حافظ، شمسالدین محمد: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
[[دیوان حافظ خودمونی (آسانخوان و آسانفهم)]] | [[دیوان حافظ خودمونی (آسانخوان و آسانفهم)]] | ||
[[رودررو با لسانالغیب: تفألی نو بر غزلیات حافظ شیراز (تصحیح غزلیات، اعرابگذاری و تفأل با املای نوین فارسی)]] | |||
[[حافظ و الهیات رندی]] | [[حافظ و الهیات رندی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۹
نام | حافظ، شمسالدین محمد |
---|---|
نامهای دیگر | حافظ شیرازی، شمسالدین محمد
لسانالغیب |
نام پدر | بهاءالدين محمد |
متولد | حدود 700 تا 726ق |
محل تولد | شیراز |
رحلت | 792 ق |
اساتید | قوامالدين عبدالله،
علامه مير سيد شريف جرجانى، قاضى عضدالدين |
برخی آثار | دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی (قزوینی -غنی) |
کد مؤلف | AUTHORCODE05665AUTHORCODE |
خواجه شمسالدين محمد حافظ شيرازى (متوفای 792ق)، فرزند بهاءالدين معروفترين شاعر عارف قرن هشتم و يكى از چهار شاعر بزرگ ايرانى است كه در جهان معروف شدهاند.
ولادت
از زمان تولد او اطلاع دقيقى در دست نيست ولى محققان آن را بين سالهاى 700 تا 726ق ذكر كردهاند.
از مجموع کتابهائى كه درباره حافظ نوشته شده چنين فهميده مىشود كه بهاءالدين محمد پدر حافظ در عصر اتابكان فارس از اصفهان به شيراز مهاجرت كرده و در آنجا از طريق بازرگانى ثروتى اندوخته است؛ ولى ديرى نگذشته كه زندگى را بدرود گفته و كارهاى تجارتى او آشفته و نابسامان گرديده است. وارثان او به بينوايى و تنگدستى افتادند.
تحصیلات
پسر او محمد بعدها ناگزير شده كه روزى خود را از عرق جبين و كد يمين حاصل نمايد بنابراین در مغازه نانوايى براى خمير كردن آرد مشغول شد. در كنار آن نانوايى مكتبخانهاى بود كه هر وقت فرصت و مجالى مىيافت به تحصيل علم مشغول مىشد. قرآن مجيد را حفظ كرد و از همينرو بعدها تخلص خود را «حافظ» قرار داد. به او «حافظ» گویند زیرا حافظ قرآن بود و درس قرآن میگفت و به گفته خودش در غزل شمارهٔ ۹۴:
زان یارِ دلنوازم، شُکری است با شکایت | گر نکتهدانِ عشقی، بشنو تو این حکایت |
یا در بیت:
عشقت رِسَد به فریاد، ار خود به سانِ حافظ | قرآن زِ بَر بخوانی، در چاردَه روایت |
و در جایی دیگر میفرماید:
حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار | تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور. |
حافظ از زمرهى شاگردان قوامالدين عبدالله عالم معروف آن زمان (متوفى 772ق) بوده است. از ديگر اساتيد وى مىتوان به علامه مير سيد شريف جرجانى و قاضى عضدالدين اشاره كرد.
در دوران امارت شاه شيخ ابواسحاق (متوفى 772ق) به دربار راه پيدا كرده و احتمالاً شغل ديوانى پيشه كرده است. (در قطعهاى با مطلع «خسروا، دادگرا، شيردلا، بحركفا / اى جلال تو به انواع هنر ارزانى» شاه جلالالدين مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنى قيد مىكند كه سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها كمتر از يك سال و در سنه 743ق حاكم شيراز بوده است و از اينرو مىتوان دريافت كه حافظ از اوان جوانى در دربار شاغل بوده است. علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آلمظفر شامل شاه شيخ مبارزالدين، شاه شجاع، شاه منصور و شاه يحيى نيز راه داشته است. شاعرى پيشه اصلى او نبوده و امرار معاش او از طريق شغلى ديگر (احتمالاً ديوانى) تأمين مىشده است. در اين خصوص نيز اشارات متعددى در ديوان او وجود دارد كه بيان كننده اتكاى او به شغلى جداى از شاعرى است. خواجه در مدت عمر خود همواره درصدد كسب دانش بود و مىتوان گفت كه هرگز عمر خود را به بطالت نگذراند كما اينكه در شعرى به چهل سال درس خواندن اشارت نموده است:
علم و فضلى كه به چل سال دلم جمع آورد | ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد |
حافظ به ظاهر تمام عمر خود را در گوشهنشيى و عزلت گذرانده و در حيات خويش شهرت بزرگى داشتهاست. در زبان فارسى نظير غزلهاى حافظ كه جامع بين اشعار عاشقانه و افكار عارفانهى ايران است وجود ندارد. به همين سبب يكى از بزرگترين شاعران جهان شمرده مىشود و از حيث نظم در لطف تركيب و تلفيق و بىنيازى در فكر و استقلال در انديشه در منتها درجه قرار دارد.
