صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'نهایه الافکار: تعلیقات رشیقه انیقة علی الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الأربعة' به 'نهاية الأفکار: تعليقات رشيقة انيقة علی الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة')
     
    (۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۵۴: خط ۵۴:
    </div>
    </div>


    '''صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی''' (979-1050ق)، ملقب به '''صدرالمتألهین''' یا '''ملا صدرا''' متأله و فیلسوف  
    '''صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی''' (979-1050ق)، ملقب به '''صدرالمتألهین''' یا '''ملا صدرا،''' حکیم، فیلسوف، عارف، بنیانگذار حکمت متعالیه، از مهمترین اساتید وی می‌توان به [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهاءالدین عاملى]] و [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|محمدباقر میرداماد]] و از مهمترین شاگردان وی به [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] و [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|ملا عبدالرزاق لاهیجی]] اشاره کرد.  


    == ولادت ==  
    == ولادت ==  
    خط ۷۵: خط ۷۵:
    با بررسى زندگى علمى صدرالمتألهین، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفى بزرگ پدید آورده است:
    با بررسى زندگى علمى صدرالمتألهین، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفى بزرگ پدید آورده است:


    مرحله اول، دوره شاگردى اوست که دوره بحث و بررسى نظریه‏‌هاى متکلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‌‏شود هنوز روش عرفانى او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتاب‌هاى حکما و فلاسفه را بسیار مى‌‏خواندم تا آنجا که مى‏‌پنداشتم به دانشى دست یافته‌‏ام، اما هنگامى که به یافته‌‏هاى خود نظر کردم، با وجود اینکه درباره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشى از مسائل درباره نفس انسانى بسیارى مطالب مى‌‏دانستم، دریافتم که با دانش واقعى و حقیقت هستى که جز از طریق مکاشفه و ذوق به دست نمى‏‌آید، بیگانه هستم».  
    مرحله اول، دوره شاگردى اوست که دوره بحث و بررسى نظریه‏‌هاى متکلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‌‏شود هنوز روش عرفانى او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتاب‌هاى حکما و فلاسفه را بسیار مى‌‏خواندم تا آنجا که مى‌‏‌پنداشتم به دانشى دست یافته‌‏ام، اما هنگامى که به یافته‌‏هاى خود نظر کردم، با وجود اینکه درباره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشى از مسائل درباره نفس انسانى بسیارى مطالب مى‌‏دانستم، دریافتم که با دانش واقعى و حقیقت هستى که جز از طریق مکاشفه و ذوق به دست نمى‌‏‌آید، بیگانه هستم».  


    مراد او از دانش واقعى، مکاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتداى عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیاده‏روى کرده، اظهار پشیمانى کرده است: «از اینکه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظریه‏‌هاى فلاسفه و متکلمان مجادله‏گر و نازک‏اندیشى‌‏هاى آنان هدر دادم و به فراگیرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‏‌کنم».  
    مراد او از دانش واقعى، مکاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتداى عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیاده‏روى کرده، اظهار پشیمانى کرده است: «از اینکه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظریه‏‌هاى فلاسفه و متکلمان مجادله‏گر و نازک‏اندیشى‌‏هاى آنان هدر دادم و به فراگیرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‌‏‌کنم».  


    هرچند او پشیمانى خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثى (فلسفى- کلامى) و روش عرفانى را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى دیگر (مکتب علمى او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثى را در پیش نگرفته، بلکه آمیخته‏‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنان‌که در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را درباره وحدت وجود نوشته است.  
    هرچند او پشیمانى خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثى (فلسفى- کلامى) و روش عرفانى را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى دیگر (مکتب علمى او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثى را در پیش نگرفته، بلکه آمیخته‏‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنان‌که در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را درباره وحدت وجود نوشته است.  
    خط ۸۳: خط ۸۳:
    به دلیل بیان علمى همین نظریه‌‏ها و خوددارى نکردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌که خود در نوشته‌‏هایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با این مشکلات شروع ‏شد.  
    به دلیل بیان علمى همین نظریه‌‏ها و خوددارى نکردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌که خود در نوشته‌‏هایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با این مشکلات شروع ‏شد.  


    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشینى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از کوه‌هاى دوردست واقع در کهک، از روستاهاى قم، مى‏‌باشد. این گوشه‌‏نشینى، مدت پانزده سال به طول انجامید.  
    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشینى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از کوه‌هاى دوردست واقع در کهک، از روستاهاى قم، مى‌‏‌باشد. این گوشه‌‏نشینى، مدت پانزده سال به طول انجامید.  


    صدر المتألهین، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته‌دلان بر ادای واجبات، کمر بستم و کوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی که گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از همراهی با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با کمک عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>
    صدر المتألهین، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته‌دلان بر ادای واجبات، کمر بستم و کوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی که گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از همراهی با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با کمک عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>
    خط ۹۱: خط ۹۱:
    == مکتب فلسفى صدرا ==  
    == مکتب فلسفى صدرا ==  


    به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه به دست مى‏‌آید:
    به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه به دست مى‌‏‌آید:
    #گفت‌وگو و فراگیرى و آموزش که بر پایه قیاس‌ها و مقدمات منطقى، استوار است؛
    #گفت‌وگو و فراگیرى و آموزش که بر پایه قیاس‌ها و مقدمات منطقى، استوار است؛
    #علم لدنى که از راه الهام و کشف و حدس به دست مى‏‌آید.
    #علم لدنى که از راه الهام و کشف و حدس به دست مى‌‏‌آید.
    علم لدنى، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوت‌ها و لذت‌ها و رهایى از آلودگی‌ها و ناپاکی‌هاى دنیا به دست می‌آید. اینها باعث می‌شود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آن‌گاه که دارای سرشت و طبیعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مى‌‏گردد.
    علم لدنى، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوت‌ها و لذت‌ها و رهایى از آلودگی‌ها و ناپاکی‌هاى دنیا به دست می‌آید. اینها باعث می‌شود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آن‌گاه که دارای سرشت و طبیعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مى‌‏گردد.


    از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قوی‌تر و محکم‌تر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافته‌اند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش می‌کند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش می‌نماید، بااین‌همه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنان‌که خود وی، جمع نموده و تنها کسى است که در این جمع، موفق بوده و به درجه‏‌اى رسیده که هیچ‌یک از فلاسفه و عرفای اسلامى به آن نرسیده است؛ چنان‌که خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.  
    از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قوی‌تر و محکم‌تر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافته‌اند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش می‌کند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش می‌نماید، بااین‌همه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنان‌که خود وی، جمع نموده و تنها کسى است که در این جمع، موفق بوده و به درجه‏‌اى رسیده که هیچ‌یک از فلاسفه و عرفای اسلامى به آن نرسیده است؛ چنان‌که خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.  


    ملا صدرا پیوسته از کسانى که یکى از دو شیوه را به کار مى‏‌برند، بدگویى می‎کند مانند سخنى چنان‌که در «مفاتیح الغیب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، می‌نویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفته‌‏هاى فیلسوف‌‌نمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحه الکتاب»، از گروه نخست، به بدعت‌گذار گمراه‌کننده و از گروه دوم، به تعطیل‏‌گران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفه‌ای که او دیگران را به آن فرامى‏‌خواند و بر آن پافشارى مى‌‏کند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.  
    ملا صدرا پیوسته از کسانى که یکى از دو شیوه را به کار مى‌‏‌برند، بدگویى می‎کند مانند سخنى چنان‌که در «مفاتیح الغیب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، می‌نویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفته‌‏هاى فیلسوف‌‌نمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحه الکتاب»، از گروه نخست، به بدعت‌گذار گمراه‌کننده و از گروه دوم، به تعطیل‏‌گران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفه‌ای که او دیگران را به آن فرامى‌‏‌خواند و بر آن پافشارى مى‌‏کند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.  


    با تأمل در آثار صدرالمتألهین، به این حقیقت می‌رسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم می‌داند و هر دو را روشنگر یک حقیقت می‌خواند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی می‌رسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سه‌تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیده‌ای است مردود و شرک‌آمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.
    با تأمل در آثار صدرالمتألهین، به این حقیقت می‌رسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم می‌داند و هر دو را روشنگر یک حقیقت می‌خواند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی می‌رسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سه‌تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیده‌ای است مردود و شرک‌آمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.
    خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
    برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدین، محمد بن ابراهیم قوامى، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسى لذت‏بخش است. من از زمره کسانى هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاداندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشه‏‌ها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفت‌‏زده‏‌ام. ویژگى‏‌هایى که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم، از نوشته‌‏ها و کتاب‏هایش احساس نموده‌‏ام.  
    برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدین، محمد بن ابراهیم قوامى، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسى لذت‏بخش است. من از زمره کسانى هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاداندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشه‏‌ها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفت‌‏زده‏‌ام. ویژگى‏‌هایى که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم، از نوشته‌‏ها و کتاب‏هایش احساس نموده‌‏ام.  


    صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهى است که در هر چند سده، یکى پا به عرصه وجود مى‌‏نهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است که در فلسفه یونانى و اسلامى سرآمد و بنیان‏گذار مکتبى فلسفى بوده است. فراگیرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، به‌خصوص اسفار که از مهم‌ترین کتاب‌هاى فلسفى قدیم و جدید به شمار مى‏‌آید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشته‏‌هاى او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنان‌که حتى فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار مى‏‌کنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانى، شنیدم که مى‌‏گفت: اگر بدانم کسى رموز اسفار را مى‌‏فهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردست‏ترین نقطه جهان باشد.
    صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهى است که در هر چند سده، یکى پا به عرصه وجود مى‌‏نهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است که در فلسفه یونانى و اسلامى سرآمد و بنیان‏گذار مکتبى فلسفى بوده است. فراگیرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، به‌خصوص اسفار که از مهم‌ترین کتاب‌هاى فلسفى قدیم و جدید به شمار مى‌‏‌آید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشته‏‌هاى او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنان‌که حتى فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار مى‌‏‌کنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانى، شنیدم که مى‌‏گفت: اگر بدانم کسى رموز اسفار را مى‌‏فهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردست‏ترین نقطه جهان باشد.


    گویى افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایه‏‌اى از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالى آن درک کرده است.  
    گویى افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایه‏‌اى از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالى آن درک کرده است.  
    خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
    <references />
    <references />


    {{الگو:فیلسوفان شیعه}}
    {{ملاصدرا}}
    {{نرم‌افزار معجم موضوعی آثار فلسفی ملاصدرا}}
    {{فیلسوفان شیعه}}
    {{منطق}}
    {{شعر و شاعری}}


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    خط ۱۹۷: خط ۲۰۱:


    [[مفاتيح الغيب (ملاصدرا)]]
    [[مفاتيح الغيب (ملاصدرا)]]
    [[مفاتیح الغیب]]


    [[الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة]]  
    [[الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة]]  
    خط ۲۱۵: خط ۲۲۱:


    [[الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة]]  
    [[الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة]]  
    [[الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة (صدرالدین شیرازی)]]


    [[مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین]]  
    [[مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین]]  
    خط ۲۲۷: خط ۲۳۵:


    [[سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن - المسائل القدسیة - اجوبة المسائل]]  
    [[سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن - المسائل القدسیة - اجوبة المسائل]]  
    [[کوتاه‌نبشت پاک: نخستین سخن در ژرف‌اندیشی (رساله قدسیه، الجملة الاولی في الحکمة القصوی والعلم الاعلی)]]


    [[رسالة في‌‌ الحدوث‌‌]]  
    [[رسالة في‌‌ الحدوث‌‌]]  
    خط ۲۴۳: خط ۲۵۳:


    [[آگاهی و گواهی]]  
    [[آگاهی و گواهی]]  
    [[ترجمه و متن تفسیر سورۀ فاتحة الکتاب]]


    [[مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»]]
    [[مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»]]
    خط ۲۹۶: خط ۳۰۸:
    [[کتاب العرشیة]]  
    [[کتاب العرشیة]]  


    [[مثنوي ملا صدرا]]  
    [[مثنوی ملا صدرا]]  


    [[تفسير القرآن الکريم]]  
    [[تفسير القرآن الکريم]]  
    خط ۳۲۳: خط ۳۳۵:


    [[رسائل فلسفی]]  
    [[رسائل فلسفی]]  
    [[الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة]]


    [[مفاتيح الغيب (ملاصدرا)]]
    [[مفاتيح الغيب (ملاصدرا)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۴۳

    صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم
    نام صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم
    نام‌های دیگر ص‍درا

    ص‍درال‍م‍ت‍ال‍ه‍ی‍ن‌

    م‍لاص‍درا

    م‍لا ص‍درای‌ ش‍ی‍رازی‌

    نام پدر ابراهیم بن یحیى قوامى
    متولد روز نهم جمادی‌الاول سال ۹۷۹ قمری (هفدهم مهر ۹۵۰، ۱۵۷۱ میلادی)
    محل تولد شیراز محله قوام
    رحلت 1050 ق
    اساتید شیخ بهاءالدین عاملى؛ میرفندرسکی؛ میرداماد
    برخی آثار التعلیقات لصدر المتالهین علی الشفاء

    تقریرات فلسفه امام خمینی قدس‌سره

    الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید

    مفاتیح الغیب (ملاصدرا)

    الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة

    عرشیه

    حکمة الإشراق

    المبدا و المعاد (صدر المتالهین)

    أسرار الآیات (تحقیق خواجوی)

    رساله سه اصل

    کد مؤلف AUTHORCODE00698AUTHORCODE

    صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی (979-1050ق)، ملقب به صدرالمتألهین یا ملا صدرا، حکیم، فیلسوف، عارف، بنیانگذار حکمت متعالیه، از مهمترین اساتید وی می‌توان به شیخ بهاءالدین عاملى و محمدباقر میرداماد و از مهمترین شاگردان وی به ملا محسن فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد.

    ولادت

    در نهم جمادی‌الاولی 979ق، در شیراز، دیده به جهان گشود.

    آنچه به یقین از او مى‌‏دانیم این است که او در شیراز، از پدرى صالح به نام ابراهیم بن یحیى قوامى متولد شده است و گفته‌‏اند: ابراهیم، از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان محترم قوامى بود و صاحب فرزند پسر نمى‌‏شد، لذا نذر کرد درصورتى‌که خداى متعال به او پسرى صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم، بسیار کمک کند. آرزوى وى در وجود محمد، تحقق یافت.

    تحصیلات

    این فرزند، در دامن پدر، با عزت و کرامت آموزش دید و پدر، او را به فراگیرى دانش تشویق نمود.

    وقتى پدر وفات یافت، محمد براى تکمیل تحصیلات خود به اصفهان که مرکز دانش و دولت در عهد صفویه بود، مهاجرت کرد. از بررسى زندگى وی، مشخص مى‌‏شود که هنگام هجرت به اصفهان، از مقام علمى و عملى ممتازى برخوردار بوده است، زیرا در ابتداى ورود به حوزه اصفهان، در درس شیخ بهاءالدین عاملى شرکت نمود؛ درحالى‌که هرکسى، شایستگى حاضر شدن در درس شیخ بهائى، شیخ‌الاسلام آن زمان را نداشت.

    صدرالمتألهین، چنان شیفته آموختن بود که همه اموالى را که پدرش بر جاى گذاشته بود، در راه تحصیل دانش صرف کرد. او به مکتب فلسفى-عرفانى که در آن زمان پیروان زیادى داشت، روى آورد. این مکتب، چنان اشتیاقى را در او برانگیخت که راه را بر دیگر گرایش‌هاى او بست و از او عارف و فیلسوف و متألهى یگانه و بى‏‌نظیر یا کم‏‌نظیر پدید آورد. او خود به این عشق و اشتیاق، در مقدمه «اسفار»، اشاره کرده و گفته است: براى درک فلسفه الهى، در جوانى تلاش بسیارى کردم.

    عشق او به فلسفه و گرایش به آن، موجب جلب توجه او به درس فیلسوف عصر خود، محمدباقر میرداماد، متوفاى 1040ق، شد. صدرالمتألهین، در بسیارى از نوشته‌‏هایش، از او به بزرگى یاد نموده و از جمله در شرح حدیث اول اصول کافى، آورده است: «سید و سند و استاد و تکیه‏‌گاه من در معالم دین و علوم الهى و معارف حقیقى و اصول یقینى...».

