رسالة الأصول الثلاثة: رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان
رسالة الأصول الثلاثة: رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان | |
---|---|
پدیدآوران | ماجد، احمد (محقق و مصحح) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان |
ناشر | دار المعارف الحکمية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1429ق. = 2008م. = 1387ش. |
چاپ | چاپ اول |
زبان | عربی |
کد کنگره | /ر5 / 1097 BBR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
رسالة الأصول الثلاثة، نوشته محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (979ق - 1050ق) با تحقیق احمد ماجد کتابی است در موضوع عرفان و اخلاق که به زبان عربی و در دفاع از فلسفه نگاشته شده است.
رساله مذکور، پاسخی است به تمام کوتهنظران و ظاهربینان و عالم نمایانی که به نام علم و دین با حکمت و عرفان خصومت میورزند. کسانی که راه سعادت را فرومیگذارند و گمان میکنند که با ابزار شقاوت میتوان تحصیل سعادت کرد. کسانی که در خانه ظالمان، قبله آنان است؛ و کسانی که از علم الهی و علم مکاشفات خبر ندارند و تنها هنر آنان، دانستن چیزهایی از علوم معاملات است.[۱].
هدف اصلی این رساله، نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر صدرالمتألهین و بخصوص نقد وضعیت گروههایی از اهل علم و بهویژه نقد چگونگی رابطه آنها با دربار صفوی است.[۲].
ساختار کتاب
این رساله دارای یک مقدمه و دو بخش و فهارس میباشد. بخش اول در دو فصل و بخش دوم در چهارده باب تنظیم شده است.
گزارش محتوا
به نظر ملاصدرا، موانع و حجابهایی که اکثر مردم را از ادراک حقیقت و کسب علم الهی و علم مکاشفات محروم میدارد که در نتیجه از سعادت حقیقی بازمیمانند و دچار شقاوت میشوند، مشتق از سه اصل است:
- اصل اول درباره جهل به معرفت نفس که او حقیقت آدمی است؛
- اصل دوم درباره حب جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات؛
- اصل سوم درباره تسویلات نفس اماره است و تدلیسات شیطان مکاره و لعین نابکار که بد را نیک و نیک را بد مینماید.
به نظر صدرالمتألهین؛ «جهل به معرفت نفس» از معظمترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبی است که اکثر خلق را فروگرفته در دنیا، چه؛ هر که معرفت نفس حاصل نکرده خدای را نشناسد...؛ و هر که خدای را نشناسد با دوآب و انعام برابر باشد[۳].
علم حقیقی که ملاصدرا در طلب آن است و کسب آن را نهایت کمال انسانی میشمارد، علم صوری و ظاهری نیست. وی در این کتاب اینگونه نوشته است: «آن علمی که آن مقصود اصلی و کمال حقیقت است و موجب قرب حقتعالی است علم الهی و علم مکاشفات است نه علم معاملات و جمیع ابواب علوم... و ارباب عمل و دیگر علوم جزئیه از این باب دانش که آن دانش حقیقت است معزولند»[۴].
در واقع، به نظر وی، علم واقعی که در اثر مکاشفه و شهود به دست میآید، تنها با «سیادت حقیقی و خردمندی معنوی» پیامبر اکرم(ص) میسر میشود و موانع و حجابهایی که اکثر مردم را از ادراک و کسب این علم محروم میدارد، مشتق از همان سه اصل است.[۵].
ملاصدرا رساله سه اصل را به 14 فصل تقسیم کرده که چون شماره بعضی تکرار شدهاند، اثر حاضر را به 14 باب و برای هر بابی شماره منظمی وضع کرده است. سه باب نخست در بیان سه اصل مذکور «جهل، حب جاه و مال و تسویلات نفس اماره» است و سه باب دوم به ترتیب، در بیان نتایج سه باب نخست است. مؤلف در باب پنجم که عنوان آن «در نتیجه اصل دوم که متابعت شهوت و آرزوهاى نفس و پیروى غرضهای دنیاست» در نظر گرفته بر این باور است که: عاقبت این خصوصیت در واقع از فطرت اصلى منسلخ شدن است و کور و گنگ با بهایم و حشرات محشور شدن، زیرا که هر صفت که در دنیا بر کسى غالب شود به سبب بسیارى افعال و اعمالى است که صاحب آن صفت را است و در روز قیامت صاحبش به صورتی مناسب آن صفت محشور میشود. اگر صفت شهوت بر وى غالب است بهصورت خرس و خوک محشور میگردد و اگر صفت غضب و درندگى غالب است بهصورت سگ و گرگ و اگر گزندگى و ایذا بهصورت مار و عقرب و اگر دزدى و حیله بهصورت موش و کلاغ و اگر تکبر بهصورت شیر و پلنگ و اگر رعنایی و خرامیدن بهصورت طاووس و کبک و اگر حرص و ذخیره کردن چیزها بهصورت مورچه؛ و همچنین در باقى صفات چنین است، چنانچه در حدیث آمده که «یحشر الناس على صور نیاتهم یحشر بعض الناس على صورة یحسن عندها القردة و الخنازیر»؛ و اشاره بهمثل این معناست آیه شریفه قرآن کریم: «یوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ... وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»[۶].
