تفسیر شریف البلابل القلاقل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ع' به 'ابن‌ ع')
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۵۵: خط ۵۵:
    شيوه تفسيرى مفسر در اين اثر، به شرح زير مى‌باشد:
    شيوه تفسيرى مفسر در اين اثر، به شرح زير مى‌باشد:


    #نقل اقوال مفسرين طبقه اول: در مواردى، مفسّر، اقوال مفسرينى چون مجاهد، زيد ارقم، قتاده و حتى [[ابن‌ عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را آورده و سپس آن را مورد انتقاد قرار داده است.<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص12</ref>
    #نقل اقوال مفسرين طبقه اول: در مواردى، مفسّر، اقوال مفسرينى چون مجاهد، زيد ارقم، قتاده و حتى [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را آورده و سپس آن را مورد انتقاد قرار داده است.<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص12</ref>
    #استناد به مفسرين طبقه دوم: در مواردى، به اقوال ابن جرير اشاره شده است.<ref>همان</ref>
    #استناد به مفسرين طبقه دوم: در مواردى، به اقوال ابن جرير اشاره شده است.<ref>همان</ref>
    #استناد به كتب اهل سنت: اگرچه در بسيارى موارد، كتب مورد استناد را ذكر ننموده؛ ليكن در چند مورد از «مصابيح»، «[[صحيح بخارى]]» و «[[صحيح مسلم]]» ياد كرده است.<ref>همان</ref>
    #استناد به كتب اهل سنت: اگرچه در بسيارى موارد، كتب مورد استناد را ذكر ننموده؛ ليكن در چند مورد از «مصابيح»، «[[صحيح بخارى]]» و «[[صحيح مسلم]]» ياد كرده است.<ref>همان</ref>
    #شيوه سؤال و جواب در تفسير: مفسرينى شيوه تفسير خود را بر اين اساس نگاشته‌اند، اما مفسّر حاضر، در مواردى از اين روش استفاده كرده و گاهى نيز همين سؤال و جواب را به شكل «اگر گوئى:...، گوئيم:...» مطرح ساخته است و اين همان شيوه‌اى است كه در تفسير ديگرش «دقائق التأويل» نيز آن را به كار برده است.<ref>همان</ref>
    #شيوه سؤال و جواب در تفسير: مفسرينى شيوه تفسير خود را بر اين اساس نگاشته‌اند، اما مفسّر حاضر، در مواردى از اين روش استفاده كرده و گاهى نيز همين سؤال و جواب را به شكل «اگر گوئى:...، گوئيم:...» مطرح ساخته است و اين همان شيوه‌اى است كه در تفسير ديگرش «دقائق التأويل» نيز آن را به كار برده است.<ref>همان</ref>
    #از شيوه‌هاى ديگر تفسيرى وى را مى‌توان ساده‌گوئى او دانست؛ آن‌چنان‌كه ذيل آيه ''' «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» '''، با نقل عبارتى مبنى بر اينكه «روح چيزى است كه حيوان به آن زنده است»، مى‌نويسد: «اين قائل بسى دود چراغ خورده است و سعى كرده تا اين علم، حاصل كرده است كه اين معنى مشكل معلوم وى شد».<ref>همان، ص13</ref>
    #از شيوه‌هاى ديگر تفسيرى وى را مى‌توان ساده‌گوئى او دانست؛ آن‌چنان‌كه ذيل آيه''' «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ»'''، با نقل عبارتى مبنى بر اينكه «روح چيزى است كه حيوان به آن زنده است»، مى‌نويسد: «اين قائل بسى دود چراغ خورده است و سعى كرده تا اين علم، حاصل كرده است كه اين معنى مشكل معلوم وى شد».<ref>همان، ص13</ref>
    #وى بيش از آنكه مقيّد به اقوال مفسرين باشد، پاى‌بند به اصول است؛ چنان‌كه مى‌گويد: «علماء سنت و جماعت از [[ابن‌ عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل مى‌كنند كه: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل‌البيت» در حق زنان رسول آمده. مصنف كتاب گويد: اين نقل از عبدالله، كذب محض است؛ زيرا كه خطاب زنان به كاف و نون بود و خطاب مردان به كاف و ميم و اين معنى كودكان كتاب فهم كنند؛ فكيف عبدالله عباس كه رأس اهل تفسير است».<ref>همان</ref>
    #وى بيش از آنكه مقيّد به اقوال مفسرين باشد، پاى‌بند به اصول است؛ چنان‌كه مى‌گويد: «علماء سنت و جماعت از [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل مى‌كنند كه: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل‌البيت» در حق زنان رسول آمده. مصنف كتاب گويد: اين نقل از عبدالله، كذب محض است؛ زيرا كه خطاب زنان به كاف و نون بود و خطاب مردان به كاف و ميم و اين معنى كودكان كتاب فهم كنند؛ فكيف عبدالله عباس كه رأس اهل تفسير است».<ref>همان</ref>
    #مشرب ضدّ فلسفى مؤلف ذيل بحث روح نيز كاملا مشهود است؛ چنان‌كه تصريح مى‌كند: «گفته از آنكه سؤال فلاسفه بود و بحث در آن كردن طريق ايشان نه طريق انبياء بود».<ref>همان</ref>
    #مشرب ضدّ فلسفى مؤلف ذيل بحث روح نيز كاملا مشهود است؛ چنان‌كه تصريح مى‌كند: «گفته از آنكه سؤال فلاسفه بود و بحث در آن كردن طريق ايشان نه طريق انبياء بود».<ref>همان</ref>
    #با اينكه مفسّر تصميم بر تفسير آيات «قل» داشته، اما از 332 مورد، مواردى را نيز از قلم انداخته و تفسير ننموده است و درعين‌حال، به تفسير آيات بدون «قل» نيز پرداخته است، مانند: احزاب / 32 و 33 و در بعضى موارد نيز با قرائتى ديگر به‌جز قرائت عاصم، كلماتى را «قل» خوانده و تفسير كرده است، مثل: انبياء / 2، «قالَ» را «قل» خوانده و آيه را تفسير كرده است.<ref>همان</ref>
    #با اينكه مفسّر تصميم بر تفسير آيات «قل» داشته، اما از 332 مورد، مواردى را نيز از قلم انداخته و تفسير ننموده است و درعين‌حال، به تفسير آيات بدون «قل» نيز پرداخته است، مانند: احزاب / 32 و 33 و در بعضى موارد نيز با قرائتى ديگر به‌جز قرائت عاصم، كلماتى را «قل» خوانده و تفسير كرده است، مثل: انبياء / 2، «قالَ» را «قل» خوانده و آيه را تفسير كرده است.<ref>همان</ref>

    نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۰

    تفسیر شریف البلابل القلاقل
    تفسیر شریف البلابل القلاقل
    پدیدآورانحسنی واعظ، محمود بن محمد (نویسنده) صفاخواه، محمدحسین (محقق)
    عنوان‌های دیگرالبلابل القلاقل
    ناشراحياء کتاب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1376 ش
    چاپ1
    شابک964-5844-29-0
    موضوعتفاسیر ادبی - قرن 7ق.

    تفاسیر شیعه - قرن 7ق.

    تفاسیر کلامی - قرن 7ق.

    نثر فارسی - قرن 7ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏95‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏ب‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير شريف بلابل القلاقل، اثر ابوالمكارم محمود بن ابى‌المكارم قوام‌الدين محمد بن ابى‌الفضل محمدحسنى واعظ، با تصحيح و تحقيق محمدحسين صفاخواه، تدبيرى است ژرف و طرحى نو در تفسير آياتى كه مصدر به «قل» مى‌باشد؛ بر محور احاديث شريف كه به زبان فارسى و در قرن هشتم قمرى (حدود سال 720ق)، تأليف شده است.

    گويا نویسنده، كتاب را به اشاره دوستى عزيز و مخلص، به رشته تحرير درآورده است.[۱]

    ميرزا عبدالله افندى اصفهانى در مكتوبى به علامه مجلسى، اين كتاب را چنين توصيف كرده است: «كتاب بلابل القلاقل، تأليف يكى از بزرگان شيعه است كه به تفسير آياتى كه با كلمه «قل» آغاز مى‌شوند، پرداخته است».[۲]

    ساختار

    كتاب، با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در چهار جلد، تنظيم شده است. اثر حاضر، تفسيرى است روايى و مختصر، به ترتيب سوره‌هاى قرآن كريم، براى آياتى كه با لفظ «قل» شروع شده و يا لفظ «قل» در آن به كار رفته است.[۳]

    نویسنده در كنار نقل روايات، از صحابه و تابعين نيز نقل قول كرده و مطالب، مشتمل بر رد و ايرادهايى است و آنجا كه نظر خود را بيان كرده، با جمله «مؤلف كتاب مى‌گويد» اشاره نموده است.[۴]

    تفسير حاضر، ويژگى‌هاى نثر ادبى قرن هفتم و هشتم را داراست.[۵]

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، در ابتدا، از بزرگانى كه شناساى مفسر اين كتاب و تفسير او بوده‌اند، از جمله ميرزا عبدالله اصفهانى، شيخ آقابزرگ تهرانى، علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى و... و همچنين تفاسير مشابه و همنام آن، همچون: بلابل القلاقل منسوب به ابن زهره و القلاقل تفسير شيعى قرن دهم از جلال‌الدين محمد بن اسعد دوانى، نام برده شده و سپس، روش مفسر در تفسير حاضر، تبيين شده است.[۶]

    در ادامه، ضمن توضيح خصوصيات ادبى و ويژگى‌هاى املايى و نگارشى اين تفسير، در هفت مقدمه اجمالى و هفت مقدمه تفصيلى ديگر، تحت عنوان «ضرورت تفسير كلام الهى به لسان حاملان وحى» به عناوين زير، اشاره گرديده است: اجمال قرآن، ذكر بودن قرآن، قرآن ساده است، قرآن حجت خداست بر خلق، قرآن به‌تنهايى كافى نيست، عدم مراجعه به قرآن مساوى است با گمراهى و ضلالت و ضرورت مراجعه به اهل قرآن در متشابهات.[۷]

    در مقدمه نویسنده، به انگيزه تأليف، اشاره شده است.[۸]

    شيوه تفسيرى مفسر در اين اثر، به شرح زير مى‌باشد:

    1. نقل اقوال مفسرين طبقه اول: در مواردى، مفسّر، اقوال مفسرينى چون مجاهد، زيد ارقم، قتاده و حتى ابن عباس را آورده و سپس آن را مورد انتقاد قرار داده است.[۹]
    2. استناد به مفسرين طبقه دوم: در مواردى، به اقوال ابن جرير اشاره شده است.[۱۰]
    3. استناد به كتب اهل سنت: اگرچه در بسيارى موارد، كتب مورد استناد را ذكر ننموده؛ ليكن در چند مورد از «مصابيح»، «صحيح بخارى» و «صحيح مسلم» ياد كرده است.[۱۱]
    4. شيوه سؤال و جواب در تفسير: مفسرينى شيوه تفسير خود را بر اين اساس نگاشته‌اند، اما مفسّر حاضر، در مواردى از اين روش استفاده كرده و گاهى نيز همين سؤال و جواب را به شكل «اگر گوئى:...، گوئيم:...» مطرح ساخته است و اين همان شيوه‌اى است كه در تفسير ديگرش «دقائق التأويل» نيز آن را به كار برده است.[۱۲]
    5. از شيوه‌هاى ديگر تفسيرى وى را مى‌توان ساده‌گوئى او دانست؛ آن‌چنان‌كه ذيل آيه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ»، با نقل عبارتى مبنى بر اينكه «روح چيزى است كه حيوان به آن زنده است»، مى‌نويسد: «اين قائل بسى دود چراغ خورده است و سعى كرده تا اين علم، حاصل كرده است كه اين معنى مشكل معلوم وى شد».[۱۳]
    6. وى بيش از آنكه مقيّد به اقوال مفسرين باشد، پاى‌بند به اصول است؛ چنان‌كه مى‌گويد: «علماء سنت و جماعت از ابن عباس نقل مى‌كنند كه: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل‌البيت» در حق زنان رسول آمده. مصنف كتاب گويد: اين نقل از عبدالله، كذب محض است؛ زيرا كه خطاب زنان به كاف و نون بود و خطاب مردان به كاف و ميم و اين معنى كودكان كتاب فهم كنند؛ فكيف عبدالله عباس كه رأس اهل تفسير است».[۱۴]
    7. مشرب ضدّ فلسفى مؤلف ذيل بحث روح نيز كاملا مشهود است؛ چنان‌كه تصريح مى‌كند: «گفته از آنكه سؤال فلاسفه بود و بحث در آن كردن طريق ايشان نه طريق انبياء بود».[۱۵]
    8. با اينكه مفسّر تصميم بر تفسير آيات «قل» داشته، اما از 332 مورد، مواردى را نيز از قلم انداخته و تفسير ننموده است و درعين‌حال، به تفسير آيات بدون «قل» نيز پرداخته است، مانند: احزاب / 32 و 33 و در بعضى موارد نيز با قرائتى ديگر به‌جز قرائت عاصم، كلماتى را «قل» خوانده و تفسير كرده است، مثل: انبياء / 2، «قالَ» را «قل» خوانده و آيه را تفسير كرده است.[۱۶]
    9. با اينكه در اين تفسير، فقط آيات «قل» مورد نظر بوده، اما گاهى كه براى تفسير آيه مورد نظر، نياز به تفسير آيات ديگر بوده كه آنها نيز ذكر شده‌اند؛ مثلا: براى تفسير آيات 64 و 65 سوره نمل، از آيه 60 همين سوره تا آيه 66 را متذكر شده است.[۱۷]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده و جلد چهارم، به فهارس زير، اختصاص يافته است: آيات قرآن كريم، احاديث، اشعار فارسى و عربى به ترتيب الفباى مطلع، امثال عربى، نمايه موضوعى - الفبايى و كتاب‌شناسى منابع و مآخذ.

    در پاورقى‌ها كه توسط محقق نوشته شده، علاوه بر ذكر منابع و توضيح برخى از كلمات، به اختلاف نسخ، اشاره شده است.

    پانويس

    1. مهدوی‌راد، محمدعلى و ديگران، ص88
    2. جمشيدى، اسدالله، ص92
    3. مقدمه محقق، 10
    4. همان
    5. همان، ص16
    6. مقدمه محقق، ج 1، ص12
    7. همان، ص16 - 69
    8. مقدمه نویسنده، ج 1، ص87
    9. مقدمه محقق، ج 1، ص12
    10. همان
    11. همان
    12. همان
    13. همان، ص13
    14. همان
    15. همان
    16. همان
    17. همان

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. جمشيدى، اسدالله، «سير تاريخى تدوين تفاسير روايى شيعه»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: اديان و عرفان «معرفت»، آبان 1382، شماره 71 (12 صفحه، از 86 تا 97).
    3. راد، محمدعلى و ديگران، «معرفى‌هاى اجمالى»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: اطلاع‌رسانى و كتابدارى «آينه پژوهش»، آذر و دى 1376، شماره 47 (17 صفحه، از 76 تا 93).


    وابسته‌ها