راویان امام رضا علیهالسلام در مسندالرضا
راویان امام رضا علیهالسلام در مسندالرضا | |
---|---|
پدیدآوران | عطاردی قوچانی، عزیزالله (نویسنده) |
ناشر | كنگره جهاني حضرت رضا (عليهالسلام) |
مکان نشر | [ايران - مشهد مقدس] |
سال نشر | 1367ش. |
چاپ | چاپ اول |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | ع?ر? / 115 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
راویان امام رضا - عليهالسلام - در مسند الرضا، اثر عزیزالله عطاردی، کتابی است در شرح حال اصحاب و راویان امام رضا(ع) - از کتاب مسند الامام الرضا علیبن موسی(ع)، اثر دیگر نویسنده - که به زبان فارسی، در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
ساختار
کتاب با پیشگفتار کنگره جهانی حضرت رضا(ع) و مقدمه نویسنده، آغاز و اسامی راویان، بهترتیب حروف الفبا، ذکر شده است. کتاب دربردارنده شرح حال 361 تن از اصحاب و راویان امام رضا(ع) میباشد.
اصحاب، راویان و شاگردان ائمه(ع)، نقش عظیمی در اخذ و انتقال اخبار آن بزرگان داشتهاند. راویان مؤمن و متعهد با انتقال و گزارش دیدهها و شنیدههای خود که حاکی از احوال و اقوال ائمه(ع) شیعه میباشد، سهمی سترگ در باروری فرهنگ غنی تشیع ایفا کردهاند؛ لکن شناخت اصحاب راستین و راویان مورد وثوق و تمیز دادن آنها از اصحاب ساختگی و جاعلین اخبار، شرط اصلی بهرهبرداری از اخبار و روایات منقول از ائمه معصومین(ع) میباشد. کتاب حاضر، که حاوی شرح حال اصحاب و راویان امام رضا(ع) است، در راستای همین هدف، تهیه و تنظیم شده است[۱].
گزارش محتوا
در پیشگفتار، به موضوع کتاب اشاره شده[۲] و در مقدمه، نویسنده به بیان خصایص و ویژگیهای راویان کتاب «مسند الرضا» که در اثر حاضر، به شرح حال آنها، پرداخته شده، مبادرت نموده است[۳].
در کتاب «مسند الرضا»، نام سیصدوشصت نفر که بدون واسطه از آن بزرگوار، اخذ حدیث کردهاند، ذکر شده است که در میان آنها، فقط دو تن از بانوان هستند که یکی از آنها فاطمه دختر خود امام رضا(ع) میباشد که دو حدیث از پدرش روایت میکند و دیگری، کنیزی به نام عذر که خدمتگزار آن بزرگوار بوده است. اخبار و روایاتی که این راویان نقل میکنند، بعضی بهصورت شفاهی بوده و موضوعی را خود راوی از امام(ع) سؤال میکند و پاسخ را دریافت میکند، گاهی راوی در محضر مقدس امام(ع) بوده و شخص دیگری از امام(ع) مسئلهای میپرسد و امام(ع) هم به وی پاسخ میدهد و او سؤال و جواب را نقل میکند[۴].
در جایی راوی خود امام(ع) را مشاهده نکرده و مسئلهای را از آن حضرت کتبا سؤال میکند و امام(ع) به او پاسخ میدهد؛ در جایی دیگر، شخص در منزل امام(ع) بوده و یا با او مسافرت میکرده است و در اینجا، اعمال و افعال امام(ع) را نقل میکند و از اخلاق و خصایص او سخن میگوید[۵].
نویسنده به این نکته اشاره دارد که راویان حضرت رضا(ع)، همگان بر یک طریقه و مذهب نبودهاند و در میان آنها، از شیعیان و مخلصان اهلبیت(ع) که به ولایت و امامت آنان معتقد بودند، وجود دارند که البته اکثریت راویان امام(ع)، از شیعیان و معتقدان آن بزرگوار میباشند[۶].
وی به وجود گروهی از اهل سنت و رجال سیاست و ارباب مناصب دولتی و شاعران مدیحهپرداز اشاره میکند که برای مطامع دنیوی، شعر میگفتند و معتقد است جماعتی هم از واقفیه، فطحیه، زیدیه، غلات و مفوضه بودهاند که به مجلس درس آن حضرت میرفتند و گاهی حدیث از او روایت میکنند[۷].
بهطور کلی، وی معتقد است که چون امام رضا(ع) در مسجد مجلس درس و بیان مسائل داشته و اگر هم گاهی به عللی در منزل خود برای اصحاب سخن میگفته، مجلس بهصورت عام بوده و از این جهت، مردم از همه طبقات در آن شرکت میکردهاند و هر فرقه و جماعتی، در آن حضور داشتهاند، ولذا وی به بحث راجع به خصوصیات این راویان، پرداخته و آنها را در چند مؤلفه، بررسی نموده است:
- اکثر راویان امام رضا(ع) از شیعیان اهلبیت(ع) میباشند، اما همه آنها، یکسان نبودهاند. در میان آنها، جماعتی از فقها، متکلمین، شعرا، امرا، وزرا، فرماندهان لشکر، منشیان و نویسندگان بودند. آنها با علم و معرفت از امام(ع) سؤال میکردند و پاسخ خود را دریافت مینمودند. گروهی از شیعیان که خدمت امام رضا(ع) میرسیدند، از بازرگانان، پیشهوران، بازاریان و اهل حرفه و صنعت بودند که بیشتر از مسائل مربوط به خودشان، سؤال میکردند و گاهی هم از احکام فرعی و مسائل شرعی حلال و حرام گفتگو مینمودند. این جماعت، از شهرها و ولایات به مدینه میرفتند و با آن حضرت، ملاقات میکردند و معمولا در ایام حج، تعداد آنان زیاد میشد. جماعتی از این راویان، عوامالناس بودند که بر طریقی مستقیم، ثابت نبودند. آنها گرفتار هوسها و امیال نفسانی بوده و به هرجا، رفتوآمد داشتند. از هر جا سخنی میشنیدند، با سخنهای دیگری که شنیده بودند، مخلوط کرده و ایجاد شبهه میکردند. به اعتقاد نویسنده، این جماعت با مختصر معلوماتی که به دست میآوردند، شروع به تحریف اذهان مردم میکردند. آنها قرآن را با آراء فاسد خود، تفسیر کردند و بدعتها ایجاد نمودند و در هر فتنه و فسادی، وارد شده و موجب آزار و اذیت امامان(ع) شدند و اخبار و احادیث را طبق میل و عقیده خود، شرح کردند. غلات، مفوضه و باطنیه، همه از این جماعت بودند که ائمه(ع) از آنها تبری فرمودند[۸].
- گروهی از محدثان و مشایخ بزرگ اهل سنت که از آن حضرت، اخذ حدیث کردهاند که از میان آنها، اسحاق بن ابراهیم حنظلی مروزی و محمد بن اسلم طوسی میباشند که از مشاهیر اهل حدیث زمان خود، بودند. این دو نفر، با گروهی دیگر در نیشابور، از حضرت رضا(ع) اخذ حدیث کردند که یکی از آن احادیث، حدیث «سلسلة الذهب» میباشد. شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی، در کتابهای امالی خود، روایات زیادی از طریق علمای اهل سنت از حضرت رضا(ع) نقل کردهاند. مخصوصا شیخ ابوجعفر صدوق در سفر خراسان و هنگام اقامت در شهر نیشابور و همچنین در شهرهای مرو، بلخ، بخارا، سمرقند، ایلاق و سرخس، با گروهی از محدثین اهل سنت، ملاقات کرده و روایات امام رضا(ع) را از آنها، روایت میکنند. کسانی که با آثار شیخ صدوق و مشایخ او آشنایی دارند، این مطلب را بهخوبی درک میکنند که در کتاب «عيون أخبار الرضا(ع)»، «علل الشرائع»، «كمال الدين»، «أمالی» و «توحید»، از اینگونه روایات، بسیار دیده میشود و در کتاب «عيون أخبار الرضا(ع)»، چند روایت هست که همه رجال آن، از اهل سنت میباشند و از مردمان خور نیشابور، بودهاند[۹].
- جماعتی از شعرا و مدیحهسرایان و گروهی از شاعران درباری که زندگی خود را در کنار امیران، حاکمان و خلفای جور میگذراندند و هنگامی که شنیدند امام رضا(ع) در خراسان به ولایتعهدی مأمون برگزیده شده و مقام رسمی پیدا کرده است، به طرف خراسان رهسپار شدند تا شعری بگویند و صلهای از مأمون بگیرند. از جمله این شاعران درباری و اهل دنیا، ابراهیم بن عباس صولی بود. او که شاعری مشهور و سخنوری بلیغ و کاتبی ادیب بشمار میرفت، هنگامی که شنید حضرت رضا(ع) در خراسان اقامت دارد و بهعنوان ولایتعهدی انتخاب شده است، عراق را به قصد خراسان ترک کرد و وارد مرو شد و اشعار زیادی در مدح حضرت رضا(ع) سرود، اما بعد از اینکه حضرت رضا(ع) در خراسان به شهادت رسید و مأمون به عراق بازگشت، او هم خراسان را ترک گفت و به عراق بازگشت و در کارهای دیوانی، به کار مشغول شد. بعد از درگذشت مأمون، معتصم به خلافت رسید و بعد نوبت خلافت متوکل شد و آنها به آل علی(ع) سخت گرفتند و شیعیان را مورد ظلم و ستم و تحقیر قرار دادند. در این هنگام، ابراهیم بن عباس مشاهده کرد اشعاری که در مدح حضرت رضا(ع) گفته و در دست مردم قرار دارد، ممکن است موجب گرفتاری او گردد، لذا همه اشعار خود را از دست مردم گرفت و همه را جمع کرده و دفن نمود و بعد هم جزو یاران متوکل شد و در شبنشینیهای او شرکت میکرد و خود را به هر گناه و فسادی، آلوده کرد که شرح مفصل آن، در کتاب آمده است. ولی از آن طرف، شاعرانی هم بودند که امام رضا(ع) را بهعنوان امام مفترض الطاعه میدانستند و برای رضای خدا، درباره او و پدرانش، شعر گفتند و تا آخر زندگی هم از اعتقاد خود دست برنداشتند و از خاندان پیامبر(ص)، دفاع کردند، مانند دعبل خزاعی که حضرت رضا(ع) را چنان مدح کرد که امام(ع) او را تحسین نمود و بهخاطر محبت اهلبیت(ع) هم جانش را از دست داد[۱۰].
- جماعتی از راویان امام رضا(ع)، از رجال کشوری و لشکری و از امرا و حکام و کارگزاران دولت و خلافت بودند، مانند فضل بن سهل، حسن بن سهل سرخسی، طاهر بن حسین پوشنبحی، رجاء بن ابیضحاک، هرثمة بن اعین و مانند آنها که گرداننده دستگاه خلافت بودند و هرگز اهل اعتقاد و ایمان و مذهب نبوده و برای آنکه خود را از دوستان آن حضرت جا بزنند، گاهی روایتی هم از آن حضرت، نقل میکردند[۱۱].
- در میان راویان امام رضا(ع)، چند نفر نیز از جاسوسان و کارگزاران خلفای بنیعباس بودند که به خانه آن حضرت، رفتوآمد کرده و در مجالس ایشان، شرکت میکردند[۱۲].
- گروهی که نامشان در کتب رجال حدیث نیست و در کتاب حاضر، فقط به ذکر نام آنها اکتفا شده و روایت آنها که در مسند آمده، نقل شده است[۱۳].
- راویانی که در اسم مشترک بوده و معاصر یکدیگر میباشند و تشخیص آن، حتی با قرائن، مشکل میباشد[۱۴].
وضعیت کتاب
کتاب، فاقد پاورقی بوده و فهرست مطالب، بههمراه فهرست مآخذ، در انتهای آن آمده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.