خواجه در حدود سال 764ق راهى يزد شد او كه در آستانه پيرى قرار داشت به دربار پادشاه وقت وارد شد ولى چون پادشاه مردى بسيار خسيس بود بر او سخت مىگذشت و خود آنجا را زندان سكندر و شيراز را ملك سليمان مىنامد. در همان ايام ميرزا فضلالله اينجو كه از پادشاهان هند بوده و به حافظ ارادتى داشته است به او نامهاى مىنويسد و از او دعوت مىكند كه به هند بيايد. خواجه نيز مىپذيرد و راهى هند مىشود و در هرمز سوار بر كشتى مىشود. ناگهان هوا طوفانى شده و خواجه مجبور مىشود كه از كشتى پياده شود. او پس از چندى اقامت در جزيره، به شيراز برمى گردد.
او به شهرهاى ديگرى همچون اصفهان، بغداد و خراسان نيز سفر كرده است.
وفات
سرانجام در شيراز به سال 791 يا 792ق زندگى را بدرود گفته و در همانجا مدفون شده است.
در سال 856ق به فرمان ابوالقاسم بابر كه از نوادگان شاهرخ بن تيمور بود بر مزارش آرامگاهى ساختند و اطراف آن را به گل و سبزه آراسته و باغ زيباى حافظيه را بوجود آوردند. اين مكان در زمان كريم خان زند تجديد بنا گرديد و با شكل زيباترى تزيين شد.
وابستهها
دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی (قزوینی -غنی)
دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی (زوار)
دیوان شمسالدین محمد حافظ (مستی)
جمال آفتاب و آفتاب هر نظر: شرحی بر دیوان حافظ
دیوان حافظ بر اساس نسخه نویافته بسیار کهن
دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای 813 تا 827 هجری قمری
دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای 813 تا 827 هجری قمری (چاپ دوم)
دیوان حافظ خودمونی (آسانخوان و آسانفهم)
دیوان غزلیات مولانا شمسالدین محمد خواجه حافظ شیرازی
غزلیات حافظ (ادیب برومند، عبدالعلی)
اغانی شیراز (غزلیات حافظ الشیرازی)
دیوان حافظ با شرح کامل «منزل به منزل با حافظ»
ترجمه انگلیسی دیوان حافظ (صالحپور)
کليات شمسالدين محمد حافظ شیرازی (ترجمه تاجیکي)
دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی همراه با زندگینامه خواجه
دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ (تکثیر)
دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ (خوارزمی)
ديوان مولانا شمسالدين محمد حافظ شیرازی
رباعيات حافظ به پنج زبان (به انضمام 40 غزل از حافظ)
فالنامه خواجه شمسالدين محمدحافظ شیرازی
حافظ شيراز به روايت احمد شاملو
صد غزل، برگزيدهای از غزليات حافظ
شرح شوق (مشاعره با اشعار خواجه شیرازی)
ديوان حافظ با ترجمه کامل انگلیسی
ديوان حافظ شیرازی بر اساس نسخه غنی- قزوینی
برگزيدههایی از ديوان خواجه شمسالدين محمد حافظ شیرازی به 20 زبان
ديوان خواجه شمسالدين محمد حافظ شیرازی
آئینه جام: دیوان حافظ همراه با یادداشتهای استاد مطهری
خاطر مجموع: جامع دیوان حافظ؛ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی