فارابی، محمد بن محمد

    از ویکی‌نور
    فارابی، محمد بن محمد
    نام فارابی، محمد بن محمد
    نام‌های دیگر ابونصر فارابی

    فارابی، ابونصر

    نام پدر محمد
    متولد 257/259ق
    محل تولد روستاى وسيج فاراب، خراسان بزرگ (ایران)، قزاقستان (امروزی)
    رحلت 339 ق-دمشق، سوریه
    اساتید متى بن يونس، يوحنا بن حيلان
    برخی آثار التنبیه علی سبیل السعاده

    الألفاظ المستعملة في المنطق

    کد مؤلف AUTHORCODE00407AUTHORCODE

    ابونصر محمد بن محمد بن طرخان (257-339ق)، معروف به فارابى، معلم ثانی، مؤسس فلسفه اسلامی و انتقال دهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام

    ولادت

    در حدود سال 257/259ق در روستاى وسيج فاراب كه همان انزار امروز از بلاد تركستان است، متولد شد.

    با اطلاعات مختصرى كه درباره خانواده و كودكى و جوانى او در دست است، گمان مى‌رود كه او دراصل ترك بوده و به خاندانى سرشناس تعلق داشته است. پدرش شغل سپهسالارى داشته و خود وى مدتى به عنوان قاضى كار مى‌كرده است.

    تحصیلات

    آنچه بهتر معلوم است، نهضت فرهنگى و فكرى است كه در آغاز قرن سوم هجرى و با ورود اسلام در فاراب رونق و گسترش يافته است و اين كه الجواهرى، لغت‌شناس معروف و مؤلف «الصحاح» يكى از معاصران برجسته او بوده است. وى فقه و حديث و تفسير قرآن را تحصيل كرد و زبان عربى و تركى و فارسى را فراگرفت. فارابى از مطالعات عقلى مانند رياضيات و فلسفه كه در عصر وى رايج بود، غافل نماند و هنگامى كه به اين مطالعات عقلى راغب شد، به آنچه در موطن خود آموخته بود، قناعت نكرد، بلكه خانه و كاشانه خويش را ترك گفت و در جست‌وجوى دانش بيشتر، راه ديار غربت در پيش گرفت. نمى‌دانيم چه وقت اين سفر را آغاز كرد؛ ولى گويا سن او از چهل گذشته بود.

    اساتيد و شاگردان

    وى از ماوراءالنهر به قصد تحصيل علوم به بغداد رفت و در حلقه درس متى بن يونس حضور يافت و چندى بعد از بغداد به حران رفت و از يوحنا بن حيلان، قسمتى از منطق را آموخت و باز به بغداد برگشت و علوم فلسفى را از آنجا فراگرفت. بر همه كتب ارسطو و منسوب به ارسطو دست يافت و بر مشكلات و نكات غامض آنها فائق آمد، ليكن اهميت او در كوششى است كه براى آشتى دادن دو روش مشايى و اشراقى در حكمت و با دين اسلام، به ويژه اصول مذهب شيعه، به خرج داده است.

    توقف فارابى در بغداد مدتى طول كشيد و غالب كتب فلسفى خود را در اين شهر تأليف كرد و سپس از بغداد به دمشق و از آنجا به مصر رفت و آنگاه به خدمت سيف‌الدوله تغلبى (333- 356ق) درآمد و نزد او تا آخر عمر در حلب و دمشق به تأليف و تعليم مشغول بود. زندگانى پرزرق و برق و با شكوه جلال دربار، هيچ گاه او را اغواء نكرد، بلكه در كسوت درويشى، همّ خود را مصروف كار طاقت‌فرساى تحقيق و تعليم كرد. مورخان اسلام متفق‌اند كه فارابى زهد پيشه و عزلت‌گزين و اهل تأمل بود. ابن‌ خلكان مى‌گويد: «زندگى او، زندگى فلاسفه پيشين را به ياد مى‌آورد».

    فارابى در انواع علوم بى‌همتا بود، چنان‌كه در هر علمى از علوم زمان خويش استاد شد و كتابى نوشت. از كتاب‌هاى او كه به ما رسيده، يا از ميان رفته و فقط نامى از آنها در كتب تاريخ و فلسفه باقى مانده، معلوم مى‌شود كه در علوم مدنى و رياضيات و كيميا و هيئت وعلوم نظامى و موسيقى و طبیعیات و الاهيات و علوم مدنى و فقه و منطق، دستى قوى داشته است.

