اخوان ثالث، مهدی: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
اخوان ثالث در ۱۳۲۷ش به تهران رفت و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت تا اینکه پس از چندی وظیفه نظارت بر برنامههای ادبی را برعهده گرفت و در همان زمان هم به کار دوبله فیلمهای مستند در استدیو گلستان پرداخت و در مدت سه تا چهار سال به صداگذاری برروی ۳۰۰ فیلم مستند نظارت کرد. چند سالی هم در مدرسه کشاورز تدریس کرد اما مدتی بعد به دلایلی از کار تدریس کناره گیری کرد که خودش علت این امر را برخی از تمردها یا رفتن و نرفتن ها معرفی می کند. | اخوان ثالث در ۱۳۲۷ش به تهران رفت و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت تا اینکه پس از چندی وظیفه نظارت بر برنامههای ادبی را برعهده گرفت و در همان زمان هم به کار دوبله فیلمهای مستند در استدیو گلستان پرداخت و در مدت سه تا چهار سال به صداگذاری برروی ۳۰۰ فیلم مستند نظارت کرد. چند سالی هم در مدرسه کشاورز تدریس کرد اما مدتی بعد به دلایلی از کار تدریس کناره گیری کرد که خودش علت این امر را برخی از تمردها یا رفتن و نرفتن ها معرفی می کند. | ||
در این برهه اخوان که جوانی پرشور بود، برای برقراری عدالت جذب گروههای سیاسی میشود و در ۱۳۳۰ش سرپرستی صفحه ادبی روزنامه «جوانان دموکرات» را برعهده گرفت و از این طریق با همه شاعر جوان آن روزگار همچون [[احمد شامو]]، [[سیاوش کسرایی]]، [[ابتهاج، هوشنگ|هوشنگ ابتهاج]]، [[نصرت رحمانی]] و ... آشنا شد.<ref> ر.ک: درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی</ref> | در این برهه اخوان که جوانی پرشور بود، برای برقراری عدالت جذب گروههای سیاسی میشود و در ۱۳۳۰ش سرپرستی صفحه ادبی روزنامه «جوانان دموکرات» را برعهده گرفت و از این طریق با همه شاعر جوان آن روزگار همچون [[احمد شامو]]، [[سیاوش کسرایی]]، [[ابتهاج، هوشنگ|هوشنگ ابتهاج]]، [[نصرت رحمانی]] و... آشنا شد.<ref> ر.ک: درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی</ref> | ||
شعر اخوان ثالث در دوران جوانی (١٧ یا ١٨ سالگی) از سوى ارباب انجمن هاى ادبى و مطبوعات مورد اقبال قرارگرفت. بزرگ ترین شاعر کهن سرای معاصر، [[بهار، محمدتقی|ملک الشعراء بهار]]، با قاطعیت معتقد بود که اخوان شاعر بزرگی خواهد شد. آشنایی اخوان با [[نیمایوشیج|نیما]]، مسیر شعرسرایی او را عوض کرد و او را تا بدانجا برد که توانست پایهگذار سبکی جدید در شعر نیمایی باشد. شعری که با بهرهگیری از شعر شاعران گذشته، با زبان روایی در قالبی نو از بزرگترین مسایل انسانی و جهانی سخن به میان آورد و این مھم را پس از رهایی و جدا شدن از انجمنهای ادبی خراسان به دست آورد.<ref> ر.ک: عالی عباسآباد، یوسف؛ ص30</ref> | شعر اخوان ثالث در دوران جوانی (١٧ یا ١٨ سالگی) از سوى ارباب انجمن هاى ادبى و مطبوعات مورد اقبال قرارگرفت. بزرگ ترین شاعر کهن سرای معاصر، [[بهار، محمدتقی|ملک الشعراء بهار]]، با قاطعیت معتقد بود که اخوان شاعر بزرگی خواهد شد. آشنایی اخوان با [[نیمایوشیج|نیما]]، مسیر شعرسرایی او را عوض کرد و او را تا بدانجا برد که توانست پایهگذار سبکی جدید در شعر نیمایی باشد. شعری که با بهرهگیری از شعر شاعران گذشته، با زبان روایی در قالبی نو از بزرگترین مسایل انسانی و جهانی سخن به میان آورد و این مھم را پس از رهایی و جدا شدن از انجمنهای ادبی خراسان به دست آورد.<ref> ر.ک: عالی عباسآباد، یوسف؛ ص30</ref> | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
[[ادبیات ایران]] | [[ادبیات ایران]] | ||
[[سه کتاب: در حیاط کوچک پاییز، در زندان. زندگی میگوید: اما باز باید زیست... . دوزخ، اما سرد.]] | [[سه کتاب: در حیاط کوچک پاییز، در زندان. زندگی میگوید: اما باز باید زیست.... دوزخ، اما سرد.]] | ||
[[از اين اوستا: مجموعه شعر 1344 تا 1339]] | [[از اين اوستا: مجموعه شعر 1344 تا 1339]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳
اخوان ثالث، مهدی | |
---|---|
تخلص | م. امید |
نام پدر | علی |
ولادت | 10 اسفند 1307ش |
محل تولد | مشهد |
رحلت | 4 شهریور ۱۳۶۹ش |
مدفن | آرامگاه فردوسی، توس، مشهد |
طول عمر | 61 سال |
اطلاعات علمی | |
سبک نوشتاری | نیمایی |
معاصرین | |
مهدی اخوان ثالث (1306-1369ش)، متخلص به م. امید، شاعر معاصر، ادیب، موسیقیپژوه، او در در سرودن اشعار حماسی با مضامین اجتماعی تبحر خاصی داشت، گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیدهاست؛ او در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست.
ولادت
در 10 اسفند 1307ش در مشهد به دنیا آمد. نام پدرش علی و نام مادرش مریم بود. پدرش از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و در این شهر ازدواج کرد و همانجا هم به شغل عطاری مشغول شد.[۱]
تحصیلات
اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رساند و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد.اما گرایش به هنر و موسیقی قسمتی از فعالیتهای عمده دوران کودکیاش بود.[۲]
اخوان ثالث در ۱۳۲۷ش به تهران رفت و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت تا اینکه پس از چندی وظیفه نظارت بر برنامههای ادبی را برعهده گرفت و در همان زمان هم به کار دوبله فیلمهای مستند در استدیو گلستان پرداخت و در مدت سه تا چهار سال به صداگذاری برروی ۳۰۰ فیلم مستند نظارت کرد. چند سالی هم در مدرسه کشاورز تدریس کرد اما مدتی بعد به دلایلی از کار تدریس کناره گیری کرد که خودش علت این امر را برخی از تمردها یا رفتن و نرفتن ها معرفی می کند.
در این برهه اخوان که جوانی پرشور بود، برای برقراری عدالت جذب گروههای سیاسی میشود و در ۱۳۳۰ش سرپرستی صفحه ادبی روزنامه «جوانان دموکرات» را برعهده گرفت و از این طریق با همه شاعر جوان آن روزگار همچون احمد شامو، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و... آشنا شد.[۳]
شعر اخوان ثالث در دوران جوانی (١٧ یا ١٨ سالگی) از سوى ارباب انجمن هاى ادبى و مطبوعات مورد اقبال قرارگرفت. بزرگ ترین شاعر کهن سرای معاصر، ملک الشعراء بهار، با قاطعیت معتقد بود که اخوان شاعر بزرگی خواهد شد. آشنایی اخوان با نیما، مسیر شعرسرایی او را عوض کرد و او را تا بدانجا برد که توانست پایهگذار سبکی جدید در شعر نیمایی باشد. شعری که با بهرهگیری از شعر شاعران گذشته، با زبان روایی در قالبی نو از بزرگترین مسایل انسانی و جهانی سخن به میان آورد و این مھم را پس از رهایی و جدا شدن از انجمنهای ادبی خراسان به دست آورد.[۴]
از آنجا که اخوان سری پر شور برای مسایل سیاسی داشت، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانه زندان شد، اما پس از آزاد شدن از زندان دیگر هیچگاه برای حزب یا دسته خاصی فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره گرفت تا آنجا که می گوید: من هرگز، هیچگاه، خوشبختانه در کارهای خود «سیاسی» یا بقولی «سیاسینویس» نبودهام و نیستم، اما برای امرار معاش به روزنامه «ایران نو» رفت اما طولی نکشید که در ۱۳۴۴ش برای دومین بار راهی زندان شد اما این بار اتهام او سیاسی نبود.
در ۱۳۴۸ خورشیدی از اخوان ثالث برای کار در تلویزیون آبادان دعوت شد و تا ۱۳۵۳ش برای تلویزیون آبادان برنامه سازی کرد، اما در این سال ناگوار، مرگ دخترش لاله او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر کرد تا آنگونه که سروده آنجا دلش تنگ باشد.
من اینجا بس دلم تنگ است | و هر سازی که میبینم بد آهنگ است | |
بیا ره توشه برداریم | قدم در راه بی برگشت بگذاریم | |
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ |
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اخوان ثالث برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی مشغول به کار شد، اما پس از مدتی از این سمت استعفا داد و خانهنشین شد تا اینکه مهمترین رویداد فرهنگی آن سال ها یعنی، سفر به خارج از ایران برایش اتفاق افتاد. اخوان که در تمام طول زندگیاش حتی برای یکبار نیز به خارج سفر نکرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در ۱۳۶۹ خورشیدی به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد.
وفات
سرانجام این شاعر پس سالها حضور آهنگین و خدمت به ادب پارسی در چهارم شهریور ۱۳۶۹ش چشم از جهان فروبست و در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.[۵]
آثار
- ارغنون
- زمستان
- آخر شاهنامه
- از این اوستا
- شکار
- عاشقانهها و کبود
- سه کتاب
- آوردهاند که فردوسی
- بهترین امید
- عطا و لقای نیما یوشیج
- بدعتها و بدایع نیما یوشیج
- منظومه بلند سواحلی و خوزیات
- درخت پیر و جنگل
- مرد جنزده
- ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم و...[۶]
پانويس
- ↑ ر.ک: درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی
- ↑ ر.ک: درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی
- ↑ ر.ک: درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی
- ↑ ر.ک: عالی عباسآباد، یوسف؛ ص30
- ↑ ر.ک: مهدی اخوان ثالث، پایگاه پژوهه
- ↑ ر.ک: صرامی، آمنه، مهدی اخوان ثالث؛ زندگینامه و آثار ماندگار
منابع مقاله
- عالی عباسآباد، یوسف؛ من امشب آمدستم وام بگزارم: شیوۀ شاعری مهدی اخوان ثالث آنسوی گزارههای هنری؛ تهران، انتشارات سخن، 1401
- درباره مهدی اخوانثالث، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۶ شهریور ۱۳۹۹
- مهدی اخوان ثالث، پایگاه پژوهه، 24 آبان 1393
- صرامی، آمنه، مهدی اخوان ثالث؛ زندگینامه و آثار ماندگار، پایگاه چطور، دی 1401
وابستهها
درباره هنر و ادبیات: گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث، علی موسوی گرمارودی
بدایع و بدعتها و عطا و لقای نیما یوشیج
سه کتاب: در حیاط کوچک پاییز، در زندان. زندگی میگوید: اما باز باید زیست.... دوزخ، اما سرد.
از اين اوستا: مجموعه شعر 1344 تا 1339
گفتو گو با احمد شاملو، محمود دولتآبادی، مهدی اخوان ثالث