۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''شرح نهجالبلاغه'''، تأليف محمد عبده نویسنده مصرى؛ از جمله شروحى است كه بيشتر به جنبههاى ادبى نهجالبلاغه پرداخته است. اين شرح نشانهاى از تساهل مذهبى نویسنده و دلبستگى او به وحدت مسلمانان است. | '''شرح نهجالبلاغه'''، تأليف [[عبده، محمد|محمد عبده]] نویسنده مصرى؛ از جمله شروحى است كه بيشتر به جنبههاى ادبى نهجالبلاغه پرداخته است. اين شرح نشانهاى از تساهل مذهبى نویسنده و دلبستگى او به وحدت مسلمانان است. | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] عنوانى را براى نهجالبلاغه برگزيد كه مناسبترين عنوان بود. عبده در مقدمهاى كه بر شرح خود بر نهجالبلاغه نوشته است، درباره اين عنوان مىنويسد: «اين كتاب جليل، مجموعهاى است، از سخنان سيد و مولاى ما [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على بنابىطالب كرمالله وجهه]] كه [[شریف الرضی، محمد بن حسین|سيد شريف رضى]] از سخنان متفرق آن حضرت گزينش و گردآورى كرده و نام آن را نهجالبلاغه نهاده است، و من اسمى مناسبتر و شايستهتر از اين اسم كه دلالت بر معناى آن بكند، سراغ ندارم و بيشتر از آنچه اين اسم بر آن دلالت دارد، نمىتوانم آن را توصيف كنم.» | [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] عنوانى را براى نهجالبلاغه برگزيد كه مناسبترين عنوان بود. عبده در مقدمهاى كه بر شرح خود بر نهجالبلاغه نوشته است، درباره اين عنوان مىنويسد: «اين كتاب جليل، مجموعهاى است، از سخنان سيد و مولاى ما [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على بنابىطالب كرمالله وجهه]] كه [[شریف الرضی، محمد بن حسین|سيد شريف رضى]] از سخنان متفرق آن حضرت گزينش و گردآورى كرده و نام آن را نهجالبلاغه نهاده است، و من اسمى مناسبتر و شايستهتر از اين اسم كه دلالت بر معناى آن بكند، سراغ ندارم و بيشتر از آنچه اين اسم بر آن دلالت دارد، نمىتوانم آن را توصيف كنم.» | ||
محمد عبده مىگويد: «از مطالعه نهجالبلاغه، دولت فصاحت وصولت بلاغت، در نظرم مجسم گشت و به يقين دانستم كه مدير اين دولت و قهرمان اين صولت و پرچمدار پيروزمندش [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] است، و افكار واهى كسانى كه در [انتساب نهجالبلاغه به علىعليهالسلام] شك و شبهه كردهاند، در نظرم دريده گشت و خيالات باطل و افكار فاسد آنها نابود شد». | [[عبده، محمد|محمد عبده]] مىگويد: «از مطالعه نهجالبلاغه، دولت فصاحت وصولت بلاغت، در نظرم مجسم گشت و به يقين دانستم كه مدير اين دولت و قهرمان اين صولت و پرچمدار پيروزمندش [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] است، و افكار واهى كسانى كه در [انتساب نهجالبلاغه به علىعليهالسلام] شك و شبهه كردهاند، در نظرم دريده گشت و خيالات باطل و افكار فاسد آنها نابود شد». | ||