    ويژگى سبک نگارش فارابى ايجاز و صراحت آميخته به دقت آن است. وى همان گونه كه درباره تصوّرات و افكار خود ژرف مى‌انديشد، با بصيرت تمام، كلمات و تعابير را نيز برمى‌گزيند. بيانات موجز او، حاوى معانى عميقى است. به همين دليل است كه ماركس هورتن براى تبيين رساله كوچك «فصوص الحكمة» شرح و تفسير مفصلى به دست آورده است. بارى، فارابى داراى سبک خاصى است و كسى كه با آن آشنا باشد، قادر است آن را از سبک ‌هاى ديگر باز شناسد. او از تكرار و به كار بردن حشو و زوائد اجتناب مى‌ورزد و اختصار و ايجاز را ترجيح مى‌دهد. ظاهراً فارابى طرفدار تعليم خفى esoteric تعليم به خواص) بود و عقيده داشت كه نبايد حكمت را در اختيار ناآشنا يا عوام‌الناس گذاشت و فلاسفه بايد افكار خود را در لفافى از تاريكى و رمز و ابهام بيان كنند. امروز نيز فهم معناى بعضى از كلمات حكمى فارابى كارآسانى نيست.

    تقسيم‌بندى علوم:

    روش او نيز تقريباً عين سبک اوست. امور را تقسيم و بخش‌هاى به دست آمده را باز به بخش‌هاى كوچكترى تقسيم مى‌كند تا آنها را متمركز ساخته و طبقه‌بندى كند. در بعضى از رسالات، گويى تنها هدفش تقسيم و طبقه‌بندى كردن است. رساله او به نام «فيما ينبغى ان يقدم قبل تعلم الفلسفة» (آنچه بايد پيش از تعلّم فلسفه آموخته شود) به صورت فهرستى از مكاتب يونانى فلسفه و معانى عناوين و اسامى بنيادگذاران آنهاست. وى همّ خود را عمدتاًً در راه مطالعه غايات و سبک آثار ارسطو صرف كرد. طبقه‌بندى علوم وى در تاريخ انديشه اسلامى نخستين كوششى است كه دراين زمينه به عمل آمده است.

    انديشه‌هاى فارابى

    فلسفه

    فارابى معتقد بود كه ميان فلسفه و دين فرق هست. به نظر او فلسفه وصول به حقيقت از راه نظر و برهان بوده و دين، وصول به حقيقت از راه تمثيل و رمز است. درست است كه كندى؛ نخستين فيلسوف عرب است كه راه را گشوده؛ ولى او نتوانست مكتبى فلسفى تأسيس كند و ميان مسائلى كه مورد بحث قرار داد، وحدتى ايجاد كند؛ اما فارابى، كه به قول ابن‌ خلكان «بزرگترين فلاسفه اسلام است على‌الاطلاق» توانست مكتبى كامل تأسيس كند. او در عالم اسلام همان نقشى را داشت كه فلوطين در فلسفه غرب. ابن‌ سينا او را استاد خود شمرد و ابن‌ رشد و ديگر حكماى اسلام و عرب شاگرد او بودند و به حق او را بعد از ارسطو، كه ملقب به «معلم اول» بود، «معلم ثانى» لقب دادند.

    نبوت

    نظريه فارابى درباره نبوت متأثر از انديشه‌هاى يونانى بوده است. از اين نظريه غالباً ً به عنوان «سياست فارابى» سخن مى‌گويند. پيامبرشناسى فارابى شامل بعضى نكات اساسى است كه به نظر او با فلسفه نبوى تشيع، مشترك است.