در ابواب هفتم و هشتم، وی طریق خطا و صواب را از یکدیگر مشخص ساخته و چگونگی یافتن صراط مستقیم و شاهراه حقیقت را روشن کرده است و به طریق پند و اندرز به تبیین مباحث خویش پرداخته، اینگونه بیان میدارد که: اى صورتپرست غافل، آنچه گفته شد همه از راه نصیحت و سلامت قلب بود از آفت خشم و غیظ و حقد و حسد مشفقا علیک، نه از راه عداوت و خصومت؛ و چون دانستى بدین بیان روشن که حب و جاه و منصب و لذت مال و ریاست و غرور نفس اماره به مکر و حیلت و آنچه بدان ماند از امراض نفسانى و از مهلکات است و از اصول جهنم است که همینکه رسوخ در نفس پیدا کرد و مزمن گشت، اطباء روحانى از علاج آن عاجزند و حسم ماده آن را نمیتوانند کرد چنانکه اطباء جسمانى از علاج اکمه و ابرص عاجزند[۷].
باب نهم مربوط به خاصه علم حقیقی و امتیاز آن از علوم ظاهری است و بابهای دهم و یازدهم درباره نور ایمان و لزوم تصفیه باطن و تزکیه نفس برای تجلی این نور نوشته شدهاند.
ملاصدرا در باب دوازدهم، نتیجه کسب این معرفت را روشن میسازد و نشان میدهد که چگونه سالک گاهی حق را مرآت خلق و گاهی خلق را مرآت حق میبیند و در آفاق آیات او را مشاهده میکند. باب سیزدهم شامل مباحثی است درباره امراض نفسانی بهویژه غرور و کبر که نفس مرد عالم نما را مبتلی میسازد و او را از علم حقیقی باز میدارد. بالاخره باب چهاردهم درباره عمل صالح و علم نافع یعنی رابطه بین علم و عمل است و ملاصدرا پس از بحث دقیقی به این نتیجه میرسد که «آنچه در باب مذمت علم بیعمل واقع شده آن علمی است که غیر مکاشفه باشد، زیرا که دانستن معارف الهیه از این نقایص و عیوب مبراست و از همه آفتی آزاد است و دانستنش عین مطلب است و هرچند که زیاده دانسته شود بهحسب کمیت و کیفیت بهتر است؛ و اما علمی که متعلق به عمل است و از علوم معاملات نه مکاشفات است، دانستن آن بهقدر عمل واجب کفائی است و زیاده از عمل دانستنش وبال آخرت است»[۸].
با وجود اینکه رساله سه اصل شامل مطالب مهم و مباحث لطیف و دقیق عرفانی و علمی و اخلاقی است و ملاصدرا در هر مبحثی از آیات قرآنی و احادیث و اخبار پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهمالسلام و گفتار و اشعار بزرگان عرفان مانند عطار و اوحدی و مولانا، شواهدی آورده و براهین خود را با آن مزین کرده، این اثر پر ارج تاکنون از نظر اکثر دانشمندان مسطور مانده و بدان توجهی نشده است.
در اکثر تذکرهها و مآخذ دیگر تاریخی مانند «روضاتالجنات»، «ریحانةالادب» و «مستدرکالوسائل» حتی نامی از این رساله برده نشده و بین کتابهای متداول تنها در «روضةالصفا» است که اشارهای به این رساله شده و درباره آن چنین نوشته شده است: از کتب نفیسه اوست رساله پارسیه موسوم به «سه اصل» در تحقیق مبدأ و معاش و معاد به طریقه ریاضت و تذکر و تصوف نگاشته و به آیات و احادیث مبرهن داشته بس مفید و سودمند و کمیاب و عزیزالوجود است.[۹].
این رساله گذشته از یکی دو نامه، تنها نوشته نثر ملاصدرا به زبان فارسی است و همین نکته ممکن است مانع اشاعه و شهرت آن شده باشد، چون ملاصدرا در این کتاب به علمای قشری شدیداً حمله کرده و ازآنجاکه به زبان فارسی است، فهم آن از کتابهای عربی وی نیز آسانتر بوده و بدون شک مزاحمت بیشتری برای مؤلف به وجود میآورده است.
سبک وی در این رساله سلیس و روشن است؛ گرچه مانند بقیه نثرنویسان عهد صفویه کلمات تقریباً نامأنوس عربی را بیش ازآنچه در قرن ششم و هفتم یا امروزه رواج دارد، بهکار برده است. کلمات ملاصدرا چون با کمال صداقت و خلوص نیت نگاشته شدهاند، مؤثر و دلپذیرند. بهعلاوه، وی اشعار و گفتار لطیف فارسی و عربی و اشارات معتنابهای به نکات مختلف علمی به ارزش علمی این رساله افزوده است.[۱۰].
در ادامه کتاب منتخب بسیار زیبا از مثنوى و رباعیات (هشت رباعی) ملاصدرا آورده شده است که بهعنوان نمونه به ابیاتی اشاره میشود:
مىستایم خالقى را کوست هست | این دگرها نیستند و اوست هست | |
آن خداوندى که قیومست و حى | آنکه پاکى وقف شد بر ذات وى | |
آن خداوندى که از یک قطره آب | کرد پیدا صورتى چون آفتاب | |
جمله عالم همه در قطرهاى | جمع گردد زو نشد کم ذرهاى[۱۱] |
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در ابتدای کتاب و در انتهای آن، فهرستی از آیات قرآن، احادیث، اشعار فارسی و عربی، اشخاص، گروهها، کتابها، اماکن و اصطلاحات و تعابیر درج شده است.
پانویس
منابع مقاله
- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، رساله سه اصل، تصحیح سید حسین نصر، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول 1380ش.
- لکزایی، نجف، «جایگاه سیاست در حکمت متعالیه»، مجله علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، پاییز 1387، شماره 6، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز)
- پایگاه اینترنتی تبیان