نگاهی به مقام امام زینالعابدین علیهالسلام
نگاهی به مقام زینالعابدین علیهالسلام | |
---|---|
پدیدآوران | انصاریان، حسین (نویسنده) |
ناشر | دار العرفان |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1388ش. |
چاپ | چاپ يکم |
شابک | 978-964-2939-27-5 |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /الف84 ن8 / 43 BP |
نگاهی به مقام امام زینالعابدین علیهالسلام، برگرفته از چند سخنرانی خطیب معاصر حجتالاسلاموالمسلمین حسین انصاریان است. در این کتاب امام زینالعابدین(ع) معرفی و ارزش صحیفه سجادیه و برخی موضوعات آن بهاختصار ذکر شده است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه ناشر و چهار عنوان است.
گزارش محتوا
این اثر منتخبی از سخنرانیهای استاد انصاریان است که بدون تغییر از نوار پیاده شده است: «مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان در راستای اهداف الهی خود، این بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمانه دانشمند محقق حضرت استاد حسین انصاریان، با انتشار گلچینی از متن سخنرانیهای معظمله، از بیان پرحرارت و جذاب سخنرانیهای استاد نیز تشنگان معارف سراسر نور ائمه اطهار(ع) را بینصیب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنرانی از قالب گفتاری آن، باب دیگری را برای استفاده از معارف آل الله(ع) و سیراب گشتن از این چشمه پرفیض با نموده است»[۱].
نویسنده در اولین عنوان کتاب به موضوع هدایتگری دعاهای صحیفه پس از حادثه کربلا پرداخته است. بعد از حادثه کربلا که وجود مبارک حضرت زینالعابدین(ع) عهدهدار هدایت مردم شدند، و در همان تنگنا، مضیقه و مشکلاتی که بنیامیه برای هدایت مردم ایجاد کرده بودند، قرار گرفتند، آن امام چراغ هدایت را با پنجاهوچهار دعا روشن کردند. آن حضرت هر دعایی را در هر مناسبتی که انشا میفرمود و میخواند، وجود مبارک حضرت باقر(ع) هم با قلم پاک الهی و ملکوتی و خالصانهاش آن را مینوشت. البته، این دعاها یکبار دیگر هم به خط مبارک حضرت صادق(ع) نوشته شد. ما در سیره ائمه طاهرین(ع) نداریم که آنها خانواده خود، نسل خود و مردم را به خواندن دعایی، مانند دعاهای صحیفه سجادیه سفارش کرده باشند.[۲]
وی سپس توصیه میکند که این ادعیه توسط اساتید متخصص تعلیم داده شود تا حقایق این دعاها متناسب با ساخت ساختمان انسانیت به کار گرفته شود. سپس حکایتی قابلتأمل نقل میکند: «اولین باری که در هشتاد سال قبل یکی از علمای بزرگ شیعه صحیفه سجادیه را برای یک مرجع تقلید اهل تسنن در کشور مصر فرستاد و او این پنجاهوچهار دعا را مطالعه کرد، آن مرجع تقلید در نامهای برای آن عالم شیعی نوشت که هزار و چهارصد سال است که ما بهخاطر بیخبری از این کتاب، دچار خسارت بزرگی شدهایم». سپس این خسارت عظیم را متوجه جامعه شیعه نیز میداند: «من باید به این مرجع سنی بگویم، نهتنها شما بیخبر از این نبأ عظیم بوده و خسارت دیدهاید، بلکه جامعه شیعه هم مانند شما در خسارت، زیان و ضرر بوده است».[۳]
در ادامه مطالب کتاب زندگانی امام زینالعابدین(ع) بهاختصار موردمطالعه قرار گرفته است: به تعبیر نویسنده آن حضرت در پنجاهوهفت سالی که در دنیا بودند، برای یک روز به قول ما ایرانیها آب خوش از گلویش پایین نرفت؛ یعنی در حیات حضرت(ع) یک روز آرام هم وجود نداشت و در معرض انواع سختیها، بلاها و فشارها بودند. سال ولادت حضرت(ع) دو سال مانده به پایان حکومت امیرمؤمنان(ع) بود. دو سال آخر عمر امیرمؤمنان(ع) به دو جنگ بسیار تلخ و با عاقبت تلخ، صفین و نهروان گذشت. در این دو سال در چنین طوفانی کام زن و مرد این خانواده از روز اول ولادت این فرزند تا شهادت امیرمؤمنان(ع) در اوج تلخی بود. خانواده اهلبیت طهارت(ع) برای حضرت سیدالشهدا(ع)، دختر یحیی ابن طویل را که دختر کمنمونهای در ایمان، کرامت و بزرگواری بود و بعداً پدرش هم در زمان حجاج بن یوسف به جرم محبت امیرمؤمنان(ع) کشته شد، دختر چنین مرد الهی را برای حضرت(ع) انتخاب کردند.
