعنى كافه سخن اميرالمؤمنين با سخنى كه خود شارح بهعنوان شرح ذكر كرده، همدوش و همراه و همآهنگ است و از هم گسسته نيست».
در اين ديباچه، بهعنوان مقدمه، مباحثى مطرح است كه اين مباحث به ضميمه مباحثى كه ايشان تحت عنوان مطالب مهم ذكر كرده است، مىتواند خود يك كتاب مستقلى در ادب عربى يا در فن بلاغت باشد.
در مقدمه اين ديباچه، در چهار مبحث سخنانى دارد:
نخست، اقسام چهارگانه لفظ را از لحاظ اتحاد و تكثر خود لفظ و معنى مطرح مىكند؛ در مبحث دوم، انواع دلالت لفظ را كه عبارت از مطابقه، تضمن، التزام و اقسام آنها است، بازگو مىكند، چرا كه اين بحثها بر آنچه كه در شرح او ذكر شده، اشراف دارد؛ يعنى گاهى در آنجا صحبت از مطابقه، تضمن و التزام مىكند كه مطالعه كننده اين شرح، بايد قبل از ورود، در آن زمينه آگاهى پيدا كند. در مبحث سوم، راجع به لفظ مفرد و اقسام آن بحث مىكند كه عبارت از جزيى و كلى است و اقسام كلى؛ يعنى كلى متواطى و مشكك. در مبحث چهارم، اقسام لفظ مركب را بيان مىكند.
او، پس از مقدمه، چند مطلب را يادآور مىشود:
در مطلب اول، سخنى ازحقيقت و مجاز به ميان مىآورد و بعد اين حقيقت و مجاز را از لحاظ لغوى بررسى مىكند؛ مثلا حقيقت و مجاز از لحاظ لغوى؛ يعنى چه؟ و چرا به آنها حقيقت و مجاز گفتهاند؟ و در ادامه بحث انواع حقيقت و مجاز، مثل حقيقت لغويه، حقيقت شرعيه و حقيقت عقليه، همچنين مجاز عقليه و مجاز شرعيه و نظاير اينها را ذكر مىكند و بعد وارد بحث مشترك و انواع اشتراك مىشود.
در مطلب دوم، پارهاى از مسائل و مباحث بلاغى را ذكر مىكند و معتقد است كه بسيارى از اين مباحث و هنرها در سخنهاى اميرالمؤمنين(ع) به كار رفته است. مباحثى كه ايشان برمىشمارد، يكى، تشبيه است با تمام اركانش، دوم، استعاره و انواع آن، سوم، كنايه و اقسام آن، به اضافه محسنات بديعيه، از قبيل: حسن ابتدا، تخلص، طباق، مقابله، مراعات النظير و...
در پايان بحث محسنات بديعيه، عنوان حذف را ذكر مىكند و آن را شرح داده، مىگويد: حذف، اين است كه انسان در سراسر سخن يا نوشته خود، يك يا چند حرف از حروف تهجى را به كار نبرد و يا انسان در سراسر سخنش از حروف بىنقطه استفاده بكند، چنانكه اميرالمؤمنين، على(ع)، خطبهاى دارد كه هرگز در آن حرف الف را استفاده نكرده و خطبهاى كه در آن فقط از حروف بىنقطه استفاده كرده است.
مرحوم مير حبيبالله خويى، معتقد است كه اميرالمؤمنين در ساير محسنات بديعيه نيز بسيار چيرهدست بوده است.
مرحوم خويى، بعد از ذكر اين مقدمه مبسوط و بسيار گسترده، به شرح زندگانى اميرالمؤمنين(ع)، آنگونه كه فراخور اين كتاب است، مىپردازد و هر يك از مباحث را زير عنوان «نور» مطرح مىكند؛ مثلا مىگويد: نور فى ميلاده، نور فى اسمه الثانى، نور فى نسبه الشريف، نور فى كناه الرفيعة، نور فى القابه الشامخة، نور فى شكله و صفته.
وضعيت كتاب
استاد حسن حسنزاده آملى، با نگارش تكلمهاى در پنج مجلد و مرحوم استاد محقق محمدباقركمرهاى نيز با نگارش دو مجلد ديگر به همان سبک و سياق اين شرح ناتمام را به اتمام رساندهاند؛ در نتيجه، دوره كامل شرح، داراى بيست و يك جلد بوده كه محصول تلاش اين سه عالم فرزانه است. لازم به يادآورى است كه ناتمام ماندن شرح مرحوم خويى، به علت وفات ايشان در سال 1324ق، بوده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب.