حديث الإفك: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۶: خط ۶:
    [[صالح، ابراهیم]] (محقق)
    [[صالح، ابراهیم]] (محقق)


    [[مقدسی، عبدالغنی بن عبدالواحد]] (نويسنده)
    [[مقدسی، عبدالغنی بن عبدالواحد]] (نویسنده)
    | زبان =عربی
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏26‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7‎‏ح‎‏4
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏26‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7‎‏ح‎‏4
    خط ۲۲: خط ۲۲:
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11834AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11834AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =7792
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =11834
    | کتابخوان همراه نور =11834
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''حديث الإفك و يليه من مناقب النساء الصحابيات''' تألیف [[مقدسی، عبدالغنی بن عبدالواحد|الحافظ عبدالغنى بن عبدالواحد المقدسى]] (متوفى 600ق) به زبان عربى در موضوع حديث معروف افك درباره يكى از زنان پيامبر(ص) است. چنانكه از اسم كتاب معلوم مى‌شود اين رساله مختصر به حديث معروف افك درباره عايشه مى‌پردازد و مؤلف سعى كرده همه جوانب اين حديث را مورد بررسى و تحقيق قرار دهد. همچنين در اين انتهاى كتاب رساله‌اى درباره مناقب صفيه عمه پيامبر(ص) و ام عماره يكى از زنان صدر اسلام آمده است.
    '''حديث الإفك و يليه من مناقب النساء الصحابيات''' تألیف [[مقدسی، عبدالغنی بن عبدالواحد|الحافظ عبدالغنى بن عبدالواحد المقدسى]] (متوفى 600ق) به زبان عربى در موضوع حديث معروف افك درباره يكى از زنان پيامبر(ص) است. چنانكه از اسم كتاب معلوم مى‌شود اين رساله مختصر به حديث معروف افك درباره عايشه مى‌پردازد و مؤلف سعى كرده همه جوانب اين حديث را مورد بررسى و تحقيق قرار دهد. همچنين در اين انتهاى كتاب رساله‌اى درباره مناقب صفيه عمه پيامبر(ص) و ام عماره يكى از زنان صدر اسلام آمده است.


    خط ۳۶: خط ۳۸:
    محقق در مقدمه‌اى به شرح مختصرى درباره مؤلف و نسخه خطى كتاب پرداخته است. در ابتداى متن كتاب به نقل حديث افك با سندى طولانى از عايشه بسنده شده است. اين حديث از اين قرار است كه هرگاه رسولخدا(ص) مى‌خواست به سفر برود، ميان زنان خود قرعه مى‌زد و هر كدام قرعه به نامش اصابت مى‌كرد او را همراه مى‌برد. در غزوه «بنى مصطلق» نيز ميان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عايشه اصابت كرد و وى را با خود همراه برد
    محقق در مقدمه‌اى به شرح مختصرى درباره مؤلف و نسخه خطى كتاب پرداخته است. در ابتداى متن كتاب به نقل حديث افك با سندى طولانى از عايشه بسنده شده است. اين حديث از اين قرار است كه هرگاه رسولخدا(ص) مى‌خواست به سفر برود، ميان زنان خود قرعه مى‌زد و هر كدام قرعه به نامش اصابت مى‌كرد او را همراه مى‌برد. در غزوه «بنى مصطلق» نيز ميان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عايشه اصابت كرد و وى را با خود همراه برد


    در مراجعت از غزوه «بنى مصطلق» هنگامى كه رسول خدا(ص) نزدیک مدينه رسيد، در منزلى فرود آمد، و پاسى از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحيل داده شد و مردم به راه افتادند.
    در مراجعت از غزوه «بنى مصطلق» هنگامى كه رسول خدا(ص) نزدیک مدينه رسيد، در منزلى فرود آمد، و پاسى از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحيل داده شد و مردم به راه افتادند.


    عايشه گويد: براى حاجتى بيرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندى از دانه‌هاى قيمتى بود، و بى‌آنكه توجه كنم، گردنبندم گسيخته بود و چون به اردوگاه رسيدم به فكر آن افتادم و آن را نيافتم، و مردم هم آغاز به رفتن كرده بودند. پس درپى گردنبند به همانجا كه رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را يافتم. در اين ميان مردانى كه شترم را نگهدارى مى‌كردند آمده بودند و به گمان اينكه در كجاوه نشسته‌ام آن را بالاى شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامى به اردوگاه بازگشتم كه مردم همه رفته بودند و احدى باقى نمانده بود، پس خود را به چادر خود پيچيدم و در همانجا دراز كشيدم و يقين داشتم كه وقتى مرا نديدند در جستجوى من برخواهند گشت. در همان حالى كه دراز كشيده بودم صفوان بن معطل سلمى كه براى كارى از همراهى با لشكر باز مانده بود، بر من گذر كرد. چون مرا ديد، بالاى سر من ايستاد و(چون پيش از نزول آيه حجاب مرا ديده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا اليه راجعون، همسر رسول خداست كه تنها مانده است. سپس گفت: خداى تو را رحمت كند، چرا عقب مانده‌اى؟ اما من به وى پاسخ ندادم. سپس شترى را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ايستاد. سوار شدم و آن‌گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوى اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا كه نه ما به مردم رسيديم و نه آنها از نبودنم در كجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا كه اردو در منزل ديگر پياده شدند و ما هم به همان وضعى كه داشتيم رسيديم. دروغگويان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوى اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بى‌خبر بودم. سپس به مدينه رسيدم و چيزى نگذشت كه سخت بيمار شدم، و با آنكه رسولخدا از بهتانى كه نسبت به من گفته بودند به من چيزى نمى‌گفتند، اما مى‌فهميدم كه رسولخدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته كه هرگاه بيمار مى‌شدم، بسيار تفقد و دلجويى مى‌كرد...
    عايشه گويد: براى حاجتى بيرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندى از دانه‌هاى قيمتى بود، و بى‌آنكه توجه كنم، گردنبندم گسيخته بود و چون به اردوگاه رسيدم به فكر آن افتادم و آن را نيافتم، و مردم هم آغاز به رفتن كرده بودند. پس درپى گردنبند به همانجا كه رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را يافتم. در اين ميان مردانى كه شترم را نگهدارى می‌كردند آمده بودند و به گمان اينكه در كجاوه نشسته‌ام آن را بالاى شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامى به اردوگاه بازگشتم كه مردم همه رفته بودند و احدى باقى نمانده بود، پس خود را به چادر خود پيچيدم و در همانجا دراز كشيدم و يقين داشتم كه وقتى مرا نديدند در جستجوى من برخواهند گشت. در همان حالى كه دراز كشيده بودم صفوان بن معطل سلمى كه براى كارى از همراهى با لشكر باز مانده بود، بر من گذر كرد. چون مرا ديد، بالاى سر من ايستاد و(چون پيش از نزول آيه حجاب مرا ديده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا اليه راجعون، همسر رسول خداست كه تنها مانده است. سپس گفت: خداى تو را رحمت كند، چرا عقب مانده‌اى؟ اما من به وى پاسخ ندادم. سپس شترى را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ايستاد. سوار شدم و آن‌گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوى اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا كه نه ما به مردم رسيديم و نه آنها از نبودنم در كجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا كه اردو در منزل ديگر پياده شدند و ما هم به همان وضعى كه داشتيم رسيديم. دروغگويان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوى اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بى‌خبر بودم. سپس به مدينه رسيدم و چيزى نگذشت كه سخت بيمار شدم، و با آنكه رسولخدا از بهتانى كه نسبت به من گفته بودند به من چيزى نمى‌گفتند، اما مى‌فهميدم كه رسولخدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته كه هرگاه بيمار مى‌شدم، بسيار تفقد و دلجويى مى‌كرد...


    تا اينكه آيه نازل شد و عايشه از اين تهمت مبرا شد.
    تا اينكه آيه نازل شد و عايشه از اين تهمت مبرا شد.
    خط ۴۷: خط ۴۹:


    == وضعيت كتاب==
    == وضعيت كتاب==
     
    در پاورقى كتاب توضيح لغات و ارجاعات مفيدى به قلم محقق كتاب ابراهیم صالح ذكر شده است. در بخش فهارس كتاب نيز فهرست آيات قرآن، احاديث، اشعار، اماكن، اعلام و اسانيد و فهرست مصادر ذكر شده است.
     
    در پاورقى كتاب توضيح لغات و ارجاعات مفيدى به قلم محقق كتاب ابراهيم صالح ذكر شده است. در بخش فهارس كتاب نيز فهرست آيات قرآن، احاديث، اشعار، اماكن، اعلام و اسانيد و فهرست مصادر ذكر شده است.


    كتاب در دمشق به وسيله دارالبشائر به چاپ رسيده است. تنها نسخه خطى كتاب در دار الكتب الظاهرية به خط مؤلف در دمشق موجود مى‌باشد.
    كتاب در دمشق به وسيله دارالبشائر به چاپ رسيده است. تنها نسخه خطى كتاب در دار الكتب الظاهرية به خط مؤلف در دمشق موجود مى‌باشد.


    == منابع مقاله==
    == منابع مقاله==
    مقدمه و متن كتاب  
    مقدمه و متن كتاب  


     
    {{مطالعات زن و خانواده}}


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:سرگذشت‌نامه‌ها]]
    [[رده:سرگذشت‌نامه‌ها]]
    [[رده:سرگذشت‌‌نامه‌های فردی]]
    [[رده:سرگذشت‌نامه‌های فردی]]
    [[رده:سیرت نبوی]]
    [[رده:سیرت نبوی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۳

    حدیث الإفک
    حديث الإفك
    پدیدآورانصالح، ابراهیم (محقق) مقدسی، عبدالغنی بن عبدالواحد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرمناقب النساء الصحابیات
    ناشردار البشائر
    مکان نشردمشق - سوریه
    سال نشر1994 م
    چاپ1
    موضوعزنان مقدس اسلام - سرگذشت‌نامه

    صحابه - سرگذشت‌نامه

    عایشه بنت ابی‌بکر، 9قبل از هجرت - 58ق. - دفاعیه‌‏ها ردیه‌‏ها
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏26‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏7‎‏ح‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    حديث الإفك و يليه من مناقب النساء الصحابيات تألیف الحافظ عبدالغنى بن عبدالواحد المقدسى (متوفى 600ق) به زبان عربى در موضوع حديث معروف افك درباره يكى از زنان پيامبر(ص) است. چنانكه از اسم كتاب معلوم مى‌شود اين رساله مختصر به حديث معروف افك درباره عايشه مى‌پردازد و مؤلف سعى كرده همه جوانب اين حديث را مورد بررسى و تحقيق قرار دهد. همچنين در اين انتهاى كتاب رساله‌اى درباره مناقب صفيه عمه پيامبر(ص) و ام عماره يكى از زنان صدر اسلام آمده است.

    ساختار

    كتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حديث افك و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفيه و ام عماره ذكر شده است. هر كدام از بخش‌هاى كتاب مشتمل بر مقدمه‌اى از محقق است كه در مقدمه اول علاوه بر توضيحاتى درباره نسخه كتاب و صفحاتى از نسخه، شرح حال مؤلف نيز آمده است.

    گزارش محتوا

    محقق در مقدمه‌اى به شرح مختصرى درباره مؤلف و نسخه خطى كتاب پرداخته است. در ابتداى متن كتاب به نقل حديث افك با سندى طولانى از عايشه بسنده شده است. اين حديث از اين قرار است كه هرگاه رسولخدا(ص) مى‌خواست به سفر برود، ميان زنان خود قرعه مى‌زد و هر كدام قرعه به نامش اصابت مى‌كرد او را همراه مى‌برد. در غزوه «بنى مصطلق» نيز ميان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عايشه اصابت كرد و وى را با خود همراه برد

    در مراجعت از غزوه «بنى مصطلق» هنگامى كه رسول خدا(ص) نزدیک مدينه رسيد، در منزلى فرود آمد، و پاسى از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحيل داده شد و مردم به راه افتادند.

    عايشه گويد: براى حاجتى بيرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندى از دانه‌هاى قيمتى بود، و بى‌آنكه توجه كنم، گردنبندم گسيخته بود و چون به اردوگاه رسيدم به فكر آن افتادم و آن را نيافتم، و مردم هم آغاز به رفتن كرده بودند. پس درپى گردنبند به همانجا كه رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را يافتم. در اين ميان مردانى كه شترم را نگهدارى می‌كردند آمده بودند و به گمان اينكه در كجاوه نشسته‌ام آن را بالاى شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامى به اردوگاه بازگشتم كه مردم همه رفته بودند و احدى باقى نمانده بود، پس خود را به چادر خود پيچيدم و در همانجا دراز كشيدم و يقين داشتم كه وقتى مرا نديدند در جستجوى من برخواهند گشت. در همان حالى كه دراز كشيده بودم صفوان بن معطل سلمى كه براى كارى از همراهى با لشكر باز مانده بود، بر من گذر كرد. چون مرا ديد، بالاى سر من ايستاد و(چون پيش از نزول آيه حجاب مرا ديده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا اليه راجعون، همسر رسول خداست كه تنها مانده است. سپس گفت: خداى تو را رحمت كند، چرا عقب مانده‌اى؟ اما من به وى پاسخ ندادم. سپس شترى را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ايستاد. سوار شدم و آن‌گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوى اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا كه نه ما به مردم رسيديم و نه آنها از نبودنم در كجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا كه اردو در منزل ديگر پياده شدند و ما هم به همان وضعى كه داشتيم رسيديم. دروغگويان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوى اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بى‌خبر بودم. سپس به مدينه رسيدم و چيزى نگذشت كه سخت بيمار شدم، و با آنكه رسولخدا از بهتانى كه نسبت به من گفته بودند به من چيزى نمى‌گفتند، اما مى‌فهميدم كه رسولخدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته كه هرگاه بيمار مى‌شدم، بسيار تفقد و دلجويى مى‌كرد...

    تا اينكه آيه نازل شد و عايشه از اين تهمت مبرا شد.

    ايشان از ده طريق اين حديث و ماجرا را نقل كرده است و آن را به عايشه نسبت داده‌اند.

    در بخش دوم كتاب، حديث اول به بيان مناقب عمه رسولخدا(ص) صفيه و مادر زبير اختصاص دارد. ايشان در جنگ احد و خندق از جمله زنانى بودند كه همراه پيامبر(ص) بودند. در بخش دوم اين قسمت درباره ام عماره نسيبة بنت كعب و نقش او در جنگ احد يازده حديث نقل شده است.

    وضعيت كتاب

    در پاورقى كتاب توضيح لغات و ارجاعات مفيدى به قلم محقق كتاب ابراهیم صالح ذكر شده است. در بخش فهارس كتاب نيز فهرست آيات قرآن، احاديث، اشعار، اماكن، اعلام و اسانيد و فهرست مصادر ذكر شده است.

    كتاب در دمشق به وسيله دارالبشائر به چاپ رسيده است. تنها نسخه خطى كتاب در دار الكتب الظاهرية به خط مؤلف در دمشق موجود مى‌باشد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب