الوجيز في تفسير القرآن العزيز

    از ویکی‌نور
    الوجيز في تفسير القرآن العزيز
    الوجيز في تفسير القرآن العزيز
    پدیدآورانمحمودی، مالک (محقق) على بن حسین بن محى‌الدين بن ابى‌جامع عاملى (نویسنده)
    ناشردار القرآن الکريم
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1413 ق
    چاپ1
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 12ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏و‎‏3‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الوجيز فی تفسیر القرآن اثر فقیه، مفسر و محدث شیعه قرن دوازدهم هجری قمری؛ على بن حسین بن محى‌الدين بن ابى‌جامع عاملى

    انگيزه مفسر از تأليف تفسير

    مفسر در مقدمه كوتاه خود بر تفسير، انگيزه خويش را چنين مى‌نويسد: «علم تفسير از جهت موضوع، از شريف‌ترين علوم و برترين معارف دينى است؛ زيرا از انوار قرآن، كشف حجاب مى‌نمايد و در ضمن آن حقايق بسيارى از علوم و دقائق مهمى از فنون مختلف آشكار مى‌گردد؛ بدين جهت هميشه تأليف تفسيرى را آرزو داشتم كه مختصرى از معارف قرآن را بيان كند. پس از استعانت به فيض الهى و فضل او با وجود مشاغل فراوان، عزم جزم نموده، به تأليف آن اقدام كردم».

    معرفى تفسير

    عنوان تفسير، الوجيز في تفسير القرآن العزيز و روش تفسيرى آن، روشى مزجى است كه مؤلف در نگارش آن گزيده‌گويى را پيشه ساخته و به بسيارى از وجوه تفسير و نكات بلاغى و ادبى اشاره نموده است؛ درعين‌حال از وجوه اعراب و قرائات صرف نظر نكرده است.

    مفسر در مقدمه كوتاه خود مى‌نويسد: «در اين تأليف بنا را بر ايجاز در تعبير نهاده، درعين‌حال به اكثر اقوال و وجوه تفسيرى اشاره داشته و برخى نكات را كه فهم معنا بر آن متوقف بوده، متعرض گشته، در قرائت به ذكر قرائات سبعه اكتفا، نموده (در برخى موارد جزئى به ديگر قرائت‌ها اشاره كرده‌ام). در عدد آيات بنا را بر مشهور (كه از بسم الله الرحمن الرحيم غفلت مى‌نمايند)، نهادم؛ گرچه در اعتقاد بنا بر روايات متواتر صحيحه، آن را جزء هر سوره (جز سوره توبه) مى‌دانم».

    روش تفسير

    ايشان معمولا پس از ذكر نام سوره، تعداد آيات، مكى و مدنى بودن و اختلاف در آن را بيان مى‌نمايد. وجه تسميه سوره و فضل قرائت آن را جز موارد اندك (در سوره حمد) متعرض نمى‌گردد.

    مقاطع آيات را بيان كرده، ضمن تفسير آن، نكات اعرابى و ادبى كلمه و جمله را بيان مى‌نمايد و در صورت اختلاف قرائت، با ذكر قارى آن را بازگو مى‌كند.

    ذكر شأن نزول آيات نيز مورد توجه ايشان بوده و در موارد ضرورى به بيان آن مى‌پردازد (مانند ج1، ص224 ذيل آيات 5 و 6 آل عمران درباره وفد نجران).

    استفاده وافر ايشان از روش تفسير قرآن به قرآن، با ذكر مضمون آيات ديگر يا اشاره به مضمون آنها، به‌گونه‌اى است كه حتى در مباحث ادبى از آيات ديگر بهره مى‌برد.

    مفسر به تناسب بين آيات توجه داشته و در جاهاى مختلف از آن در توضيح مطالب بهره برده است (مانند آيه 6 سوره بقره، ج1، ص69). با توجه به صبغه ادبى و لغوى تفسير، گاه به معناى شرعى نيز اشاره دارد (مانند معناى كفر، ج1، ص70).

    در مواجهه با آيات فقهى فقط بنا را بر تفسير متداول نهاده و مستقلا وارد مباحث فقهى نشده است.

    در بحث نسخ آيه به آيه، متعرض مصاديق آن شده و با ذكر ناسخ و منسوخ، نظر خود را نيز بيان مى‌كند (مانند آيه 240 سوره بقره، ج1، ص196).

    مفسر ضمن رعايت تفسير قرآن به قرآن، براى تبيين معانى آيات، از روايات نيز بهره وافر برده، ضمن نقل مضمون روايات، گاه اصل روايت را كه جايگاه تفسيرى دارد، بيان مى‌كند.

    امتيازات و ويژگى‌هاى تفسير

    برخى از ويژگى‌هاى اين تفسير را مرحوم دكتر عبدالرّزّاق محى‌الدين در مقدمه خود، چنين بيان كرده است:

    1. برداشت مفسر از آيات قرآن، برداشتى است اديبانه كه باعث گرديده، اثر او از بسيارى تفسيرهاى ديگر متمايز باشد؛ چراكه بيشتر مفسران، آيات را چنان با فرهنگ خويش درآميخته‌اند كه نوعى تكلف و ساختگى در آن به چشم مى‌خورد؛ در نتيجه، شگفتى‌هایى را كه نشانه اعجاز قرآنند، از بين برده‌اند.
    2. مفسر، نظريه‌هاى گوناگون مفسران را با دقت و امانت و بدون تعصب و پايمال كردن انديشه‌اى يا برترى دادن بر انديشه ديگر، بيان نموده و سپس با آرامش خاطر، نظريه خويش را ابراز كرده است.
    3. مؤلف، بحث را نه‌چندان گسترده و وسيع مطرح كرده و نه آن را كوتاه و نارسا، رها ساخته، بلكه كوشيده است، مطالب را با فشردگى مناسبى بيان نمايد و بر اين اساس، قرائات، شأن نزول، لغت، قواعد نحوى، بلاغت، احكام فقهى، مسائل كلامى، حوادث تاريخى، همه و همه را يكسان مورد توجه قرار داده است و بى‌گمان در هنر نگارش، همگان از اين ويژگى برخوردار نيستند. اين شيوه بيان، گوياى اين حقيقت است كه مفسّر به علوم عربى و مباحث اسلامى، تسلط كامل داشته است؛ تسلّطى كه وى را در چيرگى بر قلم خويش توانا ساخته است.
    4. اختصار از ديدگاه مؤلف، اختصار در انديشه‌ها و مطالب نيست، بلكه اختصار در رساندن مفاهيم و مطالب است؛ يعنى اختصار به‌گونه‌اى است كه اگر توضيح مطالب را در كتاب‌هاى مفصل جستجو كنيد، به بيش از آنچه در اين اثر به آن اشاره رفته، دست نخواهيد يافت.

    آقاى مالك محمودى كار تحقيق اين اثر را به عهده گرفته است. وى مأخذ روايات و اقوال و آراء نقل‌شده مفسران را رديابى كرده و به‌دقت نشان داده است.

    در نشان دادن اختلاف نسخه‌ها، آنچه در ارائه معنى و مفهوم متن نقشى داشته است، ثبت كرده و با پاورقى‌هاى مناسب خود اثرى خواندنى و شايسته، سامان داده است.

    منابع تفسير

    مفسر محترم، به‌طور مستقل منابع مورد استفاده خود را ذكر نكرده است، اما از ذكر منابع، اقوال، آراء و روايات توسط محقق و تصريح مصنف در مواردى، بخش عمده‌اى از منابع آن را مى‌توان در موارد زير بيان كرد:

    الف)- تفاسير:

    1. تفسير مجمع البيان؛
    2. تفسير التبيان؛
    3. تفسير عياشى؛
    4. تفسير البرهان؛
    5. تفسير نور الثقلين؛
    6. تفسير روح البيان؛
    7. تفسير قرطبى؛
    8. تفسير بيضاوى؛
    9. تفسير كشاف؛
    10. كنز العرفان؛
    11. تفسير جوامع الجامع؛
    12. تفسير ابن كثير.

    ب)- منابع روائى:

    1. نهج‌البلاغة؛
    2. توحيد صدوق؛
    3. وسائل الشيعة؛
    4. كافى؛
    5. ثواب الأعمال؛
    6. جامع أحاديث الشيعة؛
    7. عوالي اللئالي؛
    8. سنن ترمذى.

    و...

    دار القرآن الكريم در مقدمه خود بر اين تفسير، ابتدا سيرى اجمالى از آغاز و تطور تفسير را ذكر كرده، به سابقه تاريخى موجزنويسى در تاريخ اشاره‌اى كوتاه دارد، سپس، اهداف دار القرآن را كه به امر آيت‌الله گلپايگانى(ره) تأسيس گرديد، بازگو نموده به انگيزه انتخاب اين كتاب مى‌پردازد. در پايان مقدمه يادآور مى‌شود كه محقق محترم شيخ مالك محمودى علاوه بر جزء دوم تفسير در نسخه مخطوط (كه از ابتداى سوره اسراء آغاز مى‌گردد)، تمام تفسير را نيز از ابتدا تا انتهاى آن مراجعه و تحقيق نموده است.

    دكتر عبدالرزاق محى‌الدين در مقدمه خود به چگونگى چاپ، نسخه‌هاى مختلف كتاب، خصائص آن و ترجمه مؤلف، پرداخته است.

    منابع مقاله

    1. مقدمات و متن كتاب.

    2. آينه پژوهش، شماره 12، سال دوم، صفحه 67، دفتر تبليغات اسلامى.

    3. طبقات مفسران شيعه، عقيقى بخشايشى، ج3، ص401، چاپ اول، دفتر نشر نويد، قم.

    4. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى به كوشش بهاءالدين خرمشاهى، ج2، ص1431.

    وابسته‌ها