    مراحل حیات علمى

    با بررسى زندگى علمى صدرالمتألهین، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفى بزرگ پدید آورده است:

    مرحله اول، دوره شاگردى اوست که دوره بحث و بررسى نظریه‏‌هاى متکلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‌‏شود هنوز روش عرفانى او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتاب‌هاى حکما و فلاسفه را بسیار مى‌‏خواندم تا آنجا که مى‌‏‌پنداشتم به دانشى دست یافته‌‏ام، اما هنگامى که به یافته‌‏هاى خود نظر کردم، با وجود اینکه درباره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشى از مسائل درباره نفس انسانى بسیارى مطالب مى‌‏دانستم، دریافتم که با دانش واقعى و حقیقت هستى که جز از طریق مکاشفه و ذوق به دست نمى‌‏‌آید، بیگانه هستم».

    مراد او از دانش واقعى، مکاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتداى عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیاده‏روى کرده، اظهار پشیمانى کرده است: «از اینکه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظریه‏‌هاى فلاسفه و متکلمان مجادله‏گر و نازک‏اندیشى‌‏هاى آنان هدر دادم و به فراگیرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‌‏‌کنم».

    هرچند او پشیمانى خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثى (فلسفى- کلامى) و روش عرفانى را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى دیگر (مکتب علمى او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثى را در پیش نگرفته، بلکه آمیخته‏‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنان‌که در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را درباره وحدت وجود نوشته است.

    به دلیل بیان علمى همین نظریه‌‏ها و خوددارى نکردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌که خود در نوشته‌‏هایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با این مشکلات شروع ‏شد.

    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشینى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از کوه‌هاى دوردست واقع در کهک، از روستاهاى قم، مى‌‏‌باشد. این گوشه‌‏نشینى، مدت پانزده سال به طول انجامید.

    صدر المتألهین، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته‌دلان بر ادای واجبات، کمر بستم و کوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی که گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از همراهی با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با کمک عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست»[۱]

    مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. کتاب «اسفار»، نخستین و گران‌مایه‌ترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افکار و نظریه‌‏هاى جدید و مکاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس دیگر نوشته‏‌هاى اوست.

    مکتب فلسفى صدرا

    به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه به دست مى‌‏‌آید:

    1. گفت‌وگو و فراگیرى و آموزش که بر پایه قیاس‌ها و مقدمات منطقى، استوار است؛
    2. علم لدنى که از راه الهام و کشف و حدس به دست مى‌‏‌آید.

    علم لدنى، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوت‌ها و لذت‌ها و رهایى از آلودگی‌ها و ناپاکی‌هاى دنیا به دست می‌آید. اینها باعث می‌شود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آن‌گاه که دارای سرشت و طبیعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مى‌‏گردد.

    از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قوی‌تر و محکم‌تر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافته‌اند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش می‌کند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش می‌نماید، بااین‌همه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنان‌که خود وی، جمع نموده و تنها کسى است که در این جمع، موفق بوده و به درجه‏‌اى رسیده که هیچ‌یک از فلاسفه و عرفای اسلامى به آن نرسیده است؛ چنان‌که خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.

    ملا صدرا پیوسته از کسانى که یکى از دو شیوه را به کار مى‌‏‌برند، بدگویى می‎کند مانند سخنى چنان‌که در «مفاتیح الغیب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، می‌نویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفته‌‏هاى فیلسوف‌‌نمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحه الکتاب»، از گروه نخست، به بدعت‌گذار گمراه‌کننده و از گروه دوم، به تعطیل‏‌گران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفه‌ای که او دیگران را به آن فرامى‌‏‌خواند و بر آن پافشارى مى‌‏کند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.

    با تأمل در آثار صدرالمتألهین، به این حقیقت می‌رسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم می‌داند و هر دو را روشنگر یک حقیقت می‌خواند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی می‌رسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سه‌تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیده‌ای است مردود و شرک‌آمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.

    آن حقیقت واحدی که به اعتقاد صدرا، برهان و عرفان و قرآن، هریک، به زبانی صفت حمد آن را گفته‌اند، معرفت است، اما راستی متعلق این معرفت کیست و چیست؟ از نگاه ملا صدرا، این معرفت، در درجه اول باید به خدا و نزدیک‌ترین و راست‌ترین راه به‌سوی او و آخرت، تعلق گیرد و در درجه دوم، به راهنمایان و راهزنان و آنچه باید جان را بدان آراست یا از آن پیراست.

    جایگاه علمی ملا صدرا

    برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدین، محمد بن ابراهیم قوامى، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسى لذت‏بخش است. من از زمره کسانى هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاداندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشه‏‌ها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفت‌‏زده‏‌ام. ویژگى‏‌هایى که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم، از نوشته‌‏ها و کتاب‏هایش احساس نموده‌‏ام.

    صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهى است که در هر چند سده، یکى پا به عرصه وجود مى‌‏نهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است که در فلسفه یونانى و اسلامى سرآمد و بنیان‏گذار مکتبى فلسفى بوده است. فراگیرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، به‌خصوص اسفار که از مهم‌ترین کتاب‌هاى فلسفى قدیم و جدید به شمار مى‌‏‌آید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشته‏‌هاى او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنان‌که حتى فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار مى‌‏‌کنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانى، شنیدم که مى‌‏گفت: اگر بدانم کسى رموز اسفار را مى‌‏فهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردست‏ترین نقطه جهان باشد.

    گویى افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایه‏‌اى از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالى آن درک کرده است.

    همچنین بر این باورم که صدر المتألهین، یکى از بزرگان فلسفه اسلامى است. او و ابونصر فارابى و ابن سینا و نصیرالدین طوسى، همگى از بزرگان فلسفه اسلامى به شمار مى‌‏آیند. بنیان فلسفه اسلامى، بر آراى آنها نهاده شده و صدر المتألهین که آخرین فیلسوف بزرگ اسلامى محسوب مى‌‏گردد، آثار و آراى دیگران را تفسیر نموده و بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است؛ گرچه در عرفان و مکاشفه نیز سرآمد است».

    معروف‌ترین اساتید صدرا

    1. شیخ بهاءالدین جبل عاملی؛
    2. محمدباقر میرداماد.

    معروف‌ترین شاگردان صدرا

    1. ملا محسن فیض کاشانی؛
    2. ملا عبدالرزاق لاهیجی.

    وفات

    صدر المتألهین بارها با پای پیاده به زیارت بیت‌الله شتافت، ولی در آغاز یا پایان هفتمین سفر، در سال 1050ق، در سن 70 سالگی، در شهر بصره، رنجور گشت و به شوق طوف در فضای عالم قدس، تخته‌بند تن را فکند و غبار بدن را از چهره جان زدود و پاک و آزاد به دیار همیشه‌پایدار یار شتافت.

    به قولی، پیکر او را به شهر نجف بردند و در طرف چپ صحن حرم امام على(ع)، به خاک سپردند.

    آثار

    آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانسته‌اند که برخی از آنها عبارتند از:

    1. الاسفار الاربعه یا الحكمه المتعاليه فى الاسفار العقليه؛
    2. المبدأ و المعاد؛
    3. الشواهد الربوبيه فى المناهج السلوكيه؛
    4. اسرار الآيات و انوار البينات؛
    5. المشاعر؛
    6. الحكمه العرشيه؛
    7. شرح الهدايه الاثيريه؛
    8. شرح الهيات الشفاء؛
    9. رساله الحدوث؛
    10. رساله اتصاف الماهيه بالوجود؛
    11. رساله التشخص؛
    12. رساله سريان الوجود؛
    13. رساله القضاء و القدر؛
    14. رساله الواردات القلبيه؛
    15. رساله اکسیر العارفين؛
    16. رساله حشر العوالم؛
    17. رساله خلق الاعمال؛
    18. اجوبه المسائل الثلاث؛
    19. رساله التصور و التصديق؛
    20. رساله فى اتحاد العاقل و المعقول؛
    21. كسر الاصنام الجاهليه؛
    22. جوابات المسائل العويصه؛
    23. رساله حل الاشكالات الفلكيه فى الاراده الجزافيه؛
    24. حاشيه بر شرح حكمه الاشراق سهروردى؛
    25. رساله‌‏اى در حكمت جوهرى؛
    26. رساله‌‏اى در الواح معادى؛
    27. حاشيه بر الرواشح ميرداماد؛
    28. شرح اصول الكافى؛
    29. رساله المظاهر الالهيه فى اسرار العلوم الكماليه؛
    30. مفاتيح الغيب؛
    31. تفسير القرآن الكريم؛
    32. تفسير سوره الاضحى.
    33. إیقاظ النائمین؛
    34. متشابهات القرآن؛
    35. زاد المسافر (زاد السالک)؛
    36. رساله فی إصاله جعل الوجود؛
    37. التنقيح في المنطق (اللمعات الإشراقیه فی الفنون المنطقیه)؛
    38. الخلسه؛
    39. دیباجه عرش التقدیس؛
    40. رساله فی المزاج؛
    41. حل شبهه الجذر الأصم؛
    42. الحاشیه علی القبسات؛
    43. اثبات شوق الهیولی بالصوره؛
    44. شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام»؛
    45. الحرکه الجوهریه؛
    46. دیوان شعر (جمع‌آوری ملا محسن فیض).