آنگونه که در کتاب آمده نام این دختر سلافه بوده که به درخواست امام حسین(ع) به مریم تغییر کرده است. از وجود فرزندش زینالعابدین(ع) میتوان فهمید که این مادر در چه مقامی به سر میبرده است. ولی مصیبت این بود که بهمحض اینکه حضرت سجاد(ع) از مادر متولد شد، مادرش بر اثر شدت درد زایمان و از نبود امکانات از دنیا رفت. ده سال از عمر آن حضرت همزمان با حکومت خفقان و ظلم و ستم معاویه بود. پسازآن حکومت یزید و حادثه کربلا اتفاق افتاد. در حادثه کربلا، پروردگار عالم با گرفتن سلامتی و بیمار شدن فقط به ایشان اجازه شهادت را در روز عاشور نمیدهد و بعد هم که ایشان به اسارت در میآیند. از برگشت اسرا از شام تا شهادت حضرت حدود سیسال طول کشید. در این سیسال بود که ایشان هر منظرهای میدید، به یاد خاطره کربلا میافتاد؛ کشاورزی میخواست به زراعتش آب بدهد، امام مینشست و زار زار گریه میکرد؛ همینکه بچه شیرخواری را در بغل خواهر و یا مادری میدید، زار زار گریه میکرد. در روایات ما دارد که حداقل هرچند روز یکبار فرزند قمر بنیهاشم(ع) به کنار زینالعابدین(ع) میآمد. خود دیدن این بچه، حضرت را ناراحت میکرد.[۴]
نویسنده سپس به موضوع «حیات و مرگ در صحیفه» میپردازد. نویسنده مطالب مذکور را مقدمهای برای این بحث دانسته است. این مقدمه را برای این گفتم که به نظر میرسد که چنین انسانی، تحت اینهمه فشار و سختی، خیلی نرم به پروردگار عالم بگوید، خدایا حیات و مرگ که به دست توست، قلم مصلحت خودت را عوض کن و مرگ مرا برسان. آن مقدمه در ذهنتان بیاید که برای یکبار و در یک روز هم آب خوش از گلوی حضرت(ع) پایین نرفته است. سپس به این عبارت اشاره میکند: «و عمرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک». خدایا تا من را بنده خودت میبینی که در فضای اطاعت از تو هستم، مرگ من را نرسان و بگذار که من بمانم. اگر من بنده تو و مطیع تو هستم، پس برای چه دعا کنم که بمیرم؟ پس خدایا چرا تو مرا به دنیا آوردهای؟ آیا برای اینکه من انسان، ظرف معرفت، هدایت و عبادت بشوم، مگر این مشت خاک را تبدیل به من انسان نکردی؟ حالا که این عنایت را به من کردی و من اکنون هم اهل معرفتم و هم اهل عبادتم و هم اهل هدایت، پس چرا بمیرم؟ هر لحظهای که من بر این حال بمانم، به بالاترین تجارت دست زدهام. من هرچه بیشتر بمانم، آخرت آبادتر و گستردهتری را میسازم... این قسمت از دعای حضرت درخواست عمر طولانی است.[۵]
البته آن حضرت تأکید میکند «فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک»: خدایا بهمحض اینکه دیدی، برای اولین بار من زینالعابدین(ع) میخواهم، دچار گناه شوم، هنوز که دچار آن گناه نشدهام، مرگم را برسان که من نباشم تا مرتکب آن گناه نشوم.[۶]
کتاب با نقل حکایتی در هدایت چند جوان لاابالی توسط صحیفه سجادیه به پایان آمده است.[۷]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است.
پاورقیهای کتاب انگشتشمار است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.