دیوان ناصح قمشهای: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR00000J1.jpg | عنوان = | عنوانهای دیگر = | پدیدآوران = [[]...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دیوان اشعار (ابهام زدایی)' به 'دیوان اشعار (ابهامزدایی)') |
||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| تصویر = | | تصویر =NUR14086J1.jpg | ||
| عنوان = | | عنوان =ديوان ناصح قمشه اي | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[]] (نویسنده) | [[ملکيان، عبد الرحيم]] (نویسنده) | ||
| زبان = | | زبان = فارسی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =PIR 8223 /ل787 د9 | ||
| موضوع = | | موضوع =شعر فارسی- قرن 14 | ||
| ناشر = دفتر پژوهش و نشر سهروردي | |||
| مکان نشر =ايران - تهران | |||
| سال نشر = 1376ش | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14086AUTOMATIONCODE | |||
| کد اتوماسیون = | |||
| چاپ = | | چاپ = | ||
| شابک =964-90592-1-0 | |||
| تعداد جلد = | | تعداد جلد = | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =14086 | ||
| کتابخوان همراه نور =00000 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار (ابهامزدایی)}} | |||
'''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به «ناصح قمشهای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ [[عرفان، حسن|حسن عرفان]] است. | |||
'''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای شیخ عبدالرحیم | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۰: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
«گنج گوهر» یا اربعیننامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشهای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعیننویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشارهای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو سعدى و حافظ و مولوى است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40</ref>. | «گنج گوهر» یا اربعیننامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشهای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعیننویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشارهای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوى]] است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40</ref>. | ||
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | ||
دل و اندیشه و نطق و بیان داد'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' سر نامه به نام آنکه جان داد ''|2=''دل و اندیشه و نطق و بیان داد''}} | |||
دلارام همه پیدا و پنهان'' | {{ب|'' سر نامه به نام حی سبحان ''|2=''دلارام همه پیدا و پنهان''}} | ||
{{ب|'' به نام آنکه سرّ السّر اشیاست ''|2=''که در عین نهانی آشکاراست''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>}} | |||
که در عین نهانی آشکاراست | {{پایان شعر}} | ||
سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | ||
{{شعر}} | |||
همه نور زمین و آسمانی'' | {{ب|'' الهی نوربخش عارفانی ''|2=''همه نور زمین و آسمانی''}} | ||
{{ب|''تو روشن ساختی پروردگارا''|2=''مه و مهر و نجوم باصفا را''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>}} | |||
مه و مهر و نجوم باصفا را | {{پایان شعر}} | ||
اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | ||
{{شعر}} | |||
اسیر عشق آن کل الوجودند'' | {{ب|'' همه هستی که در غیب و شهودند ''|2=''اسیر عشق آن کل الوجودند''}} | ||
{{ب|'' نهتنها عاشق وی خاکیانند ''|2='' بر او شیدا همه افلاکیانند''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>}} | |||
بر او شیدا همه افلاکیانند | {{پایان شعر}} | ||
در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | ||
اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. شیخ عبدالرحیم | اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشهای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب میدانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى میگوید که اگر به سراغ شعر میرود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند: | ||
خبرهاى قدسى، لُباب معانى'' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' رسانَد به دل، هاتف آسمانى ''|2='' خبرهاى قدسى، لُباب معانى ''}} | |||
تواش خوانى و سرّ معنا بدانى | {{ب|'' مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید''|2='' تواش خوانى و سرّ معنا بدانى''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | ||
{{شعر}} | |||
دوگانه پیش آن یار یگانه'' | {{ب|''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار ''|2='' دوگانه پیش آن یار یگانه ''}} | ||
{{ب|'' در این صحرا مباد اى مرغ هشیار ''|2='' به دام افتى براى حرصِ دانه''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>}} | |||
به دام افتى براى حرصِ دانه | {{پایان شعر}} | ||
او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى ''|2='' ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
بیدرنگ میافزاید که: | بیدرنگ میافزاید که: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' ''|2=''ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى ''<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | ||
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای امام خمینى(ره)، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | {{شعر}} | ||
{{ب|'' دلبر صاحبنظرم آرزوست ''|2='' بر سر کویش گذرم آرزوست''}} | |||
از این صهیونى خونخوار چونى؟ | {{ب|'' دل به کمند سر زلفش نکوست ''|2=''غمزه آن سیمبَرَم آرزوست''}} | ||
{{ب|'' عاشقم و در پى تاوان عشق ''|2=''ناله و سوز جگرم آرزوست''}} | |||
{{ب|'' در پى اطوار و مقامات عشق ''|2='' تازهتر از تازهترم آرزوست''}} | |||
{{ب|'' رشته زلفش به رخ آورد و گفت:''|2='' معجز شقّ القمرم آرزوست ''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' اَلا لبنان و صبرا و شتیل ''|2='' از این صهیونى خونخوار چونى؟ ''<ref>ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | ||
{{شعر}} | |||
در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟ | {{ب|'' اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را ''|2='' در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص232</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
و در آن تدبّر لازم است: | و در آن تدبّر لازم است: | ||
{{شعر}} | |||
اگر با تدبّر مر او را بخوانى | {{ب|''هزاران در از علم سویت گشاید ''|2=''اگر با تدبّر مر او را بخوانى''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص224</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | ||
{{شعر}} | |||
غم و حزن مرا باشد تسلسل | {{ب|''به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ ''|2='' غم و حزن مرا باشد تسلسل ''<ref>ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
باد سر و جان من فداى جانان من | |||
و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» بهکاررفته است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' فداى جانان من باد سر و جان من ''|2=''باد سر و جان من فداى جانان من''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص325</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | ||
{{شعر}} | |||
روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز'' | {{ب|'' ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد ''|2=''روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | ||
ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراعهای عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه بهتصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند مینماید. در بخش واژهنامه نیز معناى پارهاى از واژههای مشکلتر دیوان ذکر شده است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42</ref>. | ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراعهای عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه بهتصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند مینماید. در بخش واژهنامه نیز معناى پارهاى از واژههای مشکلتر دیوان ذکر شده است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42</ref>. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۳۵: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا | #[[:noormags:30691|علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا 42]]. | ||
{{شعر و شاعری}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | ||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | |||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۰
ديوان ناصح قمشه اي | |
---|---|
پدیدآوران | ملکيان، عبد الرحيم (نویسنده) |
ناشر | دفتر پژوهش و نشر سهروردي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1376ش |
شابک | 964-90592-1-0 |
موضوع | شعر فارسی- قرن 14 |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 8223 /ل787 د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان ناصح قمشهای، حاوی اشعار و سرودههای شیخ عبدالرحیم ملکیان، متخلص به «ناصح قمشهای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ حسن عرفان است.
ساختار
کتاب با مطلب کوتاهی «درباره شاعر» آغاز شده است. اشعار کتاب به ترتیب عبارت است از: گنج گوهر (اربعیننامه)، گوهر مراد، مثنویات، تحفة الزهراء، قصاید، غزلیات، رباعیات و دوبیتیها.
گزارش محتوا
«گنج گوهر» یا اربعیننامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشهای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعیننویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشارهای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو سعدى و حافظ و مولوى است[۱].
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است:
سر نامه به نام آنکه جان داد | دل و اندیشه و نطق و بیان داد | |
سر نامه به نام حی سبحان | دلارام همه پیدا و پنهان | |
به نام آنکه سرّ السّر اشیاست | که در عین نهانی آشکاراست[۲] |
سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد:
الهی نوربخش عارفانی | همه نور زمین و آسمانی | |
تو روشن ساختی پروردگارا | مه و مهر و نجوم باصفا را[۳] |
اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»:
همه هستی که در غیب و شهودند | اسیر عشق آن کل الوجودند | |
نهتنها عاشق وی خاکیانند | بر او شیدا همه افلاکیانند[۴] |
در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است[۵].
اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. شیخ عبدالرحیم ملکیان، متخلص به ناصح قمشهای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب میدانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى میگوید که اگر به سراغ شعر میرود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند:
رسانَد به دل، هاتف آسمانى | خبرهاى قدسى، لُباب معانى | |
مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید | تواش خوانى و سرّ معنا بدانى[۶] |
استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد:
سر از خوابِ سحر بردار و بگذار | دوگانه پیش آن یار یگانه | |
در این صحرا مباد اى مرغ هشیار | به دام افتى براى حرصِ دانه[۷] |
او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید:
چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى |
بیدرنگ میافزاید که:
ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى [۸] |
و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است:
دلبر صاحبنظرم آرزوست | بر سر کویش گذرم آرزوست | |
دل به کمند سر زلفش نکوست | غمزه آن سیمبَرَم آرزوست | |
عاشقم و در پى تاوان عشق | ناله و سوز جگرم آرزوست | |
در پى اطوار و مقامات عشق | تازهتر از تازهترم آرزوست | |
رشته زلفش به رخ آورد و گفت: | معجز شقّ القمرم آرزوست [۹] |
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای امام خمینى(ره)، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد:
اَلا لبنان و صبرا و شتیل | از این صهیونى خونخوار چونى؟ [۱۰] |
به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»:
اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را | در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟[۱۱] |
و در آن تدبّر لازم است:
هزاران در از علم سویت گشاید | اگر با تدبّر مر او را بخوانى[۱۲] |
دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است:
به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ | غم و حزن مرا باشد تسلسل [۱۳] |
و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» بهکاررفته است:
فداى جانان من باد سر و جان من | باد سر و جان من فداى جانان من[۱۴] |
او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند:
ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد | روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز |
سخن او لطف و صفایی خاص مییابد[۱۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است.
ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراعهای عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه بهتصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند مینماید. در بخش واژهنامه نیز معناى پارهاى از واژههای مشکلتر دیوان ذکر شده است[۱۶].
پانویس
- ↑ ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص23
- ↑ ر.ک: همان، ص25
- ↑ ر.ک: همان، ص85
- ↑ ر.ک: همان، ص56-33
- ↑ ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37
- ↑ ر.ک: همان، ص38
- ↑ ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349
- ↑ ر.ک: همان؛ همان ص269
- ↑ ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص232
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص224
- ↑ ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص325
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص296
- ↑ ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- علیرضاپور، محمود، «گلگشتی در دیوان ناصح قمشهای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 49، صفحه 37 تا 42.