    پانویس

    1. اسفار، ج 1، ص 7

    وابسته‌ها

    التعلیقات لصدر المتالهین علی الشفاء

    تقریرات فلسفه امام خمینی قدس‌سره

    الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    مفاتیح الغیب

    الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة

    عرشیه

    حکمة الإشراق

    الواردات القلبیة فی معرفة الربوبیة

    المبدا و المعاد (صدر المتالهین)

    أسرار الآيات (تحقیق خواجوی)

    رساله سه اصل

    رساله سه اصل: بانضمام منتخب مثنوی و رباعیات او

    الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة

    الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة (صدرالدین شیرازی)

    مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین

    المظاهر الإلهية في أسرار العلوم الكمالية

    المظاهر الإلهية

    کسر أصنام الجاهلیة

    شرح الهدایة الاثیریة

    سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن - المسائل القدسیة - اجوبة المسائل

    کوتاه‌نبشت پاک: نخستین سخن در ژرف‌اندیشی (رساله قدسیه، الجملة الاولی في الحکمة القصوی والعلم الاعلی)

    رسالة في‌‌ الحدوث‌‌

    شرح بر زاد المسافر صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی

    ایقاظ النائمین

    الرسائل (رسائل آخوند ملاصدرا)

    الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة

    شرح اصول الکافی

    تفسیر القرآن الکریم (صدرا)

    آگاهی و گواهی

    ترجمه و متن تفسیر سورۀ فاتحة الکتاب

    مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»

    عرفان و عارف نمایان ترجمه کتاب کسر اصنام الجاهلیه

    ترجمه مفاتیح الغیب (ملاصدرا)

    ترجمه و شرح بخش نخست مبدا و معاد صدر المتالهین شیرازی (المبدا و المعاد)

    اسرار الآیات

    الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (ارشاد)

    مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)

    ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیة

    أسرار الآيات (تحقیق خواجوی)

    شرح و تعلیقه صدر المتالهین بر الهیات شفا

    المشاعر

    رسالة الحشر

    ترجمه و متن رسالة حدوث العالم، یا کتاب آفرینش جهان

    منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه

    التنقيح في المنطق

    الشفاء (الالهیات) و تعلیقات صدر المتألهین علیها

    تحرير الأسفار

    مجموعه رسایل فلسفی (ویرایش جدید)

    شرح الاصول الکافی

    ترجمه اسفار

    اسرار الآیات (تحقیق موسوی)

    الحکمة المتعالیة في الأسفار الأربعة (بنیاد صدرا)

    التعلیقات علی شرح حکمة الاشراق

    دستورات طبی

    رسالة في القطب و المنطقه. اجوبه المسائل: النصيريه، العويصه، جيلانيه

    کتاب العرشیة

    مثنوی ملا صدرا

    تفسير القرآن الکريم

    ضوابط المعرفة، المساة شرح الهداية الأثيرية

    مجموعة الرسائل

    المبداء و المعاد في الحکمة المتعالية

    رسالة الأصول الثلاثة، رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان

    عرشية (الحكمة العرشية)

    المبدأ و المعاد

    إيقاظ النائمين

    نهایة الآمال في شرح رسالة خلق الأعمال لصدر المتألهین الشیخ محمد بن إبراهیم الشیرازي

    نهاية الأفکار: تعليقات رشيقة انيقة علی الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    ترجمه، شرح و تحقيق شواهد الربوبية به ضميمه متن و ترجمه أوصاف الاشراف طوسي

    رسائل فلسفی

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    شرح الهداية الاثيرية

    شرح الهداية الأثيرية (نسخه)

    الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة