دیوان الهی قمشه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ دیوان الهی قمشهای را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به دیوان الهی قمشه‌ای منتقل کرد)
    جز (جایگزینی متن - 'دیوان اشعار (ابهام‌ زدایی)' به 'دیوان اشعار (ابهام‌زدایی)')
     
    (۷۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR14083J1.jpg
    | تصویر =NUR14083J1.jpg
    | عنوان =‏دیوان الهی قمشه‎ای
    | عنوان =‏دیوان الهی قمشه‌ای
    | عنوان‌های دیگر =ديوان الهي قمشه اي 
    | عنوان‌های دیگر =ديوان الهي قمشه‌ای


    ديوان حکيم الهي قمشه اي
    ديوان حکيم الهي قمشه اي


    شامل نغمه الهي - نغمه حسيني - نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج نغمه لاهوت  
    شامل نغمه الهي - نغمه حسینی - نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج نغمه لاهوت  
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[الهي قمشه‎اي، مهدي]] (نويسنده)
    [[الهی قمشه‌ای، مهدی]] (نویسنده)


    | زبان =فارسي
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏‏RIR‎‏ ‎‏7953‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏78‎‏ ‎‏د‎‏9
    | کد کنگره =‏‏RIR‎‏ ‎‏7953‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏78‎‏ ‎‏د‎‏9
    | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  
    | موضوع =شعر فارسی - قرن 14  


    شعر مذهبي - قرن 14  
    شعر مذهبی  - قرن 14  


    | ناشر =علميه اسلاميه
    | ناشر =علميه اسلامىه


    | مکان نشر =ايران - تهران
    | مکان نشر =ايران - تهران
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =14083
    | کتابخوان همراه نور =14083
    | کد پدیدآور =2856
    | کد پدیدآور =2856
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}  
    }}
    '''دیوان الهی قمشه‎ای'''، اثر مهدی الهی قمشه‎ای، مجموعه‎ای است از اشعار وی شامل نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق و رباعایت و مسمطات و اسرار حج و نغمه لاهوت.
    {{کاربردهای دیگر|دیوان اشعار (ابهام‌زدایی)}}
     
     
    '''دیوان الهی قمشه‌ای'''، اثر [[الهی قمشه‌ای، مهدی|مهدی الهی قمشه‌ای]]، مجموعه‌ای است از اشعار وی شامل نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج و نغمه لاهوت.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز شده و نویسنده مجموعه اشعار خود (غزلیات، ترکیب‎بندها و‎...) را با نام‎های خاصی، همچون: نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق، نغمه لاهوت و... نام‎گذاری نموده است.
    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز شده و نویسنده مجموعه اشعار خود (غزلیات، ترکیب‌بندها و‎...) را با نام‎های خاصی، همچون: نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق، نغمه لاهوت و... نام‌گذاری نموده است.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    در مقدمه نخست، ضمن بیان ارزش و جایگاه دیوان حاضر، اشاره مختصری شده است به موضوعات اشعار آن<ref>ر.ک: مقدمه اول، صفحه ب - ‎ج</ref>.
    در مقدمه نخست، ضمن بیان ارزش و جایگاه دیوان حاضر، اشاره مختصری شده است به موضوعات اشعار آن<ref>ر.ک: مقدمه اول، صفحه ب - ‎ج</ref>.


    استاد در مقدمه دوم، به ذکر نکاتی پرداخته است، از جمله آنکه در این کتاب، از اول نغمه الهی تا آخر نغمه عشاق، آنچه از کلمات می‎ و معشوق و سایر الفاظ عاشقانه در شعر مذکور است، طبق اصطلاحات اهل معرفت، ابدا نباید محمول بر معانی جسمانی و مادی پنداشت، بلکه اشاره به مقاصدی عالی‎تر از این عالم است و شاعر، گاهی با اشاره و گاهی صریح، مقصود خود را بیان نموده است<ref>ر.ک: مقدمه دوم، صفحه ک</ref>.
    استاد در مقدمه دوم، به ذکر نکاتی پرداخته است، از جمله آنکه در این کتاب، از اول نغمه الهی تا آخر نغمه عشاق، آنچه از کلمات می‎ و معشوق و سایر الفاظ عاشقانه در شعر مذکور است، طبق اصطلاحات اهل معرفت، ابدا نباید محمول بر معانی جسمانی و مادی پنداشت، بلکه اشاره به مقاصدی عالی‌تر از این عالم است و شاعر، گاهی با اشاره و گاهی صریح، مقصود خود را بیان نموده است.<ref>ر.ک: مقدمه دوم، صفحه ک</ref>.
     
    دیوان حاضر، مجموعه گران‌باری است که پاره‌ای از درهای شاهوارش در شرح خطبه مولای متقیان در علائم پارسایان می‌باشد (نغمه الهی) و قسمت دیگرش، در ذکر حادثه جان‌گداز سرور آزادگان، امام حسین(ع) است (نغمه حسینی) و بخشی از آن، شامل قصایدی متین، حاوی پندهای نغز حکیمان و روشن‎ضمیران است و ختامش نیز با تغزلاتی وزین و عالی‌مضامین و قطعات و رباعیاتی دلپذیر صورت گرفته است (نغمه عشاق)<ref>ر.ک: مقدمه نخست، صفحه ب - ‎ج</ref>.


    دیوان حاضر، مجموعه گران‎باری است که پاره‎ای از درهای شاهوارش در شرح خطبه مولای متقیان در علائم پارسایان می‎باشد (نغمه الهی) و قسمت دیگرش، در ذکر حادثه جان‎گداز سرور آزادگان، امام حسین(ع) است (نغمه حسینی) و بخشی از آن، شامل قصایدی متین، حاوی پندهای نغز حکیمان و روشن‎ضمیران است و ختامش نیز با تغزلاتی وزین و عالی‎مضامین و قطعات و رباعیاتی دلپذیر صورت گرفته است (نغمه عشاق) <ref>ر.ک: مقدمه نخست، صفحه ب - ‎ج</ref>.
    اشعار‎ الهی بیشتر وصف حال خویش است:{{شعر}}{{ب|''بس در طلبت خدا خدا کردم''|2=''خود را به خدایت آشنا کردم''}}{{ب|''شب‌ها همه دامن خیالت را''|2='' تا صبح گرفتم و دعا کردم''}}{{ب|''هر مشکلی کاوفتاد‎ در‎ کارم''|2=''نفرین به رقیب بی‎حیا کردم''}}{{ب|''شاید که تو حاجتم روا سازی''|2=''من حاجت هرکه را روا کردم''}}{{پایان شعر}}


    اشعار‎ الهی بیشتر وصف حال خویش است:
    '''بس در طلبت خدا خدا کردم                    خود را به خدایت آشنا کردم'''؛
    '''شب‎ها همه دامن خیالت را                        تا صبح گرفتم و دعا کردم'''؛
    '''هر مشکلی کاوفتاد‎ در‎ کارم                    نفرین به رقیب بی‎حیا کردم'''؛
    '''شاید که تو حاجتم روا سازی                      من حاجت هرکه را روا کردم'''.
    همه چیز گزارش ضمیر‎ وی‎ است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز‎ از‎ حق، از هیچ‎کس انتظار پاداش نداشت‎ و به گفته خود:
    همه چیز گزارش ضمیر‎ وی‎ است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز‎ از‎ حق، از هیچ‎کس انتظار پاداش نداشت‎ و به گفته خود:
    «پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاک‎بازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد‎ اشتیاقی‎ است که خود در آن ایام‎ داشتم»<ref>ر.ک: فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، ص92</ref>.
    «پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاک‌‌بازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد‎ اشتیاقی‎ است که خود در آن ایام‎ داشتم»<ref>ر.ک: فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، ص92</ref>.


    اشعار وی، گیرایی و انسجام خاصی دارد؛ تناسب و وحدت بین اشعار و همچنین محور عمودی که بر بیشتر اشعارش حکم‎فرماست، خواننده را از پریشانی حاصل از ابیات پراکنده‎ بیرون‎ می‎آورد<ref>ر.ک: همان</ref>.
    اشعار وی، گیرایی و انسجام خاصی دارد؛ تناسب و وحدت بین اشعار و همچنین محور عمودی که بر بیشتر اشعارش حکم‌فرماست، خواننده را از پریشانی حاصل از ابیات پراکنده‎ بیرون‎ می‌آورد<ref>ر.ک: همان</ref>.


    اگر «نغمه عشاق» را به سه بخش: الف)- توضیحات راه‎ عشق‎، حالات درونی‎ عشاق و حتی خود شاعر در راه سیر و سلوک، ب)- مواعظ و پندهایی به عوام، خفتگان و یا آغازکنندگان راه‎ سلوک، ج)- توضیحات معشوق، جلوه‎های محبوب و تجلی حق، تقسیم کنیم، متوجه‎ می‎شویم‎ که‎ نسبت اشعار توصیفات راه عشق و حالات عشاق (قسمت الف)، به دیگر قسمت‎ها بیشتر است و پس از آن قسمت‎ «ب» ‎‎قرار‎ دارد. گاهی نیز به اشعاری برمی‎خوریم که ادغامی از این سه بخش‎ است‎<ref>ر.ک: همان</ref>.
    اگر «نغمه عشاق» را به سه بخش: الف)- توضیحات راه‎ عشق‎، حالات درونی‎ عشاق و حتی خود شاعر در راه سیر و سلوک، ب)- مواعظ و پندهایی به عوام، خفتگان و یا آغازکنندگان راه‎ سلوک، ج)- توضیحات معشوق، جلوه‌های محبوب و تجلی حق، تقسیم کنیم، متوجه‎ می‌شویم‎ که‎ نسبت اشعار توصیفات راه عشق و حالات عشاق (قسمت الف)، به دیگر قسمت‎ها بیشتر است و پس از آن قسمت‎ «ب» ‎‎قرار‎ دارد. گاهی نیز به اشعاری برمی‌خوریم که ادغامی از این سه بخش‎ است‎<ref>ر.ک: همان</ref>.


    به‎عنوان مثال، نمونه‎ای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:
    به‌عنوان مثال، نمونه‌ای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:
    '''روز و شب دل ناله بی‎اختیاری می‎کند          یاد شیرین‎روزگار وصل یاری می‎کند'''؛
    {{شعر}}{{ب|''روز و شب دل ناله بی‌اختیاری می‌کند''|2=''یاد شیرین‌روزگار وصل یاری می‌کند''}}{{ب|''دل ز عشق ماهرویی‎ شب‎ همه شب تا سحر ''|2=''ناله چون بلبل ز عشق گل‌عذاری می‌کند''}}{{ب|''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر''|2=''طایر قدسم هوای لاله‌زاری می‌کند''}}{{ب|''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست ''|2=''یاد مشکین‌زلف‎ او در شام تاری می‌کند''<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>}}{{پایان شعر}}
    '''دل ز عشق ماهرویی‎ شب‎ همه شب تا سحر       ناله چون بلبل ز عشق گل‎عذاری می‎کند'''؛
    '''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر       طایر قدسم هوای لاله‎زاری می‎کند'''؛
    '''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست       یاد مشکین‎زلف‎ او در شام تاری می‎کند'''<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>.


    نمونه‎ای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر می‎‎باشد:
    نمونه‌ای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر می‎‎باشد:{{شعر}}{{ب|''بشکن‎ این قفس را و پر زن ای دل''|2=''خیمه در جهان دگر زن ای دل''}}{{ب|''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست ''|2='' پنجه‎ با‎ حریف‎ قدر زن ای دل''}}{{ب|''بر براق همت نشین و یک شب''|2=''حلقه‎ مهر و مه را به در زن ای دل''}}{{ب|''از صفای انفاس روح‌بخشت ''|2='' طعنه بر نسیم سحر زن ای دل''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}}
    '''بشکن‎ این قفس را و پر زن ای دل               خیمه در جهان دگر زن ای دل''
    '''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست                   پنجه‎ با‎ حریف‎ قدر زن ای دل''
    '''بر براق همت نشین و یک شب                 حلقه‎ مهر و مه را به در زن ای دل''
    '''از صفای انفاس روح‎بخشت          طعنه بر نسیم سحر زن ای دل‎'''<ref>ر.ک: همان</ref>.


    در اشعار برخی از شاعران، دیده می‎شود که به مدد الفاظ و کلمات‎ و به‎‎صورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگی‎های محبوب را داشته و ویژگی‎های محبوب را که‎ بیشتر‎ ظاهری‎ است، بیان می‎کنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمی‎گویند؛ درحالی‎که‎ با‎ توجه‎ به غزل زیر، الهی قمشه‎ای، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب‎ که‎ بدان امید داشته است، نیز سخن می‎گوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت‎ چیزی‎ نیست‎ جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:
    در اشعار برخی از شاعران، دیده می‌شود که به مدد الفاظ و کلمات‎ و به‎‎صورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگی‌های محبوب را داشته و ویژگی‌های محبوب را که‎ بیشتر‎ ظاهری‎ است، بیان می‌کنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمی‌گویند؛ درحالی‌که‎ با‎ توجه‎ به غزل زیر، [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب‎ که‎ بدان امید داشته است، نیز سخن می‌گوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت‎ چیزی‎ نیست‎ جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:{{شعر}}{{ب|''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم‎ خالی است''|2=''عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است''}}{{ب|''دیده‌ام دوش به خوابش چه‎ مبارک‎‎خوابی''|2=''زده‌ام فال به وصلش چه مبارک‎فالی است''}}{{ب|''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی''|2=''دوزخ‎ از‎ محنت دوران فراق اجمالی است''}}{{ب|''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید''|2=''یعنی ای‎ خواجه‎ در این نکته هنوز اشکالی است''<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>}}{{پایان شعر}}
    ‎'''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم‎ خالی است           عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است''
     
    '''دیده‎ام دوش به خوابش چه‎ مبارک‎‎خوابی         زده‎ام فال به وصلش چه مبارک‎فالی است''
    از جمله ویژگی‌های دیوان الهی قمشه‌ای، این است که اشعار آن، شباهت‎های زیادی با سروده‌های میرزا حبیب‌الله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدت‎ها پیش از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، می‌زیسته است؛ به‌گونه‌ای که برخی معتقدند، برخی ابیات [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ به‌عنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب:
    '''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی           دوزخ‎ از‎ محنت دوران فراق اجمالی است''
    {{شعر}}{{ب|''سال‎ها بر کف گرفتم‎ سبحه‎ صد دانه را''|2=''تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را''}}{{ب|''سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد''|2=''کرد باید جستجو آن‎ گوهر‎ یک‎دانه را''}}{{پایان شعر}}
    '''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید         یعنی ای‎ خواجه‎ در این نکته هنوز اشکالی است‎'''<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>.
     
    با این بیت از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|استاد الهی]]:
    {{شعر}}{{ب|''عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست ''|2='' عشق‎بازان را مجال سبحه و زنار نیست''}}{{پایان شعر}}


    از جمله ویژگی‎های دیوان الهی قمشه‎ای، این است که اشعار آن، شباهت‎های زیادی با سروده‎های میرزا حبیب‎الله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدت‎ها پیش از الهی قمشه‎ای، می‎زیسته است؛ به‎گونه‎ای که برخی معتقدند، برخی ابیات الهی قمشه‎ای، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ به‎عنوان مثال، شعر زیر از میرزا  حبیب:
    '''سال‎ها بر کف گرفتم‎ سبحه‎ صد دانه را          تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را'''،
    '''سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد          کرد باید جستجو آن‎ گوهر‎ یک‎دانه را'''،
    با این بیت از استاد الهی:
    '''عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست          عشق‎بازان را مجال سبحه و زنار نیست'''،
    تشابه زیادی دارد. همچنین‎ است‎ تشابه مضمونی این دو بیت‎ میرزا حبیب و استاد الهی:
    تشابه زیادی دارد. همچنین‎ است‎ تشابه مضمونی این دو بیت‎ میرزا حبیب و استاد الهی:
    '''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند       درویش‎صورتیم و به معنی توانگریم''' (از میرزا حبیب)  
    {{شعر}}{{ب|''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند''|2=''درویش‎صورتیم و به معنی توانگریم''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
    '''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم       سلطان کشور عشق بی‎تاج و بی‎کمریم''' (از الهی قمشه‎ای)
    {{شعر}}{{ب|''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم ''|2=''سلطان کشور عشق بی‌تاج و بی‌کمریم''}}{{پایان شعر}}(از الهی قمشه‌ای)
    '''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید       گلی ز نسترن و غنچه‎ای ز یاسمنش''' (از میرزا حبیب)  
    {{شعر}}{{ب|''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید''|2=''گلی ز نسترن و غنچه‌ای ز یاسمنش''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
    '''گل برم از باغ خار اگر بگذارد     غمزه آن گل‎عذار اگر بگذارد''' (از الهی قمشه‎ای)<ref>ر.ک: همان، ص95-‎96</ref>.
    {{شعر}}{{ب|''گل برم از باغ خار اگر بگذارد''|2=''غمزه آن گل‌عذار اگر بگذارد''<ref>ر.ک: همان، ص95-‎96</ref>}}{{پایان شعر}}(از الهی قمشه‌ای).
     
    از‎ جهت میزان وام‌گیری و الهام‌پذیری از شاعران دیگر، می‌توان چنین گفت که غزلیات‎ الهی‎، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به‎ عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:
    {{شعر}}{{ب|''دل به‌همراه نگاهی از قفایی‎ رفت‎ رفت ''|2=''وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت''}}{{پایان شعر}}


    از‎ جهت میزان وام‎گیری و الهام‎پذیری از شاعران دیگر، می‎توان چنین گفت که غزلیات‎ الهی‎، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به‎ عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:
    '''دل به‎همراه نگاهی از قفایی‎ رفت‎ رفت      وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت'''،
    به غزلی‎ با‎ این مطلع از حافظ تشابه دارد:
    به غزلی‎ با‎ این مطلع از حافظ تشابه دارد:
    '''گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفت       ور ز‎ هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت'''.
    {{شعر}}{{ب|''گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفت''|2=''ور ز‎ هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت''}}{{پایان شعر}}
     
    و یا‎ این بیت الهی:
    و یا‎ این بیت الهی:
    '''آن‎چنان زآتش فراقش‎ باز       ‎ غرق در آب دیده‎ام که مپرس''
    {{شعر}}{{ب|''آن‎چنان زآتش فراقش‎ باز''|2=''غرق در آب دیده‌ام که مپرس''}}{{پایان شعر}}
     
    با این‎ شعر‎ از حافظ مناسبت دارد:
    با این‎ شعر‎ از حافظ مناسبت دارد:
    '''آن‎چنان‎ در هوای‎ خاک درش     ‎  می‎رود‎ آب دیده‎ام که مپرس'''<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>.
    {{شعر}}{{ب|''آن‎چنان‎ در هوای‎ خاک درش ''|2=''می‌رود‎ آب دیده‌ام که مپرس''<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>}}{{پایان شعر}}


    حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق‎ را‎ دارای شهد می‎داند، نه درد:
    حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق‎ را‎ دارای شهد می‌داند، نه درد:
    '''درد‎ عشقی چشیده‎ام که‎ مپرس            ‎ زهر هجری چشیده‎ام که‎ مپرس'''.
    {{شعر}}{{ب|''درد‎ عشقی چشیده‌ام که‎ مپرس ''|2='' زهر هجری چشیده‌ام که‎ مپرس''}}{{پایان شعر}}
    و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، می‎گوید‎:
    '''شهد عشقی چشیده‎ام که‎ مپرس            ‎ وصف‎ یاری شنیده‎ام‎ که‎ مپرس'''.
    اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمی‎شود؛ زیرا‎ حافظ‎ خود را غریب راه عشقی می‎داند‎ که‎ در این‎ وادی‎ به‎ مقامی رسیده است:
    '''همچو‎ حافظ غریب در ره عشق        به مقامی رسیده‎ام که مپرس'''.
    اما الهی خود را‎ نه‎ غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی‎ می‎کند:
    '''با الهی‎ رفیق‎ وادی‎ عشق        به دیاری‎ رسیده‎‎ام که مپرس'''.
    و اما نمونه‎ای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:
    '''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن‎ یار کو        مست‎ الستم جرعه‎ای زان نرگس خمار کو''' (الهی‎ قمشه‎‎ای) <ref>ر.ک: همان، ص99</ref>.


    الهی‎ معتقد‎ به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشانده‎اند و همین مستی حکایت از جبر دارد‎:
    و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، می‌گوید‎:
    '''هرگه‎ که برگیرم قلم تا زاختیار آرم‎ رقم      جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم'''.
    {{شعر}}{{ب|''شهد عشقی چشیده‌ام که‎ مپرس ''|2=''وصف‎ یاری شنیده‌ام‎ که‎ مپرس''}}{{پایان شعر}}
    '''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار      عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم'''<ref>ر.ک: همان، ص99-‎100</ref>.


    به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک‎ حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی‎ است‎، به‎ مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی ‎‎است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس می‎تواند بدان گام نهد و‎ به‎ مقام‎ اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن می‎گوید:
    اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمی‌شود؛ زیرا‎ حافظ‎ خود را غریب راه عشقی می‌داند‎ که‎ در این‎ وادی‎ به‎ مقامی رسیده است:
    '''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی           از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی'''.
    {{شعر}}{{ب|''همچو‎ حافظ غریب در ره عشق''|2=''به مقامی رسیده‌ام که مپرس''}}{{پایان شعر}}
    '''گوهر عقل‎ و دل و دانش نبخشی گر به عشق         در هوای ماه رخساری الهی نیستی'''<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>.
     
     
    اما الهی خود را‎ نه‎ غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی‎ می‌کند:
    {{شعر}}{{ب|''با الهی‎ رفیق‎ وادی‎ عشق''|2='' به دیاری‎ رسیده‌ام که مپرس''}}{{پایان شعر}}
     
    و اما نمونه‌ای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:
    {{شعر}}{{ب|''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن‎ یار کو ''|2=''مست‎ الستم جرعه‌ای زان نرگس خمار کو''<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>}}{{پایان شعر}}(الهی‎ قمشه‌ای).
     
    الهی‎ معتقد‎ به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشانده‌اند و همین مستی حکایت از جبر دارد‎:
    {{شعر}}{{ب|''هرگه‎ که برگیرم قلم تا زاختیار آرم‎ رقم ''|2=''جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم''}}{{ب|''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار ''|2=''عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم''<ref>ر.ک: همان، ص99-‎100</ref>}}{{پایان شعر}}
     
    به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک‎ حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی‎ است‎، به‎ مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی ‎‎است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس می‌تواند بدان گام نهد و‎ به‎ مقام‎ اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن می‌گوید:
    {{شعر}}{{ب|''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی''|2=''از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی''}}{{ب|''گوهر عقل‎ و دل و دانش نبخشی گر به عشق ''|2=''در هوای ماه رخساری الهی نیستی''<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>}}{{پایان شعر}}


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.
    فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.


    در پاورقی‎ها به توضیح برخی از واژگان متن پرداخته شده است.
    در پاورقی‌ها به توضیح برخی از واژگان متن پرداخته شده است.


    ==پانویس ==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # مقدمه و متن کتاب.
    # مقدمه و متن کتاب.
    # فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، «مقایسه اشعار میرزا حبیب خراسانی و الهی قمشه‎ای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: عرفانیات در ادب فارسی، تابستان 1394، ‎شماره 23 علمی - ‎پژوهشی (20 صفحه، ‎از 89 تا 108)، به آدرس:
    #[[:noormags:1119177|لاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، «مقایسه اشعار میرزا حبیب خراسانی و الهی قمشه‌ای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: عرفانیات در ادب فارسی، تابستان 1394، ‎شماره 23 علمی - ‎پژوهشی (20 صفحه، ‎از 89 تا 108)]].
    www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1119177/
     
    {{شعر و شاعری}}
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[دیوان اشعار]]


    == وابسته‌ها ==
    [[دیوان حکیم الهی قمشه‌ای]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زبان‌شناسی، علم زبان]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:قربانی-باقی زاده]]
    [[رده:سال97-1تیر الی31]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۹

    ‏دیوان الهی قمشه‌ای
    دیوان الهی قمشه‌ای
    پدیدآورانالهی قمشه‌ای، مهدی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرديوان الهي قمشه‌ای

    ديوان حکيم الهي قمشه اي

    شامل نغمه الهي - نغمه حسینی - نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج نغمه لاهوت
    ناشرعلميه اسلامىه
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1408ق,
    موضوعشعر فارسی - قرن 14 شعر مذهبی - قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏RIR‎‏ ‎‏7953‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏78‎‏ ‎‏د‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    دیوان الهی قمشه‌ای، اثر مهدی الهی قمشه‌ای، مجموعه‌ای است از اشعار وی شامل نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق و رباعيات و مسمطات و اسرار حج و نغمه لاهوت.

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز شده و نویسنده مجموعه اشعار خود (غزلیات، ترکیب‌بندها و‎...) را با نام‎های خاصی، همچون: نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق، نغمه لاهوت و... نام‌گذاری نموده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه نخست، ضمن بیان ارزش و جایگاه دیوان حاضر، اشاره مختصری شده است به موضوعات اشعار آن[۱].

    استاد در مقدمه دوم، به ذکر نکاتی پرداخته است، از جمله آنکه در این کتاب، از اول نغمه الهی تا آخر نغمه عشاق، آنچه از کلمات می‎ و معشوق و سایر الفاظ عاشقانه در شعر مذکور است، طبق اصطلاحات اهل معرفت، ابدا نباید محمول بر معانی جسمانی و مادی پنداشت، بلکه اشاره به مقاصدی عالی‌تر از این عالم است و شاعر، گاهی با اشاره و گاهی صریح، مقصود خود را بیان نموده است.[۲].

    دیوان حاضر، مجموعه گران‌باری است که پاره‌ای از درهای شاهوارش در شرح خطبه مولای متقیان در علائم پارسایان می‌باشد (نغمه الهی) و قسمت دیگرش، در ذکر حادثه جان‌گداز سرور آزادگان، امام حسین(ع) است (نغمه حسینی) و بخشی از آن، شامل قصایدی متین، حاوی پندهای نغز حکیمان و روشن‎ضمیران است و ختامش نیز با تغزلاتی وزین و عالی‌مضامین و قطعات و رباعیاتی دلپذیر صورت گرفته است (نغمه عشاق)[۳].

    اشعار‎ الهی بیشتر وصف حال خویش است:

    بس در طلبت خدا خدا کردمخود را به خدایت آشنا کردم
    شب‌ها همه دامن خیالت را تا صبح گرفتم و دعا کردم
    هر مشکلی کاوفتاد‎ در‎ کارمنفرین به رقیب بی‎حیا کردم
    شاید که تو حاجتم روا سازیمن حاجت هرکه را روا کردم

    همه چیز گزارش ضمیر‎ وی‎ است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز‎ از‎ حق، از هیچ‎کس انتظار پاداش نداشت‎ و به گفته خود: «پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاک‌‌بازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد‎ اشتیاقی‎ است که خود در آن ایام‎ داشتم»[۴].

    اشعار وی، گیرایی و انسجام خاصی دارد؛ تناسب و وحدت بین اشعار و همچنین محور عمودی که بر بیشتر اشعارش حکم‌فرماست، خواننده را از پریشانی حاصل از ابیات پراکنده‎ بیرون‎ می‌آورد[۵].

    اگر «نغمه عشاق» را به سه بخش: الف)- توضیحات راه‎ عشق‎، حالات درونی‎ عشاق و حتی خود شاعر در راه سیر و سلوک، ب)- مواعظ و پندهایی به عوام، خفتگان و یا آغازکنندگان راه‎ سلوک، ج)- توضیحات معشوق، جلوه‌های محبوب و تجلی حق، تقسیم کنیم، متوجه‎ می‌شویم‎ که‎ نسبت اشعار توصیفات راه عشق و حالات عشاق (قسمت الف)، به دیگر قسمت‎ها بیشتر است و پس از آن قسمت‎ «ب» ‎‎قرار‎ دارد. گاهی نیز به اشعاری برمی‌خوریم که ادغامی از این سه بخش‎ است‎[۶].

    به‌عنوان مثال، نمونه‌ای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:

    روز و شب دل ناله بی‌اختیاری می‌کندیاد شیرین‌روزگار وصل یاری می‌کند
    دل ز عشق ماهرویی‎ شب‎ همه شب تا سحر ناله چون بلبل ز عشق گل‌عذاری می‌کند
    در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهرطایر قدسم هوای لاله‌زاری می‌کند
    ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست یاد مشکین‌زلف‎ او در شام تاری می‌کند[۷]

    نمونه‌ای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر می‎‎باشد:

    بشکن‎ این قفس را و پر زن ای دلخیمه در جهان دگر زن ای دل
    تکیه بر سریر قضا کن ای دوست پنجه‎ با‎ حریف‎ قدر زن ای دل
    بر براق همت نشین و یک شبحلقه‎ مهر و مه را به در زن ای دل
    از صفای انفاس روح‌بخشت طعنه بر نسیم سحر زن ای دل[۸]

    در اشعار برخی از شاعران، دیده می‌شود که به مدد الفاظ و کلمات‎ و به‎‎صورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگی‌های محبوب را داشته و ویژگی‌های محبوب را که‎ بیشتر‎ ظاهری‎ است، بیان می‌کنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمی‌گویند؛ درحالی‌که‎ با‎ توجه‎ به غزل زیر، الهی قمشه‌ای، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب‎ که‎ بدان امید داشته است، نیز سخن می‌گوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت‎ چیزی‎ نیست‎ جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:

    نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم‎ خالی استعکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است
    دیده‌ام دوش به خوابش چه‎ مبارک‎‎خوابیزده‌ام فال به وصلش چه مبارک‎فالی است
    جنت از عشرت ایام وصال ایماییدوزخ‎ از‎ محنت دوران فراق اجمالی است
    گفتمش جوهر فرد است دهانت خندیدیعنی ای‎ خواجه‎ در این نکته هنوز اشکالی است[۹]

    از جمله ویژگی‌های دیوان الهی قمشه‌ای، این است که اشعار آن، شباهت‎های زیادی با سروده‌های میرزا حبیب‌الله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدت‎ها پیش از الهی قمشه‌ای، می‌زیسته است؛ به‌گونه‌ای که برخی معتقدند، برخی ابیات الهی قمشه‌ای، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ به‌عنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب:

    سال‎ها بر کف گرفتم‎ سبحه‎ صد دانه راتا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را
    سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکردکرد باید جستجو آن‎ گوهر‎ یک‎دانه را

    با این بیت از استاد الهی:

    عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست عشق‎بازان را مجال سبحه و زنار نیست

    تشابه زیادی دارد. همچنین‎ است‎ تشابه مضمونی این دو بیت‎ میرزا حبیب و استاد الهی:

    خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمنددرویش‎صورتیم و به معنی توانگریم

    (از میرزا حبیب)

    ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم سلطان کشور عشق بی‌تاج و بی‌کمریم

    (از الهی قمشه‌ای)

    چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چیدگلی ز نسترن و غنچه‌ای ز یاسمنش

    (از میرزا حبیب)

    گل برم از باغ خار اگر بگذاردغمزه آن گل‌عذار اگر بگذارد[۱۰]

    (از الهی قمشه‌ای).

    از‎ جهت میزان وام‌گیری و الهام‌پذیری از شاعران دیگر، می‌توان چنین گفت که غزلیات‎ الهی‎، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به‎ عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:

    دل به‌همراه نگاهی از قفایی‎ رفت‎ رفت وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت

    به غزلی‎ با‎ این مطلع از حافظ تشابه دارد:

    گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفتور ز‎ هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت

    و یا‎ این بیت الهی:

    آن‎چنان زآتش فراقش‎ بازغرق در آب دیده‌ام که مپرس

    با این‎ شعر‎ از حافظ مناسبت دارد:

    آن‎چنان‎ در هوای‎ خاک درش می‌رود‎ آب دیده‌ام که مپرس[۱۱]

    حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق‎ را‎ دارای شهد می‌داند، نه درد:

    درد‎ عشقی چشیده‌ام که‎ مپرس زهر هجری چشیده‌ام که‎ مپرس

    و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، می‌گوید‎:

    شهد عشقی چشیده‌ام که‎ مپرس وصف‎ یاری شنیده‌ام‎ که‎ مپرس

    اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمی‌شود؛ زیرا‎ حافظ‎ خود را غریب راه عشقی می‌داند‎ که‎ در این‎ وادی‎ به‎ مقامی رسیده است:

    همچو‎ حافظ غریب در ره عشقبه مقامی رسیده‌ام که مپرس


    اما الهی خود را‎ نه‎ غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی‎ می‌کند:

    با الهی‎ رفیق‎ وادی‎ عشق به دیاری‎ رسیده‌ام که مپرس

    و اما نمونه‌ای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:

    از عقل بیزارم دلا دیوانه آن‎ یار کو مست‎ الستم جرعه‌ای زان نرگس خمار کو[۱۲]

    (الهی‎ قمشه‌ای).

    الهی‎ معتقد‎ به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشانده‌اند و همین مستی حکایت از جبر دارد‎:

    هرگه‎ که برگیرم قلم تا زاختیار آرم‎ رقم جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم
    ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم[۱۳]

    به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک‎ حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی‎ است‎، به‎ مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی ‎‎است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس می‌تواند بدان گام نهد و‎ به‎ مقام‎ اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن می‌گوید:

    آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختیاز شرارش دفتر فکرم در آب انداختی
    گوهر عقل‎ و دل و دانش نبخشی گر به عشق در هوای ماه رخساری الهی نیستی[۱۴]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها به توضیح برخی از واژگان متن پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه اول، صفحه ب - ‎ج
    2. ر.ک: مقدمه دوم، صفحه ک
    3. ر.ک: مقدمه نخست، صفحه ب - ‎ج
    4. ر.ک: فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، ص92
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: همان، ص93
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص94
    10. ر.ک: همان، ص95-‎96
    11. ر.ک: همان، ص98
    12. ر.ک: همان، ص99
    13. ر.ک: همان، ص99-‎100
    14. ر.ک: همان، ص100

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. لاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، «مقایسه اشعار میرزا حبیب خراسانی و الهی قمشه‌ای»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: عرفانیات در ادب فارسی، تابستان 1394، ‎شماره 23 علمی - ‎پژوهشی (20 صفحه، ‎از 89 تا 108).

    وابسته‌ها