در ميان علماى معاصر اهل سنت، شيخ محمد عبده مصرى مفتى اسبق مصر و از شاگردان سيد جمالالدين اسدآبادى، در پى آشنايى با نهجالبلاغه توسط سيد، و به ترغيب او، با تأمل در مضامين و معارف آن، كوشيد تا اين كتاب را به جامعه مصر معرفى كند. او در مقدمه خود بر نهجالبلاغه مىنويسد، اصلاً اين كتاب را نمىشناخته و نسبت به آن آگاهى نداشته است؛ اما هنگامى كه از وطن دور بوده بر اثر برخوردى، با اين كتاب آشنا شده، آن را مطالعه كرده و سخت در شگفتى فرورفته است و احساس مىكند كه به گوهرى گرانبها دست يافته است. بر اين اساس تصميم مىگيرد تا با انتشار نهجالبلاغه آن را به توده مردم عرب معرفى كند. | در ميان علماى معاصر اهل سنت، [[عبده، محمد|شيخ محمد عبده مصرى]] مفتى اسبق مصر و از شاگردان سيد جمالالدين اسدآبادى، در پى آشنايى با نهجالبلاغه توسط سيد، و به ترغيب او، با تأمل در مضامين و معارف آن، كوشيد تا اين كتاب را به جامعه مصر معرفى كند. او در مقدمه خود بر نهجالبلاغه مىنويسد، اصلاً اين كتاب را نمىشناخته و نسبت به آن آگاهى نداشته است؛ اما هنگامى كه از وطن دور بوده بر اثر برخوردى، با اين كتاب آشنا شده، آن را مطالعه كرده و سخت در شگفتى فرورفته است و احساس مىكند كه به گوهرى گرانبها دست يافته است. بر اين اساس تصميم مىگيرد تا با انتشار نهجالبلاغه آن را به توده مردم عرب معرفى كند. | ||
شرح شيخ محمد | شرح [[عبده، محمد|شيخ محمد عبده]]، بيشتر حاوى الفاظ مشكل و واژگان غريب نهجالبلاغه است. با اين همه، اين شرح در جهان عرب از شهرت بسزايى برخوردار بوده و بارها در مصر، لبنان و ايران تجديد چاپ شده است. | ||
عبده پس از تأمل در محتواى نهجالبلاغه، شكوه بلاغت و صولت فصاحت را دز آن مىبيند و احساس مىكند كه چگونه با فصاحت و بلاغتى بىمانند و با استدلالهاى منطقى و قاطع، با اوهام و ترديدها به نبرد برخاسته است. وى پس از ذكر مطالبى در همين زمينه، مىگويد: اين كتاب گرانقدر، همان چيزى است كه [[شریف الرضی، محمد بن حسین|سيد شريف رضى]] كه خداوند او را رحمت كناد، از سخنان سيد و سروز ما، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(ع) كه خداوند راه او را گرامى دارد، برگزيده و پراكندههاى آن را گردآورده و به اين نام(نهجالبلاغه) ناميده است. من هيچ اسمى را برازندهتر از اين اسم سراغ ندارم كه بدين گونه بر محتواى كتاب دلالت كند. شيخ محمد در بيان اين كه چرا به شرح يا تعليقه كتاب شريف نهجالبلاغه پرداخته، گفته است: بايد دانست كه به علت دور بودن زمان ايرادى آن كلمات نسبت به زمان ما و جداشدن و بيگانه گرديدن مردم هم عصر ما از زبان اصيل عربى، گاهى الفاظى در نهجالبلاغه مىيابيم كه به نظرمان غريب و نادر مىآيد، نه وحشى و گريزان از ذهن، و نيز تركيبى غليظ و محكم؛ اما نه همراه با تعقيد و پيچيدگى. اين امر موجب شد كه براى پارهاى از مفردات آن شرحى به عنوان تعليقه و حاشيه بنويسم و بعضى از جملهها را تفسير نمايم و قسمتهايى از اشارات آن را باز نمايم و به همان اندازه كه مورد احتياج است، بسنده كنم و تا جايى كه ممكن است در بيان خود ايجاز به كار برم. | عبده پس از تأمل در محتواى نهجالبلاغه، شكوه بلاغت و صولت فصاحت را دز آن مىبيند و احساس مىكند كه چگونه با فصاحت و بلاغتى بىمانند و با استدلالهاى منطقى و قاطع، با اوهام و ترديدها به نبرد برخاسته است. وى پس از ذكر مطالبى در همين زمينه، مىگويد: اين كتاب گرانقدر، همان چيزى است كه [[شریف الرضی، محمد بن حسین|سيد شريف رضى]] كه خداوند او را رحمت كناد، از سخنان سيد و سروز ما، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(ع) كه خداوند راه او را گرامى دارد، برگزيده و پراكندههاى آن را گردآورده و به اين نام(نهجالبلاغه) ناميده است. من هيچ اسمى را برازندهتر از اين اسم سراغ ندارم كه بدين گونه بر محتواى كتاب دلالت كند. شيخ محمد در بيان اين كه چرا به شرح يا تعليقه كتاب شريف نهجالبلاغه پرداخته، گفته است: بايد دانست كه به علت دور بودن زمان ايرادى آن كلمات نسبت به زمان ما و جداشدن و بيگانه گرديدن مردم هم عصر ما از زبان اصيل عربى، گاهى الفاظى در نهجالبلاغه مىيابيم كه به نظرمان غريب و نادر مىآيد، نه وحشى و گريزان از ذهن، و نيز تركيبى غليظ و محكم؛ اما نه همراه با تعقيد و پيچيدگى. اين امر موجب شد كه براى پارهاى از مفردات آن شرحى به عنوان تعليقه و حاشيه بنويسم و بعضى از جملهها را تفسير نمايم و قسمتهايى از اشارات آن را باز نمايم و به همان اندازه كه مورد احتياج است، بسنده كنم و تا جايى كه ممكن است در بيان خود ايجاز به كار برم. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
سپس مىگويد: جمعى از علماى جليلالقدر به شرح كتاب نهجالبلاغه توجه و عنايت كردهاند؛ اما به دست آوردن آن شرحها، حتى يكى از آنها، براى من ميسر نشد، جز مطالب پراكندهاى كه از محتواى كتابهاى ديگر نقل شده بود؛ پس اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق افتاد، اين امرى اتفاقى بوده است و اگر مخالف در نظر آمد، خود گمان كردهام كه در آن سخن راه درست را پيمودهام. گذشته از اين، من تعليقه خود را شرحس در شمار شرحها به حساب نمىآورم و آن را كتابى در ميان كتابها نياوردهام. جز اين نيست كه آن حاشيهاى است، بر نهجالبلاغه و نشانه و نقشى در اطراف و صفحات آن است. | سپس مىگويد: جمعى از علماى جليلالقدر به شرح كتاب نهجالبلاغه توجه و عنايت كردهاند؛ اما به دست آوردن آن شرحها، حتى يكى از آنها، براى من ميسر نشد، جز مطالب پراكندهاى كه از محتواى كتابهاى ديگر نقل شده بود؛ پس اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق افتاد، اين امرى اتفاقى بوده است و اگر مخالف در نظر آمد، خود گمان كردهام كه در آن سخن راه درست را پيمودهام. گذشته از اين، من تعليقه خود را شرحس در شمار شرحها به حساب نمىآورم و آن را كتابى در ميان كتابها نياوردهام. جز اين نيست كه آن حاشيهاى است، بر نهجالبلاغه و نشانه و نقشى در اطراف و صفحات آن است. | ||
عبده پس از ذكر مطالبى ديگر، گفته است: هيچ كس از اهل لغت عربى نيست كه معتقد نباشد كه سخن امام على بن ابيطالب(ع) بعد از كلام خداىتعالى و كلام پيامبر(ص)، شريفترين و بليغترين كلام است و از نظر مواد و ريشههاى كلام عربى پربار و از جهت اسلوب و روش و از لحاظ معانى بلند، بالاترين و جامعترين كلام است. ملاحظه مىشود كه عبده مىگويد، حتى يكى از شرحهاى نهجالبلاغه را نديدهام و اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق به نظر آمد، امرى اتفاقى بوده است، در حالىكه در شرح عبده عباراتى و مطالبى ذكر شده كه عيناً در [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] يافته مىشود. محيىالدين عبدالحميد، كتابشناس و محقق و مصحح معروف كتاب در مصر، در مقدمه