دیوان داوری شیرازی
دیوان داوری شیرازی | |
---|---|
پدیدآوران | داوری شیرازی، محمد بن محمدشفیع (سراينده) نورانی وصال، عبدالوهاب (گرد آورنده) |
عنوانهای دیگر | ديوان داوري شیرازی |
ناشر | وصال |
سال نشر | مجلد1: 1370ش, |
موضوع | شعر فارسی - قرن 13ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 7018 /د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان داوری شیرازی، سروده داوری شیرازی، مجموعه اشعاری است مشتمل بر قصائد، غزلیات، قطعات، مسمطات، ترکیببندها و مثنویات در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... که به اهتمام دکتر نورانی وصال جمعآوری شده است.
ساختار
پس از مقدمهای کوتاه و شرح حال داوری توسط گردآورنده، محتوای کتاب در چهار بیاض ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
نورانی وصال در مقدمه کتاب در مورد جایگاه داوری شیرازی سخن به میان آورده و بیان میدارد که: «بدون شک، داوری شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است و به نظر منتقدان صاحبنظر او اشعر شعرای دوره قاجاریه است. شادروان پدر بزرگوارم روحانی وصال در جوانی از جهت علاقه به شعر داوری کلیه دیوان وی را به خط نستعلیق زیبا با مرکب مرقوم داشت و برای طبع به هندوستان فرستاد. چون متصدی و سرمایهگذار طبع دیوان در هندوستان ورشکسته شد، امر چاپ معوق ماند و در اثر کهنه شدن مرکب چاپ دیگر امکان طبع میسر نگردید. پس از سالها در سال 1330 بار دیگر عزم به طبع دیوان گرفت و با کسالت فراوانی که داشت دیوان را به چاپ رسانید. متأسفانه طبع کتاب آنطور که باید و شاید دلخواه نبود و در فرصتی که پیدا شد چاپ تازه دیوان را بهعهده گرفتم و تصحیحات و تجدید نظر کامل و اضافه نمودن اشعاری که از جنگها و مرقعات و اوراق پراکنده به مرور ایام به دست آمده بود، به حلیه طبع آراستم»[۱].
در ابتدای کتاب در بخشی بهطور مفصل به شرح حال و خصوصیات و تواناییهای داوری پرداخته شده است.
دیوان داوری در چهار بیاض مشتمل بر قصائد، غزلیات، قطعات، مسمطات، ترکیببندها و مثنویها به خط وی موجود است. همچنین قطعات و مثنویهایی بر اوراق پراکنده از وی بهجای مانده که کلا در این دیوان به حلیه طبع آراسته شده است. برای شناخت تحول و کیفیت شاعری وی اشعار چهار دفتر بهترتیب تقدم و تأخر در پایان دیوان آورده شده تا دانشپژوهان را راهگشای سیر شاعری شاعر از ابتدا تا پایان عمر باشد.
اشعار داوری از تازگی و کیفیت خاصی برخوردار است؛ بهطوریکه معانی و مضامین و طرز ادای کلام وی را در دیگر دواوین کمتر میتوان یافت و صبغه سخن وی کاملا از دیگر شعرا ممتاز است. منتقدین و صاحبان تذکره همه کموبیش به بزرگی مقام او در شاعری اذعان کردهاند. شادروان مهدی حمیدی، وی را اشعر شعرای عصر قاجار میداند و درباره سنخ سخن و امتیاز وی بر دیگران بیان میدارد که داوری گل سرسبد خانواده وصال است و باآنکه زود از دنیا رفته، یک دنیا ذوق و لطف از خود به یادگار گذاشته. سبک اصلی او را از این جهت قصیدهسرایی میتوان گفت که این نوع شعر در دیوان او بیشتر از سایر انواع شعر یافت میشود و الا در اقسام سخن بیشوکم مهارت و هنرمندی داشته. اکثر مسمطهای او که به سبک و شیوه مسمطات منوچهری پرداخته شده، از جهت لفظ و معنی بهترین مسمطهای زبان فارسی است.[۲].
بیشتر قصائد داوری نعت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و مدح ناصرالدین شاه و شاهزادگان و حکام فارس و برخی دیگر همچون محمد شاه قاجار، حسین خان نظامالدوله والی فارس، حسامالدوله و غیره است.[۳].
اشعاری که به بحر متقارب، از او وجود دارد و آن مقدمهای است که بر شاهنامه فردوسی گفته شده، شعرهای تمامعیاری است که با اشعار خوب فردوسی برابری میکند. ترجیعبندها و ترکیببندها و سایر اقسام شعری که از وی باقی مانده، غالباً خواندنی و لذتبخش و بر ذوق سرشار و لطف بیان وی شاهدی حی و حاضر است. موضوعات اشعار او از موضوعات اشعار محمود خان و سروش و قائممقام متنوعتر و دیوان او محتوی تغزلات، تشبیبات، شکواییهها و مدایح و مناقب انبیا و مراثی ائمه(ع) و بعضی موضوعات خاص دیگر است. وجه امتیاز داوری بر دیگران همین موضوعات خاص است که در این اشعار به حقیقت معنای شعر، به درجات، از معاصرین خود نزدیکتر شده و در بعضی از آنها داد فصاحت را داده است. در این اشعار است که با قبر پدرش سخن میگوید، از مسافرت و فراق برادرانش حرف میزند، از دست کسانی که با او میستیزند به لحن جانسوزی گله میکند، برادران بههندرفته خود را با لطف بیانی به شیراز و رکنآباد، میخواند، نشستن کنیزک سیاه خود را در بستر سفید به هنگام خواب ترسیم مینماید، چیزهایی که دیگران از ذکر آنها عجز داشته یا به خیال ذکر آنها نیفتادهاند به نظم میآورد، نقش پندارها و آرزوها و تأثرات را مینماید و چشم خواننده روشن میگردد که بعد از سالهای سال، شاعری پیدا شده که برخلاف دیگران معلوم است دلی در سینهاش میتپد و قلبی در نهادش میخروشد، متأثر میشود، شکوه میکند، خوشحال میشود، فریاد شادی میکشد، سریع التأثیر است، زود میرنجد، کسانی را که به پدرش خرده میگیرند به زندگی و زبانآوری خود تهدید میکند، عرق حمیتی دارد، بوی محبت و الفتی از گفتار او به مشام میرسد، گرمی حرارت خانوادگی که در دواوین دیگر تجلی نیافته، در دیوان وی آشکار شده، قلب افسرده را گرم و روشن میکند و این نکات مجموعا نشان میدهد که داوری را موجب و باعثی بر سخن گفتن بوده است.[۴].
«پاکی، مناعت، صدق، وفا و خلوص از اشعار وی میتراود و از انتقادهای شدید پروا نمیکند؛ به این دلایل است که نگارنده معتقد است در این قرن کسی بالفطره از داوری شاعرتر نیست و برخی از اشعار اوست که دل خواننده را تکان میدهد و شنونده را در جذبه و خلسهای فرومیبرد. از این لحاظ داوری یکی از بزرگترین شعرای این عصر محسوب میشود و بعضی از قصاید او از قصاید طراز اول فارسی محسوب میگردد. اما در طرز ادای مطالب، یعنی در آنجا که فکر برای نمایش خود به قالب کلمات نیازمند است، شاعری است در اغلب اشعار، بادقت؛ ولی در مدیحهسرایی به حکم مجاورت و مصاحبت گاهگاه زیر نفوذ گفتار قاآنی قرار گرفته و متأسفانه مدایحی شبیه به مدایح او گفته است. بااینهمه در قدرت فکر و ابداع معانی شور و هیجانی که خاص شاعر است، بر همه معاصرین خود پیشی گرفته و بیشتر از دیگران شعر را وسیله ابراز احساسات لطیف و عواطف و تأثرات انسانی قرار داده است. شعر او در گوش، صدای اشعار منوچهری و طنین اشعار خاقانی را دارد و باآنکه بهظاهر به اقتضای اکثر بزرگان شعر سخن گفته، جایز است به سبب برخی معانی نو او را یکی از گویندگان مبدع و فحل این عصر بنامیم و مخصوصاً چون این خواص با تبحر در دو یا سه زبان توأم بوده و به حد کافی به لطف طبیعی پیرایه صنعت بخشیده، او را از شعرای ممتاز ساخته و اگر گاهگاه در توصیف خود چنین ابیاتی دارد:
دیده باشید همان شاعر پیراری است | کز سر کلکش آب حیوان جاری است |
لاف نزده و هرزهگویی نکرده است.
عیب خاصی که در اشعار داوری به نظر نگارنده رسیده این است که در مسمطها مخصوصاً عمد داشته که ابیات را به سبب کاستن حروف یا به علت شکستن کلمات در محل اتصال افاعیل عروضی بشکند و چون داوری یکی از مردان دانشمند این عصر است و به قول تذکرهنویسان، رسالهای در علم عروض و رساله دیگر در علم معانی و بیان دارد، دشوار است که این عیب را به نادانی منسوب کنیم و شاید از این کار احساس لطفی میکرده که تا گوش خیلی آشنا نشود، آن احساس را نمیکند»[۵].
وضعیت کتاب
فهرست چهار بیاض کتاب در آخر آن ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب و بخش شرح حال داوری.