۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تاريخي' به 'تاریخی') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
از ديرباز، كسانى بر اين باور بودهاند كه گاه در قرآن از لحاظ بيانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه يافته است.<ref>[[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]، ص22</ref>. مؤلف در فصلى جدا.<ref>ص 81-99</ref>به برخى از اشكالها و ايرادها در اين زمينه پرداخته و با استناد به تاريخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر ديگر خود، نفحات الاعجاز، نيز به نويسندهاى امريكايى كه با نام ظاهرا مستعار نصيرالدين ظافر در كتابى با نام حُسن الايجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است.<ref>البيان، ص93-94؛-[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 24، ص246</ref>. | از ديرباز، كسانى بر اين باور بودهاند كه گاه در قرآن از لحاظ بيانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه يافته است.<ref>[[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]، ص22</ref>. مؤلف در فصلى جدا.<ref>ص 81-99</ref>به برخى از اشكالها و ايرادها در اين زمينه پرداخته و با استناد به تاريخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر ديگر خود، نفحات الاعجاز، نيز به نويسندهاى امريكايى كه با نام ظاهرا مستعار نصيرالدين ظافر در كتابى با نام حُسن الايجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است.<ref>البيان، ص93-94؛-[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 24، ص246</ref>. | ||
بحث قرائت، كه از پيشينهاى كهن و اهميتى ويژه برخوردار است، بتفصيل در البيان، مطرح شده است. مؤلف به جايگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مىكند و با تصريح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مىگويد: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در ميان شيعه است و بعيد نمىنمايد كه در ميان عامه نيز چنين باشد.<ref>ص 123</ref> مؤلف | بحث قرائت، كه از پيشينهاى كهن و اهميتى ويژه برخوردار است، بتفصيل در البيان، مطرح شده است. مؤلف به جايگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مىكند و با تصريح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مىگويد: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در ميان شيعه است و بعيد نمىنمايد كه در ميان عامه نيز چنين باشد.<ref>ص 123</ref> مؤلف برای اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاريان دهگانه را معرفى مىكند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مىنويسد: توجه به واقع زندگانى قاريان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاريان و پيروان آنها به قرائتهاى خود و نقد ديگر قرائتها، و انكار بسيارى از محققان برخى از اين قرائتها را (كه نمونههايى از آنها آورده است) نشان مىدهد كه اين قرائتها متواتر نيستند.<ref>ص 126-157</ref>؛آنگاه دلايل تواتر قرائتها را نقد مىكند و نشان مىدهد كه هيچكدام دلايل استوارى ندارند.<ref>ص 157-160</ref> مؤلف گاه بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين دلايل، تواتر قرآن را ثابت مىكند نه قرائتها را، و بين اين دو فرقى است روشن. از آنجا كه مؤلف تواتر قرائتها را نفى كرده، در ادامه بحث، پيوند «قرائتهاى هفتگانه» را با حديث «احرف سبعه» گسسته دانسته و تأكيد كرده است كه اين حديث به هر معنايى كه باشد، پيوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأييد اين نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است كه از جمله به تأخر چند سدهاى تعيينِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد كردهاند.<ref>ص 163</ref> | ||
مؤلف پس از نقد حجيّت قرائتها، با استناد به روايتى از [[الکافی|كافى]]، تأكيد مىكند كه در نماز قرائتى صحيح است كه به روزگار امامان عليهمالسلام متعارف بوده باشد.<ref>ص 167</ref> بحث از روايت «احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است (-حسن ضياءالدين عتر). مؤلف، گونههاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصريح كرده است كه به دليل تهافت و تناقض روايات و عدم امكان جمع، نمىتوان آنها را پذيرفت.<ref>ص 171-193</ref> ازينرو، وى روايات «احرف سبعه» را يكسره مردود مىشمارد.<ref> | مؤلف پس از نقد حجيّت قرائتها، با استناد به روايتى از [[الکافی|كافى]]، تأكيد مىكند كه در نماز قرائتى صحيح است كه به روزگار امامان عليهمالسلام متعارف بوده باشد.<ref>ص 167</ref> بحث از روايت «احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است (-حسن ضياءالدين عتر). مؤلف، گونههاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصريح كرده است كه به دليل تهافت و تناقض روايات و عدم امكان جمع، نمىتوان آنها را پذيرفت.<ref>ص 171-193</ref> ازينرو، وى روايات «احرف سبعه» را يكسره مردود مىشمارد.<ref>برای انتقاد از اين نظر-شاهين، ص29-32</ref> | ||
مهمترين بحث البيان، بحث «تحريف ناپذيرى» قرآن كريم است. مؤلف تحريف را معنى كرده، انواع و ابعاد آن را نمايانده و محل نزاع بحث را روشن كرده است. وى ضمن تصريح به اينكه محققان هرگز به تحريف عقيده نداشتهاند، «نسخ التلاوه» را گونهاى از تحريف دانسته است. وى در اثبات تحريف ناپذيرى قرآن، به آيات قرآن، سنت، روايات فضائل سورهها و فضيلت قرائت قرآن استناد كرده است.<ref>ص 207- 235</ref>و افزون بر اينها به لحاظ تاريخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحريف را غير ممكن دانسته است. | مهمترين بحث البيان، بحث «تحريف ناپذيرى» قرآن كريم است. مؤلف تحريف را معنى كرده، انواع و ابعاد آن را نمايانده و محل نزاع بحث را روشن كرده است. وى ضمن تصريح به اينكه محققان هرگز به تحريف عقيده نداشتهاند، «نسخ التلاوه» را گونهاى از تحريف دانسته است. وى در اثبات تحريف ناپذيرى قرآن، به آيات قرآن، سنت، روايات فضائل سورهها و فضيلت قرائت قرآن استناد كرده است.<ref>ص 207- 235</ref>و افزون بر اينها به لحاظ تاريخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحريف را غير ممكن دانسته است. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
آنان بر اين باورند كه چون قرآن در زمان رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحريف صورت گرفته است. بدين سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسى روايتها و تحليل ابعاد بحث و فرضهاى مختلف آن، به نتيجه رسيده است كه قرآن به همين صورت كنونى به روزگار رسول اكرم جمع بوده است.<ref>ص 239-259؛ نيز تحريف</ref> | آنان بر اين باورند كه چون قرآن در زمان رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحريف صورت گرفته است. بدين سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسى روايتها و تحليل ابعاد بحث و فرضهاى مختلف آن، به نتيجه رسيده است كه قرآن به همين صورت كنونى به روزگار رسول اكرم جمع بوده است.<ref>ص 239-259؛ نيز تحريف</ref> | ||
مؤلف پس از اثبات سلامت، استوارى و وحيانى بودن قرآن، به بحث «حجيّت ظواهر» آن مىپردازد، و | مؤلف پس از اثبات سلامت، استوارى و وحيانى بودن قرآن، به بحث «حجيّت ظواهر» آن مىپردازد، و برای اثبات آن، به دلايل عقلى، قرآنى و روايى استناد مىكند؛آنگاه دلايل كسانى را گزارش مىكند كه به عدم حجيّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله: مخاطبان قرآن فقط امامان عليهمالسلاماند؛ بهرهگيرى از ظواهر آيات و استناد بدان، تفسير به رأى است كه از آن نهى شده است؛ معارف قرآن بسى ژرف است و دست نايافتنى؛و بالاخره تحريف قرآن و از بين رفتن قرائن مهم آن. | ||
مؤلف كه در بخشهاى پيشين دلايل تحريف را نقد كرده است، در اين بخش، ديگر دلايل آنان را به نقد كشيده بر حجيّت ظواهر قرآن تأكيد مىكند.<ref>ص 263-273</ref> | مؤلف كه در بخشهاى پيشين دلايل تحريف را نقد كرده است، در اين بخش، ديگر دلايل آنان را به نقد كشيده بر حجيّت ظواهر قرآن تأكيد مىكند.<ref>ص 263-273</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
از اينجا مؤلف به بحث از «نسخ» مىپردازد، و از يك سو اصل آن را مىپذيرد و از سوى ديگر با بررسى اهم مصاديق آن، كه گاه تا به 214 آيه رساندهاند.<ref>احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زيد، ج 1-2، باب 3</ref>و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن يك آيه، يعنى «آيه نجوى» (مجادله:12) را پذيرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و ديدگاه شيعه را در اين باره باز گفته است.<ref>ص 277-394</ref> | از اينجا مؤلف به بحث از «نسخ» مىپردازد، و از يك سو اصل آن را مىپذيرد و از سوى ديگر با بررسى اهم مصاديق آن، كه گاه تا به 214 آيه رساندهاند.<ref>احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زيد، ج 1-2، باب 3</ref>و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن يك آيه، يعنى «آيه نجوى» (مجادله:12) را پذيرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و ديدگاه شيعه را در اين باره باز گفته است.<ref>ص 277-394</ref> | ||
بحث از اصول تفسير، از ديگر بحثهاى كتاب است كه مؤلف در آن، تكيه بر ديدگاه مفسّران را در تفسير نااستوار مىداند، و بر استناد به ظواهر كتاب، با توجه دقيق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأكيد مىكند و | بحث از اصول تفسير، از ديگر بحثهاى كتاب است كه مؤلف در آن، تكيه بر ديدگاه مفسّران را در تفسير نااستوار مىداند، و بر استناد به ظواهر كتاب، با توجه دقيق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأكيد مىكند و برای روايات صحيح در تبيين آيات، جايگاه ويژهاى قايل مىشود و اشكالهاى پذيرفتن خبر واحد در تفسير و حجيّت آن را پاسخ مىگويد.<ref>ص 397-402</ref> «حدوث يا قدم قرآن»، كه از نزاعهاى كهن معتزله و اشاعره است، بحث پایانى بخش علوم قرآنى اين كتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخيل در فرهنگ اسلامىدانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه يونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مىكند. وى در اين بحث، به نقد ديدگاه اشاعره پرداخته، ديدگاه معتزله و شيعه را در حدوث كلام الهى استوار مىداند.<ref>ص 405-413</ref> | ||
تفسير سوره حمد، بخش پایانى كتاب است كه مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربى، آيات را تفسير كرده است. بحث لغوى كلمه «عبادت» و بحث فقهى واژه «بسمله» از جمله بحثهاى سودمند و راهگشاى كتاب است. | تفسير سوره حمد، بخش پایانى كتاب است كه مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربى، آيات را تفسير كرده است. بحث لغوى كلمه «عبادت» و بحث فقهى واژه «بسمله» از جمله بحثهاى سودمند و راهگشاى كتاب است. |
ویرایش