۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ز' به '، ز') |
جز (جایگزینی متن - '،د' به '، د') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
البته محقق محترم در چاپ دوم، به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | البته محقق محترم در چاپ دوم، به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | ||
مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط،چينش، ترتيب و تهذيب و تنقيح | مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط،چينش، ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات، در ضمن اشاره به مصدر آنها، تلاشى وافر نموده است، و از بهترين تأليفات در اين زمينه مىباشد. | ||
[[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در «التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327، راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مىفرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت «عليهمالسلام»، اقدام به جمعآورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد. | [[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در «التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327، راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مىفرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت «عليهمالسلام»، اقدام به جمعآورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد. | ||
در اغلب موارد، احاديث ذكر | در اغلب موارد، احاديث ذكر شده، در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند، بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن، متعرض آيه شدهاند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سورههاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمىگيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمع آورى، توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته، روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مىشود». | ||
[[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد: تفسير حويزى شامل، بسيارى از روايات اهل بيت «عليهمالسلام» مىشود كه در تفسير، تطبيق و جرى آيات قرآن كريم، به روش ائمه «عليهمالسلام» استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمىشود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى، وارد نشده است، شامل كل آيات قرآن نمىشود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند تفسير قمى كه براحتى نمىتوان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است. | [[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد: تفسير حويزى شامل، بسيارى از روايات اهل بيت «عليهمالسلام» مىشود كه در تفسير، تطبيق و جرى آيات قرآن كريم، به روش ائمه «عليهمالسلام» استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمىشود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى، وارد نشده است، شامل كل آيات قرآن نمىشود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند تفسير قمى كه براحتى نمىتوان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
اين شيوه و انگيزه، تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى، تطبيق با مسائل علمى، بحثهاى استدلالى و برهانى، بيرون خواهد رفت. | اين شيوه و انگيزه، تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى، تطبيق با مسائل علمى، بحثهاى استدلالى و برهانى، بيرون خواهد رفت. | ||
در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك آيه، اشاره به معانى بطنى، مطرح كردن معانى تأويلى،جرى و تطبيق و اعتقاد به سارى بودن آيات قرآن در هر | در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك آيه، اشاره به معانى بطنى، مطرح كردن معانى تأويلى،جرى و تطبيق و اعتقاد به سارى بودن آيات قرآن در هر زمان، در آن به وفور مشاهده خواهد شد. | ||
بعد از بيان روش كلى مصنف، با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير، مىتوان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره كرد، از جمله اينكه: | بعد از بيان روش كلى مصنف، با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير، مىتوان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره كرد، از جمله اينكه: | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد روايات، احتمالا اين امر به جهت اختصار و جلوگيرى از حجيم شدن تأليف بوده است.آنچه اين امر را نزد ايشان آسان | از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد روايات، احتمالا اين امر به جهت اختصار و جلوگيرى از حجيم شدن تأليف بوده است.آنچه اين امر را نزد ايشان آسان مىنموده، ديدگاه ايشان نسبت به حديث بوده است. | ||
[[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در ج 2«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 مىفرمايد: «كان على مشرب الاخبارية» مشرب ايشان، مشرب اخبارى بوده است. | [[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در ج 2«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 مىفرمايد: «كان على مشرب الاخبارية» مشرب ايشان، مشرب اخبارى بوده است. | ||
[[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» و بحرانى صاحب تفسير «البرهان» مىباشد، اين دسته علماء، در شريعت، فقه، حديث، اصول و | [[ایازی، محمدعلی|سيد محمد على ايازى]] در كتاب «المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» و بحرانى صاحب تفسير «البرهان» مىباشد، اين دسته علماء، در شريعت، فقه، حديث، اصول و تفسير، ديدگاه خاصى داشتهاند كه نزد اماميه «اخبارى» ناميده مىشد. | ||
آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است، مىتوان گفت در | آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است، مىتوان گفت در تفسير، در حد عدم توجه به اسانيد روايات، و عدم جرح و تعديل و نفى صريح بعضى از آنهاست. | ||
بعضى محققين معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسلۀ اسناد، تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت، آنها را در تفسير آيات به كار گيرد. | بعضى محققين معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسلۀ اسناد، تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت، آنها را در تفسير آيات به كار گيرد. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
با بررسى روايات و با توجه به گشودن باب تأويل در تفسير اهل بيت «عليهمالسلام» مىتوان گفت كه وجود روايتهاى گوناگون در تفسير يك آيه، حتما به معناى تناقض گويى و تعارض نيست، بلكه هر يك به اقتضاى توان و فهم شنونده، زمان صدور و عوامل | با بررسى روايات و با توجه به گشودن باب تأويل در تفسير اهل بيت «عليهمالسلام» مىتوان گفت كه وجود روايتهاى گوناگون در تفسير يك آيه، حتما به معناى تناقض گويى و تعارض نيست، بلكه هر يك به اقتضاى توان و فهم شنونده، زمان صدور و عوامل ديگر، در صدد پردهبردارى و رازگشايى از مرتبهاى از ظاهر و باطن و وجوه گوناگوناز محتواى آيات است. | ||
==اسرائيليات در نور الثقلين== | ==اسرائيليات در نور الثقلين== | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | ||
[[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از «اسرائيليات» بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مىفرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصههايى كه از مصادر يهودى نقل | [[معرفت، محمد هادی|آيتاللّه معرفت]] در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از «اسرائيليات» بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مىفرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصههايى كه از مصادر يهودى نقل مىشود، دلالت دارد، امّا علماى تفسير و حديث، آن را بر معنايى اعم اطلاق مىكنند. | ||
در اصطلاح آنها، اسرائيليات، بر هر قصه يا روايتى گفته مىشود | در اصطلاح آنها، اسرائيليات، بر هر قصه يا روايتى گفته مىشود كه، در تفسير، حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى، نصرانى يا غير آن باشد. | ||
بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها، با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان، وارد تفسير و حديث كردهاند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مىگويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى | بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها، با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان، وارد تفسير و حديث كردهاند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مىگويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى دروغ، در اصل از يك مصدر يهودى سرچشمه مىگيرد.» | ||
براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور الثقلين، ابتدا آدرس و محلّهايى كه از ديدگاه مفسرين و محدثين مظان بيان اسرائيليات مىباشد، را مشخص نموده، سپس به بررسى روايات آن موضوع و مقايسۀ آنها با اسرائيليات مطرح شده در تفاسير ديگر، پرداخته و بعد از آن نتيجه را بطور مفصل در يك نمونه و به طور خلاصه در موضوعات ديگر بيان خواهيم كرد. | براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور الثقلين، ابتدا آدرس و محلّهايى كه از ديدگاه مفسرين و محدثين مظان بيان اسرائيليات مىباشد، را مشخص نموده، سپس به بررسى روايات آن موضوع و مقايسۀ آنها با اسرائيليات مطرح شده در تفاسير ديگر، پرداخته و بعد از آن نتيجه را بطور مفصل در يك نمونه و به طور خلاصه در موضوعات ديگر بيان خواهيم كرد. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
#قصۀ هاروت و ماروت، سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | #قصۀ هاروت و ماروت، سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | ||
#:در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى، هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | #:در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى، هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | ||
#:در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليهالسلام سؤال مىشود كه: '''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد، ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين فرستاد، اين دو ملك بوسيلۀ زنى به نام زهره، آزمايش شدند و در نهايت، خمر نوشيده،قتل مرتكب شده و قصد زنا با آن زن را داشتند.خداوند آنها را در بابل عذاب كرد.ساحران از آنها، سحر مىآموزند.آن زن نيز بشكل ستارۀ زهره مسخ گرديد.[[امام صادق]] عليهالسلام مىفرمايد:معاذ اللّه من ذلك، ساحت خداوند از اين افكار دور است، ملائكه موجودات معصوم الهى هستند كه جز امر الهى را، انجام نمىدهند، لحظهاى از عبادت | #:در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليهالسلام سؤال مىشود كه: '''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد، ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين فرستاد، اين دو ملك بوسيلۀ زنى به نام زهره، آزمايش شدند و در نهايت، خمر نوشيده،قتل مرتكب شده و قصد زنا با آن زن را داشتند.خداوند آنها را در بابل عذاب كرد.ساحران از آنها، سحر مىآموزند.آن زن نيز بشكل ستارۀ زهره مسخ گرديد.[[امام صادق]] عليهالسلام مىفرمايد:معاذ اللّه من ذلك، ساحت خداوند از اين افكار دور است، ملائكه موجودات معصوم الهى هستند كه جز امر الهى را، انجام نمىدهند، لحظهاى از عبادت الهى، دور گردان نيستند و از قبايح و كفر و عصيان بدورند.» | ||
#:در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه: «سمعت المأمون يسأل الرضا «عليهالسلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضاعليهالسلام، مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضاعليهالسلام مىفرمايد:كذبوا في قولهم، مردم درست نمىگويند، ايندو(زهرة و سهيل)ستاره نبودند بلكه دو حيوان دريايى بودند، خداوند دشمنان خود را به شكل اشياء نورانى مسخ نمىكند.» | #:در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه: «سمعت المأمون يسأل الرضا «عليهالسلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضاعليهالسلام، مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضاعليهالسلام مىفرمايد:كذبوا في قولهم، مردم درست نمىگويند، ايندو(زهرة و سهيل)ستاره نبودند بلكه دو حيوان دريايى بودند، خداوند دشمنان خود را به شكل اشياء نورانى مسخ نمىكند.» | ||
#:در اين دو | #:در اين دو حديث، دو امام معصوم «عليهماالسلام» اعتقاد مردم در مورد مسخ زهره و ارتباط نامشروع آنها با هاروت و ماروت را نفى مىنمايند. | ||
#:اما در روايت 298 به نقل از كتاب خصال از [[امام صادق]] عليهالسلام از جد بزرگوارشان نقل مىشود كه:ان المسوخ من بنى آدم ثلثة عشر الى ان قال:و اما الزهرة فكانت امرأة فتنت هاروت و ماروت فمسخها اللّه كوكبا. | #:اما در روايت 298 به نقل از كتاب خصال از [[امام صادق]] عليهالسلام از جد بزرگوارشان نقل مىشود كه:ان المسوخ من بنى آدم ثلثة عشر الى ان قال:و اما الزهرة فكانت امرأة فتنت هاروت و ماروت فمسخها اللّه كوكبا. | ||
#:مىفرمايد:انسانهاى مسخ شده، سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش، زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهماالسلام» در دو حديث اوّل نفى شده بود، توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | #:مىفرمايد:انسانهاى مسخ شده، سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش، زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهماالسلام» در دو حديث اوّل نفى شده بود، توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | ||
#:در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر «عليه السّلام» نقل مىكند آمده است: «مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر «عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان (انس و جن) از گناهان آنها به تنگ آمده، به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم، آنان، هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند، خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم، به زمين برويد اما شرك نورزيد،قتل ننمائيد، خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى، فرود آمدند، با زنى زيبارو، زينت آراسته، و خوشبو مواجه | #:در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر «عليه السّلام» نقل مىكند آمده است: «مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر «عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان (انس و جن) از گناهان آنها به تنگ آمده، به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم، آنان، هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند، خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم، به زمين برويد اما شرك نورزيد،قتل ننمائيد، خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى، فرود آمدند، با زنى زيبارو، زينت آراسته، و خوشبو مواجه شدند، دل به او دادند، تقاضاى كام نمودند. | ||
#:در پاسخ آنان، زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد، تقاضا پذيرفتند، و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند، به قصد كام بردن، آماده شدند، ناگهان سائلى، آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود، خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها، سحر آموختند. | #:در پاسخ آنان، زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد، تقاضا پذيرفتند، و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند، به قصد كام بردن، آماده شدند، ناگهان سائلى، آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود، خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها، سحر آموختند. | ||
#:اين روايت، مضمونى، مخالف دو حديث اول دارد، و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امامعليهالسلام آنها را تكذيب نموده بود. | #:اين روايت، مضمونى، مخالف دو حديث اول دارد، و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امامعليهالسلام آنها را تكذيب نموده بود. | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
#:البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد: «مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست، بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست، تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد، با توجه به اينكه در اينگونه موارد، روايات معارض را نيز آوردهام.» | #:البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد: «مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست، بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست، تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد، با توجه به اينكه در اينگونه موارد، روايات معارض را نيز آوردهام.» | ||
#:بنابراين مىتوان گفت كه نقل اين روايات، لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است، منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر، خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | #:بنابراين مىتوان گفت كه نقل اين روايات، لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است، منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر، خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | ||
#قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات «تابوت» و «سكينه» و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه، بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم كيفيت | #قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات «تابوت» و «سكينه» و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه، بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم كيفيت مطالب، در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست. | ||
#قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمىشود. | #قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمىشود. | ||
#قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | #قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | ||
#قصۀ مائدۀ حضرت عيسى(ع):آيات 112 تا 115 سورۀ مائده.چيزى از اسرائيليات در آن مشاهده نمىشود. | #قصۀ مائدۀ حضرت عيسى(ع):آيات 112 تا 115 سورۀ مائده.چيزى از اسرائيليات در آن مشاهده نمىشود. | ||
#قصۀ حضرت آدم «عليه السّلام»آيه 36 و 35 سورۀ بقره.در نور | #قصۀ حضرت آدم «عليه السّلام»آيه 36 و 35 سورۀ بقره.در نور الثقلين، در بعضى موارد اسرائيليات وارد شده است. | ||
#قصۀ قتل فرزند آدم و ماجراى جسد برادر:آيه 31 سورۀ مائده.در اين آيه مطلبى حاكى از وجود اسرائيليات به چشم نمىخورد. | #قصۀ قتل فرزند آدم و ماجراى جسد برادر:آيه 31 سورۀ مائده.در اين آيه مطلبى حاكى از وجود اسرائيليات به چشم نمىخورد. | ||
# قصۀ عظيم الخلقه بودن جبارين و خرافۀ عوج بن عوق:آيۀ 22 سورۀ مائدة. در اين آيه نيز، نقل اسرائيليات، به چشم نمىخورد. | # قصۀ عظيم الخلقه بودن جبارين و خرافۀ عوج بن عوق:آيۀ 22 سورۀ مائدة. در اين آيه نيز، نقل اسرائيليات، به چشم نمىخورد. | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
# نسبت شرك به آدم(ع) و حواء:سورۀ اعراف 189-190 در نامگذارى فرزند خود به عبدالحارث در جلد دوم ص 108،ذيل آيه فوق، رد پاى اسرائيليات به چشم مىخورد. | # نسبت شرك به آدم(ع) و حواء:سورۀ اعراف 189-190 در نامگذارى فرزند خود به عبدالحارث در جلد دوم ص 108،ذيل آيه فوق، رد پاى اسرائيليات به چشم مىخورد. | ||
# قصۀ كشتى نوح«عليه السّلام»:آيات 37 تا 48 سورۀ هود.در جلد دوم صفحات 350 تا 370 نيز مىتوان به خوبى مطالبى از اسرائيليات را ديد. | # قصۀ كشتى نوح«عليه السّلام»:آيات 37 تا 48 سورۀ هود.در جلد دوم صفحات 350 تا 370 نيز مىتوان به خوبى مطالبى از اسرائيليات را ديد. | ||
# قصۀ يوسفعليهالسلام:آيات 32-33-34-51، و آيه | # قصۀ يوسفعليهالسلام:آيات 32-33-34-51، و آيه 4، در قصۀ سجدۀ ستارگان برهان رب، همّ بها، رگههايى از اسرائيليات را مىتوان مشاهده كرد. | ||
# قصۀ شجرۀ طوبى؛آيه 29 سوره رعد.در اينجا اثرى از اسرائيليات مطرح شده در كتب تفسيرى عامه مشاهده نمىشود. | # قصۀ شجرۀ طوبى؛آيه 29 سوره رعد.در اينجا اثرى از اسرائيليات مطرح شده در كتب تفسيرى عامه مشاهده نمىشود. | ||
# قصۀ افساد بنى اسرائيل:سورۀ اسراء آيات 4 تا 8.اينجا نيز خبرى از اسرائيليات، نيست. | # قصۀ افساد بنى اسرائيل:سورۀ اسراء آيات 4 تا 8.اينجا نيز خبرى از اسرائيليات، نيست. | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
# قصۀ الياس:آيات 123 تا 132 صافات، كه عارى از اسرائيليات مىباشد. | # قصۀ الياس:آيات 123 تا 132 صافات، كه عارى از اسرائيليات مىباشد. | ||
# قصۀ داودعليهالسلام:آيات 21 تا 25 سورۀ «ص».در جلد 4 نور الثقلين در كنار رواياتى كه حضرت داود(ع)را از داستان همسر «أوريا بن حيان»، تبرئه مىنمايد، رواياتى نيز در اثبات آن از تفسير قمى نقل مىكند.كه مشابه اسرائيليات بعض تفاسير عامه مىباشد. | # قصۀ داودعليهالسلام:آيات 21 تا 25 سورۀ «ص».در جلد 4 نور الثقلين در كنار رواياتى كه حضرت داود(ع)را از داستان همسر «أوريا بن حيان»، تبرئه مىنمايد، رواياتى نيز در اثبات آن از تفسير قمى نقل مىكند.كه مشابه اسرائيليات بعض تفاسير عامه مىباشد. | ||
# قصۀ حضرت سليمان «عليه السّلام»:سورۀ ص آيه | # قصۀ حضرت سليمان «عليه السّلام»:سورۀ ص آيه 34، در جلد 4 نور الثقلين به نقل از تفسير قمى مىتوان اثر اسرائيليات را مشاهده كرد. | ||
# قصه حضرت ايوب «عليه السّلام»:سورۀ ص آيه 41 به بعد و انبياء 83-84. | # قصه حضرت ايوب «عليه السّلام»:سورۀ ص آيه 41 به بعد و انبياء 83-84. | ||
#:در جلد 4 صفحۀ 463 ذيل آيات سورۀ «ص» مطالبى از اسرائيليات راجع به وضعيت حضرت ايوب «عليه السّلام» به نقل از تفسير قمى، نقل نموده است.در جلد سوم ذيل آيات سورۀ انبياء ضمن ردّ اسرائيليات مطرح شده در مورد حضرت ايوب «ع»، مقدارى از اسرائيليات را مىتوان در بعضى روايات نقل شده، مشاهده كرد. | #:در جلد 4 صفحۀ 463 ذيل آيات سورۀ «ص» مطالبى از اسرائيليات راجع به وضعيت حضرت ايوب «عليه السّلام» به نقل از تفسير قمى، نقل نموده است.در جلد سوم ذيل آيات سورۀ انبياء ضمن ردّ اسرائيليات مطرح شده در مورد حضرت ايوب «ع»، مقدارى از اسرائيليات را مىتوان در بعضى روايات نقل شده، مشاهده كرد. | ||
# قصۀ «إرم ذات العماد»:سوره فجر آيات 6 تا 8.در اين آيات اثرى از اسرائيليات مطرح شده در داستان اين شهر و ساكنان | # قصۀ «إرم ذات العماد»:سوره فجر آيات 6 تا 8.در اين آيات اثرى از اسرائيليات مطرح شده در داستان اين شهر و ساكنان آن، در روايات نور الثقلين به چشم نمىخورد. | ||
# در تفسير'''«ن و القلم»''':در تفسير «نون و القلم» نيز نمىتوان براحتى رد پايى از اسرائيليات را،يافت. | # در تفسير'''«ن و القلم»''':در تفسير «نون و القلم» نيز نمىتوان براحتى رد پايى از اسرائيليات را،يافت. | ||
در مجموع، مىتوان گفت:اسرائيليات صريح و ظاهر | در مجموع، مىتوان گفت:اسرائيليات صريح و ظاهر البطلان، در موارد كمى، در تفسير نور الثقلين نقل شده كه غالبا همراه روايات نفى كننده است، حجم اسرائيليات در كتب تفسيرى عامه و نيز كيفيت آنها در مصاديق 30 گانه و غير از آن، به مراتب بيش از آنى است كه در اينگونه تفاسير شيعى وجود دارد. | ||
در يك بررسى اجمالى مىتوان گفت اكثر اسرائيليات موجود در تفسير نور الثقلين، به نقل از تفسير قمى مىباشد. | در يك بررسى اجمالى مىتوان گفت اكثر اسرائيليات موجود در تفسير نور الثقلين، به نقل از تفسير قمى مىباشد. | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
از ميان 29 سورهاى كه داراى حروف مقطعه | از ميان 29 سورهاى كه داراى حروف مقطعه مىباشد، در چند سوره ايشان نسبت به معانى حروف بحث كردهاند، بطور مثال در سورۀ بقره بحث'''«الم»'''مطرح شده كه بخشى از آن را در آل عمران تكرار كرده و در سورههاى عنكبوت، روم، لقمان و سجده كه داراى «الم» مىباشند.بحثى مطرح نكرده است. | ||
در مورد'''«حم»'''در سورۀ غافر معناى آن را طى حديثى نقل مىكنند و آن را در سورۀ فصلت، زخرف،جاثيه و احقاف فقط تكرار مىنمايند.در سور شورى و دخان نيز همان را تكرار نمىنمايد. | در مورد'''«حم»'''در سورۀ غافر معناى آن را طى حديثى نقل مىكنند و آن را در سورۀ فصلت، زخرف،جاثيه و احقاف فقط تكرار مىنمايند.در سور شورى و دخان نيز همان را تكرار نمىنمايد. | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
از مجموع رواياتى كه در معانى حروف مقطعه نقل مىكند، هفت قول را مىتوان استنباط كرد: | از مجموع رواياتى كه در معانى حروف مقطعه نقل مىكند، هفت قول را مىتوان استنباط كرد: | ||
#رمز بودن:براى | #رمز بودن:براى نمونه، در معنای «الم»ج 1 صفحۀ 26 حديث 4 معانى الاخبار از [[امام صادق]] عليهالسلام «الم»فى اول البقرة: فمعناه انا اللّه الملك. | ||
#اسم اعظم الهى:در معنای «الم»ج 1 صفحۀ 26 حديث 5 معانى الاخبار از [[امام صادق]] «عليه السّلام» قال: «الم»هو حرف من حروف اسم اللّه الاعظم المقطّع في القرآن.الذى يؤلّفه النبی «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، فاذا دعى به اجيب. | #اسم اعظم الهى:در معنای «الم»ج 1 صفحۀ 26 حديث 5 معانى الاخبار از [[امام صادق]] «عليه السّلام» قال: «الم»هو حرف من حروف اسم اللّه الاعظم المقطّع في القرآن.الذى يؤلّفه النبی «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، فاذا دعى به اجيب. | ||
#:از [[امام صادق]]«عليه السّلام» نقل مىشود كه: «الم» حرفى است از حروف مقطع اسم اعظم خداوند در قرآن مىباشد كه پيامبر(ص)با آن آشناست، و اگر با آن دعا شود، به استجابت خواهد رسيد. | #:از [[امام صادق]]«عليه السّلام» نقل مىشود كه: «الم» حرفى است از حروف مقطع اسم اعظم خداوند در قرآن مىباشد كه پيامبر(ص)با آن آشناست، و اگر با آن دعا شود، به استجابت خواهد رسيد. | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۵۵: | ||
بحث مفسرين از علوم قرآنى معمولا در مقدمات تفاسير، مطرح مىشود و چون مؤلف مقدمهاى بر | بحث مفسرين از علوم قرآنى معمولا در مقدمات تفاسير، مطرح مىشود و چون مؤلف مقدمهاى بر تفسير، در نور الثقلين ندارند، بطور طبيعى، بحث زيادى نسبت به علوم قرآنى مطرح نكردهاند.مطالب علوم قرآنى بطور مختصر و اشاره، لابلاى روايات نقل شده است. | ||
اثرى از مكى، مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سورهها ذكر | اثرى از مكى، مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سورهها ذكر مىشود، در اين تفسير مشاهده نمىشود. فقط كلياتى در بعضى بحثهاى علوم قرآنى به مناسبت آيات، به شكل روايت مطرح مىشود، كه موارد ذيل بعنوان نمونه آن مىباشند: | ||
الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعهاى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه داشته، اين امر در جلد 5 صفحۀ 558 حديث 30،ج 1 صفحه 311 ح 10 و حديث 9 و ج 5 صفحۀ 624 حديث 53 به شكل تكرارى. | الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعهاى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه داشته، اين امر در جلد 5 صفحۀ 558 حديث 30،ج 1 صفحه 311 ح 10 و حديث 9 و ج 5 صفحۀ 624 حديث 53 به شكل تكرارى. |
ویرایش