    سياست

    فارابى علاوه بر اين‌كه مؤسس فلسفه اسلامى است، اولين متفكرى است كه تفكر سياسى شيعى را در قالب طرحى اجتماعى- سياسى تدوين نموده است. او شناخت انواع افعال و سنن ارادى و ملكات، اخلاق و سجايا و طبيعت انسان را علم مدنى مى‌شمارد و به نظر او تشكيل مدينه، نخستين مرتبه كمال براى نوع انسان است. وى چهار نوع مدينه معرفى مى‌كند كه داراى ويژگى‌هاى مستقل از هم و در تضاد هميشگى‌اند: مدينه فاضله، جاهله، فاسقه و ضالّه. فارابى در كتاب «آراء اهل المدينة الفاضلة» متأثر از افلاطون به طرح «مدينه فاضله» در برابر وضع موجود در جامعه خويش پرداخته است.

    در منابع جز اساتيد فوق‌الذكر به ديگر اساتيد فارابى اشاره نشده است؛ البته وى به آثار ابوالوفاى بوزجانى توجه داشته است و نيز شرح‌هايى بر آثار دانشمندان قديم يونان و روم از جمله بطليموس و اقليدس نگاشته است.

    درباره شاگردان او نيز مطالب اندكى مى‌دانيم. از ميان شاگردان او، به نام فيلسوف مشهور نصرانى يحيى بن عدى اشاره شده است. ابوعلى سينا نيز كه هم عصر فارابى بوده آثار وى را مورد مطالعه قرار داده و گاه آنان را راهگشاى مى‌يافته است. وى شرح المجسطى فارابى را خلاصه كرده است.

    آثار و تأليفات

    آثار فارابى را مى‌توان به دو دسته تقسيم كرد: يك دسته از آنها به منطق و دسته دوم به مطالعات ديگر مربوط مى‌شود. آثار منطقى وى به بخش‌هاى مختلف ارغنون ارسطو به صورت تفسير يا تأويل مرتبط است. بسيارى از نوشته‌هاى وى هنوز به صورت دستنويس است و به طبیعیات، رياضيات، مابعدالطبيعه، علم‌اخلاق و سياست مربوط مى‌شود. برخى از اين مصنفات مانند «فصوص‌الحكم» و «المفارقات» مورد ترديد است و درباره مؤلف آن، اتفاق نظر وجود ندارد. در دسته دوم از آثار فارابى، هيچ مطالعه واقعاً علمى به عمل نيامده و از طب حتى نام برده نشده است.

    آثار فارابى در قرن چهارم و پنجم قرن دهم و يازدهم در شرق به طور وسيعى نشر يافت و احتمالاً به غرب رسيد و برخى از علماى اندلسى پيرو او شدند. برخى از نوشته‌هاى وى نيز به زبان عبرى و لاتينى ترجمه شد و در فلسفه اهل مدرسه (اسكولاستيك) يهودى و مسيحى تأثير گذاشت. آثار مزبور در دهه‌هاى آخر قرن نوزدهم ميلادى منتشر و به زبان‌هاى زنده اروپايى ترجمه شد.

    وفات

    وفات فارابى به اصح اقوال در سال 339ق بوده است.

    آثار

    مشهورترين كتاب‌هاى فارابى عبارتند از:

    1. مقالة فى اغراض مابعداطبيعة
    2. رسالة فى اثبات المفارقات
    3. شرح رساله زينون الكبير اليونانى
    4. رسالة فى مسائل متفرقة
    5. التعليقات
    6. كتاب الجمع بين رأيى الحكيمين: افلاطون و ارسطو
    7. رسالة فيما يجب معرفتة قبل تعلم الفلسفة
    8. كتاب تحصيل السعادة
    9. كتاب آراء اهل المدينة الفاضلة
    10. كتاب السياسات المدينة
    11. كتاب الموسيقى الكبير
    12. احصاءالعلوم
    13. رسالة فى العقل
    14. تحقيق غرض ارسططاليس فى كتاب ما بعدالطبيعة
    15. رسالة فيما ينبغى ان يقدم قبل تعلم الفلسفة
    16. مايصح و مالا يصح من احكام النجوم

    منابع مقاله

    1. دائرةالمعارف تشيع، جلد دوازدهم، مدخل فارابى
    2. زندگى و انديشه فارابى، فرشته آذرشب، كيهان فرهنگى، آبان 1384، شماره 229، ص 46-51.
    3. آشنايى با دانشمندان مسلمان، ابونصر فارابى، سعيد آرزمى، تربيت، شماره سوم، آذرماه 1369، ص 26-27.

    وابسته‌ها