دقائق التأويل و حقائق التنزيل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - 'آوري' به 'آوری')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    مصنف آيه يا آيات گرامى مورد بحثش را پس از عبارت «قوله تعالى» مى‌آورد، آنگاه جزء جزء ترجمه مى‌كند و توضيحاتش را درباره عبارات شريف قرآنى مى‌آورد.
    مصنف آيه يا آيات گرامى مورد بحثش را پس از عبارت «قوله تعالى» مى‌آورد، آنگاه جزء جزء ترجمه مى‌كند و توضيحاتش را درباره عبارات شريف قرآنى مى‌آورد.


    براى آشنايى بيشتر با شيوه نگارش مصنف، بريده‌اى از بخش مربوط به سوره مبارکه يوسف(ع) مى‌آوريم:
    براى آشنايى بيشتر با شيوه نگارش مصنف، بريده‌اى از بخش مربوط به سوره مبارکه يوسف(ع) مى‌آوریم:


    «سؤال: چى حكمت است كى اين قصه را احسن القصص خواند؟
    «سؤال: چى حكمت است كى اين قصه را احسن القصص خواند؟

    نسخهٔ ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۷

    دقائق التأویل و حقائق التنزیل
    دقائق التأويل و حقائق التنزيل
    پدیدآورانحسنی واعظ، محمود بن محمد (نویسنده) جهانبخش، جویا (محقق)
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1381 ش
    چاپ1
    شابک964-6781-71-3
    موضوعتفاسیر

    تفاسیر شیعه - قرن 7ق.

    تفاسیر کلامی - قرن 7ق.

    نثر فارسی - قرن 7ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏95‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏د‎‏7

    دقائق التأويل و حقائق التنزيل، به زبان فارسى، نگاشته ابوالمكارم محمود بن محمدحسنى واعظ از دانشمندان شيعى سده هفتم هجرى مى‌باشد.

    «دقائق التأويل» تفسيرنامه‌اى فراگير نيست و به بيانى تفسير همه آيات قرآن كريم نمى‌باشد و بحث و تحقيق و روشنگرى مصنف در اين كتاب، مربوط مى‌شود به برخى از آيات كلام الله مجيد.

    مصنف آيه يا آيات گرامى مورد بحثش را پس از عبارت «قوله تعالى» مى‌آورد، آنگاه جزء جزء ترجمه مى‌كند و توضيحاتش را درباره عبارات شريف قرآنى مى‌آورد.

    براى آشنايى بيشتر با شيوه نگارش مصنف، بريده‌اى از بخش مربوط به سوره مبارکه يوسف(ع) مى‌آوریم:

    «سؤال: چى حكمت است كى اين قصه را احسن القصص خواند؟

    جواب: زيرا كى مشتمل است بر ذكر حاسد و محسود و مالك و مملوك و عاشق و معشوق و شاهد و مشهود و حبس و اطلاق و سجن و خلاص و فراخى نعمت و قحط و جز آن يعجز عن بيانها طوق البشر؛ يعنى از بيان آن حالات، بشر عاجز شود»[۱]

    مصنف به بررسى‌هاى «نحوى» و نيز «صرفى» و «لغوى» در كتاب خويش، بى‌رغبت نيست. نمونه بحث لغوى او، سخنش از «إذ» و «إذا» يا بررسى‌اش درباره «ملائكه» و «مَلَك» است.[۲]

    نيز مشتاق بحث‌هاى كلامى است. بايد گفت هم از گريزهاى متكلمانه‌اش در «دقائق التأويل» و هم از رسايل كلامى‌اش كه بنا بر گفته استاد دانش‌پژوه در كتابخانه ملى ملك نگاهدارى مى‌شود، مى‌توان حدس زد كه به مقولات كلامى دلبستگى ويژه‌اى داشته است.

    در همين «دقائق التأويل» ذيل توضيح درباره آيه سى‌ام از سوره مبارکه بقره مى‌خوانيم:

    «اينجا نكته بشنو! رسول - صلى‌الله‌عليه‌وآله - در حديث صحيح فرموذ كى: «احفظوني في عترتي»؛ يعنى مرا نگاه داريذ در عترتم... بعد از رسول محافظت اهل‌بيت وى نكردند پس چون خليفه عبارت است از كسى كى امضاى امر كسى كنذ كى پيش از وى بوده باشد و امضاى امر نكردند در حق عترت رسول - عليهم السلم - پس امر خلافت از ايشان صحيح نبوذ»[۳]

    در ادامه همين بحث، مقدارى جلوتر، مى‌خوانيم:

    «... مخالف و موافق متفقند كى عمر خطاب حكم‌هاى ناحق بسيار كرد و اميرالمؤمنين - عليه السلم - تقرير آن نپسنديذ و آن احكام بر وى رد كرد و به عدل حكم فرموذ تا عمر مى‌گفت: «لو لا علي لهلك عمر»؛ پس روشن شذ كى عمر شايسته خلافت نبوذ؛ زيرا كى حكم از مخالف كتاب خذا و سنت مصطفى بوذ و...»[۴]

    با توجه به چنين مباحثى، بررسى «دقائق التأويل»، نه فقط از ديدگاه قرآن‌پژوهى صرف، بلكه براى مطالعات و بررسى‌هاى مربوط به تاريخ مباحثات كلامى شيعه با اهل سنت هم داراى اهميت است.

    ادب‌پيشگى ابوالمكارم در اين دو نمونه‌اى كه از گريزهاى كلامى‌اش آورديم، به‌هنگام رد نظر مخالف، حقيقتا نگريستنى و نمودار مشى و منش يك عالم متكلم مفسر شيعه در سده هفتم هجرى است.

    از مطالب صفحه يكم دست‌نوشت (كه به‌دشوارى و با كمك حدس و گمان خوانده مى‌شود) چنين درمى‌يابيم كه پس از فراغت يافتن مصنف از تصنيف كتاب «بلابل القلاقل»، همان «عزيز» كه بلابل القلاقل به خواهش وى تصنيف شده بود، ظاهرا از مصنف مى‌خواهد كتابى در موضوع كتاب حاضر؛ يعنى «دقائق التأويل» بنگارد؛ ازاين‌روى تأليف «دقائق التأويل» نيز به اشاره و درخواست آن «عزيز» بازمى‌گردد.

    نام «دقائق التأويل و حقائق التنزيل» هم (البته به‌دشوارى) در همين صفحه خوانده مى‌شود.

    ضمنا در حاشيه صفحه نيز يادداشتى ظاهرا از يكى از مالكان دست‌نوشت با خطى متأخر به چشم مى‌آيد.

    خط دست‌نوشت موجود خواناست، ولى متأسفانه آسيب‌ديدگى‌هاى متن زياد است تا آنجا كه كار احياى اين متن را مشكل ساخته است. در دست‌نوشت مورد بحث، حركات و اعراب واژه‌ها گاهى گذاشته شده است و توجه بدين حركات مسلما از لحاظ پژوهش در دگرگونى تاريخى واژگان دست كم در يك حوزه و گونه زبانى حائز اهميت است. رسم‌الخط عبارات قرآنى نسخه، در مواردى با رسم‌الخط متعارف تفاوت‌هايى دارد كه از حيث تحقيقات تاريخى قرآنى درخور رويكرد و مطالعه است. از لحاظ رسم‌الخط فارسى، اين نسخه با تعدادى از نُسخ كهن موجود همانندى‌هاى درخور اعتنايى دارد.

    ناگفته نبايد گذارد كه برخى از اين مختصات، احتمالا داراى پشتوانه آوايى بوده و صرفا املايى نيستند.

    ناگفته نماند كه با توجه به دشوارى‌هايى كه در قرائت قسمت‌هايى از دست‌نوشت هست به‌خصوص در مواضع آسيب‌ديده، رؤيت و گزارش اين عناصر آسان به نظر نمى‌رسد.

    نسخه حاضر 765 صفحه دارد. آخر دست‌نوشت هم افتادگى دارد، اما اينكه چند صفحه از پايان آن افتاده است، معلوم نيست.

    ناگفته پيداست كه با در دست داشتن اين تك‌نسخه كه از آغاز و پايان افتادگى دارد، عرضه متن منقح كاملى از «دقائق التأويل» شدنى نيست و در صورتى هم كه نسخه ديگرى هرچند متأخر، از كتاب يافته شود، احيا و عرضه همين بخش‌هاى موجود بسيار دشوار خواهد بود.

    سخن از دست‌نوشت «دقائق التأويل» را بى اين اشاره نبايد خاتمه بخشيد كه اگرچه تاريخ دقيق كتابت اين نسخه معلوم نيست، ظاهرا طبق قرائن و شواهد موجود كتابتش با عصر مصنف فاصله زيادى نبايد داشته باشد.

    به احتمال زياد دو تفسيرنامه موسوم به «بلابل القلاقل» و «دقائق التأويل و حقائق التنزيل» در طبقات تفاسير شيعى اثناعشرى پارسى پس از تفسير ابوالفتوح جاى مى‌گيرند و از اين جهت اهميت ويژه‌اى دارند.

    البته هيچ‌يك از اين دو تفسيرنامه، چه از جهت حوزه شمول و چه از جهت اهميت تفسيرى در مقياس واحد، به پاى تفسير ابوالفتوح نمى‌رسند و شايد اصلا تفسير ابوالفتوح رازى مهم‌ترين تفسير به زبان پارسى تا روزگار ما باشد.

    هرچند «دقائق التأويل» در علوم قرآنى و تفسير، بى‌مانند نيست، ولى در داورى منصفانه مى‌توان آن را از مهم‌ترين تفسيرهاى پارسى قرآن بشمار آورد.

    پانويس

    1. ص539، از عكس دست‌نوشت
    2. ص7، عكس دست‌نوشت
    3. ص7 و 18، از عكس دست‌نوشت
    4. ص10، از عكس دست‌نوشت

    وابسته‌ها