خود بر نهجالبلاغه چاپ مصر، در اينباره گفته است: «شرح شيخ محمد | عبده پس از ذكر مطالبى ديگر، گفته است: هيچ كس از اهل لغت عربى نيست كه معتقد نباشد كه سخن امام على بن ابيطالب(ع) بعد از كلام خداىتعالى و كلام پيامبر(ص)، شريفترين و بليغترين كلام است و از نظر مواد و ريشههاى كلام عربى پربار و از جهت اسلوب و روش و از لحاظ معانى بلند، بالاترين و جامعترين كلام است. ملاحظه مىشود كه عبده مىگويد، حتى يكى از شرحهاى نهجالبلاغه را نديدهام و اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق به نظر آمد، امرى اتفاقى بوده است، در حالىكه در شرح عبده عباراتى و مطالبى ذكر شده كه عيناً در [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] يافته مىشود. محيىالدين عبدالحميد، كتابشناس و محقق و مصحح معروف كتاب در مصر، در مقدمه خود بر نهجالبلاغه چاپ مصر، در اينباره گفته است: «شرح [[عبده، محمد|شيخ محمد عبده]]، بهترين شرحهاى نهجالبلاغه است كه با كمى حجمش بر بيشتر آن چه در شرحهاى طولانى آمده، مشتمل است و اين كه عبده مدعى شده است كه هيچ يك از شروح را نديده؛ در حالى كه بسيارى از مطالبى كه ذكر كرده، عيناً همانهايى است كه در [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] ديده مىشود. در چاپ اول شرح او هنوز به شرحهاى ديگر دسترسى پيدا نكرده بود. امال هنگام تجديد چاپ آن در مصر، به [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] دست يافته بود و از آن در اين چاپ و چاپهاى ديگر بسيار بهره برده است». | ||
اين سخن محيىالدين از دو جهت قابل دقت است: يكى اين كه آيا در چاپ اول شرح عبده در بيروت، جملهها و عباراتى از ابن ابىالحديد يافته مىشود يا نه؟ ديگر اين كه پس از دست يافتن او به [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] و بهرههاى فراوانى كه از آن برده و عين عبارات را نقل كرده، چرا امانتدارى نكرده و نام ابن ابىالحديد را نبرده است؟ | اين سخن محيىالدين از دو جهت قابل دقت است: يكى اين كه آيا در چاپ اول شرح عبده در بيروت، جملهها و عباراتى از ابن ابىالحديد يافته مىشود يا نه؟ ديگر اين كه پس از دست يافتن او به [[شرح نهجالبلاغة (ابن ابيالحديد)|شرح ابن ابىالحديد]] و بهرههاى فراوانى كه از آن برده و عين عبارات را نقل كرده، چرا امانتدارى نكرده و نام ابن ابىالحديد را نبرده است؟ | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در هر حال اگر چه سخن محيىالدين كه شرح عبده را بهترين شرح دانسته، مبالغه است؛ اما شايد بتوان گفت؛ از جمله بهترين شرحهاست؛ زيرا تقريباً حشو و زوائد ندارد. روان و سهلالوصول است. در مقابل ديگر شرحها فروتنى كرده و شرح خود را تعليقه يا حاشيه ناميده است. كمتر گرد تعصب گشته است، حتى در خطبه شقشقيه، هيچ اظهار نظرى نكرده، تنها در شرح «فيا عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته». گفته است: «ابوبكر پس از بيعت، به مردم خطاب كرد و گفت: اقيلونى فلست بخيركم: مرا از خلافت معذور داريد، كه بهتر از شما نيستم و عبارت امام(ع) اشاره به همين است؛ ولى جمهور اهلتسنن مىگويند، ابوبكر چنين گفت: وليتكم و لست بخيركم: امير شما شدم و از شما بهتر نيستم». با توجه به اين كه سند خطبه شقشقيه و رسيده سلسله سند به ابنعباس، مسلم است و سخن [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] هم به نوعى است كه هيچ كس ديگر قدرت انشاى مثل آن را ندارد، بنابراین در صحت صدور اين سخن از آن حضرت، هيچ جاى ترديدى نيست. | در هر حال اگر چه سخن محيىالدين كه شرح عبده را بهترين شرح دانسته، مبالغه است؛ اما شايد بتوان گفت؛ از جمله بهترين شرحهاست؛ زيرا تقريباً حشو و زوائد ندارد. روان و سهلالوصول است. در مقابل ديگر شرحها فروتنى كرده و شرح خود را تعليقه يا حاشيه ناميده است. كمتر گرد تعصب گشته است، حتى در خطبه شقشقيه، هيچ اظهار نظرى نكرده، تنها در شرح «فيا عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته». گفته است: «ابوبكر پس از بيعت، به مردم خطاب كرد و گفت: اقيلونى فلست بخيركم: مرا از خلافت معذور داريد، كه بهتر از شما نيستم و عبارت امام(ع) اشاره به همين است؛ ولى جمهور اهلتسنن مىگويند، ابوبكر چنين گفت: وليتكم و لست بخيركم: امير شما شدم و از شما بهتر نيستم». با توجه به اين كه سند خطبه شقشقيه و رسيده سلسله سند به ابنعباس، مسلم است و سخن [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] هم به نوعى است كه هيچ كس ديگر قدرت انشاى مثل آن را ندارد، بنابراین در صحت صدور اين سخن از آن حضرت، هيچ جاى ترديدى نيست. | ||
سخن آخر اين كه شيخ محمد عبده در مقدمه شرح خود، داستانى موهن درباره شريف مرتضى از ابوحامد محمد بن محمد اسفراينى، فقيه شاشفعى نقل كرده كه به احتمال قريب به يقين، جعلى و بىاساس است. از جمله دلايلى بر اين مدعا عبارت است از: | سخن آخر اين كه [[عبده، محمد|شيخ محمد عبده]] در مقدمه شرح خود، داستانى موهن درباره شريف مرتضى از ابوحامد محمد بن محمد اسفراينى، فقيه شاشفعى نقل كرده كه به احتمال قريب به يقين، جعلى و بىاساس است. از جمله دلايلى بر اين مدعا عبارت است از: | ||
1-اسفراينى از مخالفان و معارضان علماى شيعه معاصر خود از قبيل [[شيخ مفيد]] و شريف مرتضى بوده است و در شرح حالى كه تاجالدين مشبكى، در كتاب طبقاتالشافعيّه آورده، داستانى از برخورد او با شيعه ذكر شده است. 2- سند داستان مورد نظر در مقدمه شرح عبده ذكر نشده است. 3- شخصيت و علو همّت و بزرگوارى شريف مرتضى به گونهاى كه در آثار او مشاهده مىشود و در شرح حال و چگونگى زندگى او و در برخورد با ديگران ثبت و ضبط است به نوعى است كه ساختگى بودن داستان مزبور را ثابت مىكند. | 1-اسفراينى از مخالفان و معارضان علماى شيعه معاصر خود از قبيل [[شيخ مفيد]] و شريف مرتضى بوده است و در شرح حالى كه تاجالدين مشبكى، در كتاب طبقاتالشافعيّه آورده، داستانى از برخورد او با شيعه ذكر شده است. 2- سند داستان مورد نظر در مقدمه شرح عبده ذكر نشده است. 3- شخصيت و علو همّت و بزرگوارى شريف مرتضى به گونهاى كه در آثار او مشاهده مىشود و در شرح حال و چگونگى زندگى او و در برخورد با ديگران ثبت و ضبط است به نوعى است كه ساختگى بودن داستان مزبور را ثابت مىكند. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
{{نهجالبلاغه}} | {{نهجالبلاغه}} | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش