اصفهانی، سید ابوالحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR00154.jpg|بندانگشتی» ایجاد کرد.)
     
    جز (جایگزینی متن - 'اصفهانی (ابهام زدایی)' به 'اصفهانی (ابهام‌زدایی)')
     
    (۱۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR00154.jpg|بندانگشتی|اصفهانی، ابوالحسن]]
    [[پرونده:NUR00154.jpg|بندانگشتی|اصفهانی، ابوالحسن]]
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    |-
    |-
    ! نام!! data-type='authorName'|اصفهانی، ابوالحسن
    ! نام!! data-type="authorName" |اصفهانی، ابوالحسن
    |-
    |-
    |نام های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| ابو الحسن اصفهانی
    | data-type="authorOtherNames" | ابوالحسن اصفهانی


    مدیسه‌یی، ابوالحسن
    مدیسه‌یی، ابوالحسن
    خط ۱۳: خط ۱۳:
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    |data-type='authorfatherName'|
    | data-type="authorfatherName" |سید‌ ‎محمد
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    |data-type='authorbirthDate'|1246 هـ.ش
    | data-type="authorbirthDate" |1246 ش
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    |data-type='authorBirthPlace'|اصفهان
    | data-type="authorBirthPlace" |اصفهان
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    |data-type='authorDeathDate'|1325 هـ.ش یا 1365 هـ.ق یا 1946 م
    | data-type="authorDeathDate" |1325 ش یا 1365 ‌‎ق یا 1946 م
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    |data-type='authorTeachers'|
    | data-type="authorTeachers" |[[ميرزا محمدحسن شيرازى|میرزا محمدحسن شیرازى]]  
    |-
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|[[وسیلة الوصول إلی حقائق الأصول]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: تقریر


    [[وسیلة النجاة مع تعالیق الإمام الخمینی ]] / نوع اثر: کتاب  / نقش: نويسنده
    (میرزاى بزرگ)،
    |-class='articleCode'
    |کد مولف
    |data-type='authorCode'|154
    |}
    </div>


    [[ميرزا حبيب‌الله رشتى|میرزا حبیب‌الله رشتى]]،


    ==ولادت==
    [[فاضل شربيانى|فاضل شربیانى]]،


    [[شيخ محمدحسن مامقانى|شیخ محمدحسن مامقانى]]،


    سيد ابوالحسن در سال 1284 ق در دهكده كوچك «مديسه» لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد.
    [[سيد‌ ‎محمد كاظم يزدى|سید‌ ‎محمد کاظم یزدى]]،


    وى در اصل از سادات موسوى شهر بهبان بود. سالها پيش از تولد وى پدر بزرگش سيد عبدالحميد از بهبهان به اصفهان نقل مكان كرده بود. سيد عبدالحميد از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آية الله شيخ محمد حسن نجفى معروف به «صاحب جواهر» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساكن شد و تا پايان عمر در آنجا به تدريس و انجام امور شرعى اشتغال داشت .
    [[آخوند خراسانى]]،


    سيد محمد پدر سيد ابوالحسن نيز در همان ايامى كه سيد عبدالحميد به مظنور فراگيرى علوم دينى به عراق مهاجرت كرده بود، در كربلا متولد شد ايشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمير بود كه پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاك سپرده شد.
    [[ميرزا محمدتقى شيرازى|میرزا محمدتقى شیرازى]] و [[آیت‌الله شريعت اصفهانى|آیت‌الله شریعت اصفهانى]]


    ==زندگينامه==
    |-
    |برخی آثار
    | data-type="authorWritings" |[[صلاة المسافر (ابوالحسن اصفهانی)]]
    [[وسیله النجاه (المحشی)]]


    [[وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27)|وسیلة النجاة مع تعالیق الإمام الخمینی (موسوعه جلد 26 و 27)]]


    تحصيلات:
    [[وسیلة الوصول الی حقائق الأصول]]


    سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مديسه» لنجان نزد يكى از روحانيان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفت به حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزه‌هاى مهم شيعى به شمار مى رفت مهاجرت نمايد. براى اين منظور با پدرش سيد محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفته رفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.
    [[منتهی الوصول إلی غوامض كفاية الأصول من إفادات سيدنا العلامة الرباني السيد أبوالحسن الإصفهاني قدس‌سره‌العالی|منتهی الوصول إلی غوامض کفایة الأصول من إفادات سیدنا العلامة الربانی السید أبوالحسن الإصفهانی قدس‌سره‌العالی]]


    در اصفهان:
    [[وسیلة النجاة]]


    سيد ابوالحسن در اوايل بلوغ هنگامى كه فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره‌اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش براى ديدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسايل ابتدايى براى زيستن ديد. نه فرش و گليم و زيراندازى، و نه چراغى براى روشن كردن حجره. دلسوزيهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار ديگر با كلماتى مأيوس كننده روح او را آزرده خاطر و دل شكسته نمود. در اين حال رو به سوى قبله ايستاد و امام زمان (عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشكبار و لحنى ملتمسانه از مولاى خود عنايتى كارساز را تقاضا كرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى ديگر مى طلبد. اما همين اندازه كافى است بدانيم كه در پى آن توسل، روح اميد و گشايش به جان و راه او دميدن آغازيد و توفيقات وى را انبوه ساخت.
    [[بغية الهداة في شرح وسيلة النجاة|بغیة الهداة فی شرح وسیلة النجاة]]
    |- class="articleCode"
    |کد مؤلف
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE00154AUTHORCODE
    |}
    </div>
    {{کاربردهای دیگر|اصفهانی (ابهام‌زدایی)}}


    طولى نكشيد كه ايشان پس از مدتى فراگيرى علوم دينى با قلبى شادمان به «مديسه» بازگشت.
    '''سید ابوالحسن اصفهانی''' (1246- 1325ق)، فقیه، مرجع تقلید و نویسنده [[وسیلة النجاة]]. او از شاگردان خاص [[آخوند خراسانى]] بود. پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت و شاگردان زیادی پرورش داد.


    او در اصفهان از محضر استادانى همچون:
    ==ولادت==


    آية الله كلباسى، آية الله چهار سوقى، آية الله درچه اى، آية الله جهانگيرخان قشقايى و... بهره‌هاى فراوان برد و در همين ايام خود نيز به تدريس ادبيات عرب و فقه و اصول مى پرداخت.
    سیدابوالحسن اصفهانی در سال 1284ق در دهکده کوچک «مدیسه» لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد.


    در عراق:
    وى در اصل از سادات موسوى شهر بهبان بود. سالها پیش از تولد وى، پدر بزرگش سید‌ ‎عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود. سید‌ ‎عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیت‌الله [[صاحب جواهر، محمدحسن|شیخ محمدحسن نجفى]] معروف به «[[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]]» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعى اشتغال داشت.


    او نزديك به ده سال چون پيكارگر ميدانهاى جهاد در حوزه علميه اصفهان، پرتلاش به تحصيل و تدريس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود كه به منظور بالا بردن معلومات خويش در سطح عالى و بهره‌گيرى از دانش شخصيتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال 1307 ق رهسپار عراق گرديد. وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آيات عظام: ميرزا محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ)، ميرزا حبيب الله رشتى، فاضل شربيانى، شيخ محمد حسن مامقانى، سيد محمد كاظم يزدى، آخوند خراسانى، ميرزا محمد تقى شيرازى و آية الله شريعت اصفهانى بسيار استفاده برد.
    سید‌ ‎محمد پدر سید‌ ‎ابوالحسن نیز در همان ایامى که سید‌ ‎عبدالحمید به منظور فراگیرى علوم دینى به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد ایشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.


    وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى شركت مى كرد. پس از آن در سال 1310 ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پايان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.
    ==تحصیلات==


    موقعيت علمى و مرجعيت:
    سید‌ ‎ابوالحسن دروس ابتدایى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مدیسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایى تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکى از حوزه‌هاى مهم شیعى به شمار مى رفت مهاجرت نماید. برای این منظور با پدرش سید‌ ‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند اندیشناک بود با وى موافقت نکرد. این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانى با خویش همراه ساخت.


    آية الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نيكو و نظرى صائب در استنباط و درك احكام و مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سيد و تأمل و تعمق بسيارش در مسائل علمى ستودنى بود.
    در اصفهان:


    جولان فكرى و پژوهش بسيار او در جوانب هر مسأله باعث مى شد كه در يك موضوع، نظريات گوناگونى در طول زمان، ارائه نمايد و در مسائل پيچيده فقهى به گره‌گشايى بپردازد. با اين همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندك تشكيل مى دادند. پس از اينكه ميرزا محمد تقى شيرازى، مرجع تقليد شيعيان مردم را در مسائل احتياطى خويش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده مى شد، تا جايى كه پس از درگذشت آية الله سيد محمد كاظم يزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترين مجمع علمى در ميان مجامع علمى آن روزگار گرديد.
    سید‌ ‎ابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامى که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره‌اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش برای دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى برای زیستن دید. نه فرش و گلیم و زیراندازى، و نه چراغى برای روشن کردن حجره. دلسوزیهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار دیگر با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود. در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان(عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسه‌گانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى دیگر مى طلبد. اما همین اندازه کافى است بدانیم که در پى آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وى را انبوه ساخت.


    پس از درگذشت آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى (1328 ق) و آية الله شريعت اصفهانى (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند: آية الله نايينى، آية الله كاشف الغطاء و آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آية الله كاشف الغطاء در سال 1344 ق و درگذشت آية الله نايينى در سال 1355 ق مقام مرجعيت و زعامت دينى شيعيان، در وجود آية الله اصفهانى متمركز و منحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.
    طولى نکشید که ایشان پس از مدتى فراگیرى علوم دینى با قلبى شادمان به «مدیسه» بازگشت.


    ويژگيهاى اخلاقى:
    او در اصفهان از محضر استادانى همچون:


    آية الله اصفهانى افزون بر اينكه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در اين ميدان، گوى سبقت را از ديگران ربوده بود آراسته به صفات و ملكات اخلاقى بود. فروتنى، بزرگوارى، خويشتن دارى، ايثار، ساده زيستى و توكل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضايل اخلاقى اين آيت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
    آیت‌الله کلباسى، آیت‌الله چهار سوقى، آیت‌الله درچه‌اى، آیت‌الله [[قشقایی، جهانگیر|جهانگیرخان قشقایى]] و... بهره‌هاى فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول مى پرداخت.


    در سال 1349 ق شخصى كه به سببى با آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى خصومت و كينه‌اى شديد در دل داشت دست به جنايت هولناكى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجيعى او را كشت. پس از دستگيرى قاتل، آية الله اصفهانى شخصى را به نمايندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم كند. آية الله اصفهانى اين گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گرديد.
    در عراق:


    آية الله اصفهانى زندگى بسيار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فريبنده مادى مى زيست. در اوايل طلبگى مجبور بود خود را با شرايط سخت و نامناسب مالى كه بر حوزه هاى علميه حاكم بود و هم اكنون هم نيز هست تطبيق دهد. فشار مالى و شرايط سخت معاش به حدى بود كه او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خويش در يك خرابه زندگى كند. يكى از علما در اين باره مى گويد: در خدمت آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از كوچه‌اى كه در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر كرديم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در اين خرابه ساكن بوديم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود كه ديگر راضى نيست در خانه‌اش باشيم. به ناچار آنجا را تخليه كرديم و به اين خرابه منتقل شديم. تا اينكه بالاخره موفق شدم خانه‌اى ديگر اجاره كنم.
    او نزدیک به ده سال چون پیکارگر میدانهاى جهاد در حوزه علمیه اصفهان، پرتلاش به تحصیل و تدریس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود که به منظور بالا بردن معلومات خویش در سطح عالى و بهره‌گیرى از دانش شخصیتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال 1307ق رهسپار عراق گردید. وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آیات عظام: میرزا محمدحسن شیرازى (میرزاى بزرگ)، میرزا حبیب‌الله رشتى، فاضل شربیانى، شیخ محمدحسن مامقانى، سید‌ ‎محمد کاظم یزدى، آخوند خراسانى، میرزا محمدتقى شیرازى و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شریعت اصفهانى]] بسیار استفاده برد.


    وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد و هر روز از اطراف و اكناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى ساده پيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست. با اينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريد مايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اين حال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آية الله اصفهانى مراجعه كند و با دست خالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش به ديگران دريغ نمى كرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد.
    وى مدت سه سال در کربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازى شرکت می‎کرد. پس از آن در سال 1310ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن دیار ماندگار شد. در این سالها از محضر اساتید بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شیعه گردید.


    نوشته‌اند: هنگامى كه رهبر انقلاب عراق آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى از تنگدستى سيد ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 ليره طلا براى او فرستاد تا با آن مبلغ، براى خود منزلى بخرد، ولى آية الله اصفهانى آن 500 ليره را در كمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوايان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دينى و تهيدستان تهيه شود.
    ==موقعیت علمى و مرجعیت==


    دورنگر و ژرف انديش:
    آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سلیم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعى بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سید‌ ‎و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمى ستودنى بود.


    آية الله امين جبل عاملى درباره آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى مى گويد:
    جولان فکرى و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسأله باعث می‌شد که در یک موضوع، نظریات گوناگونى در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهى به گرشایى بپردازد. با این همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندک تشکیل مى دادند. پس از اینکه میرزا محمدتقى شیرازى، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطى خویش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می‌شد، تا جایى که پس از درگذشت آیت‌الله سید‌ ‎محمد کاظم یزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترین مجمع علمى در میان مجامع علمى آن روزگار گردید.


    در سال 1352 ق كه به عراق سفر كردم او را مورد ارزيابى قرار دادم. ديدم مردى است داراى فكرى بزرگ كه ميدان انديشه‌اش وسيع است. در علم و فقه بسيار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف انديش، داراى رأيى صائب است و تدبيرى نيكو و بسيار موقعيت شناس است.
    پس از درگذشت آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى (1328 ق) و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شریعت اصفهانى]] (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیت‌الله نایینى، آیت‌الله کاشف‌الغطاء و آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‌الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نایینى در سال 1355ق مقام مرجعیت و زعامت دینى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگى را وداع کرد در این مقام باقى بود.


    بر همه مردم، شفيق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سياستى بزرگ است. و همين ويژگيها باعث شده كه رياست و زعامت عامه شيعيان را به دست گيرد، چون شايستگى چنين منصب و مقامى را دارد.
    ==ویژگی‌هاى اخلاقى==


    شهامت در فتوا:
    آیت‌الله اصفهانى افزون بر اینکه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در این میدان، گوى سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقى بود. فروتنى، بزرگوارى، خویشتن دارى، ایثار، ساده زیستى و توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضایل اخلاقى این آیت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.


    آية الله اصفهانى در بيان احكام الهى و آنچه به نظرش صحيح مى رسيد، بسيار با شهامت بود و از كسى باكى نداشت گر چه در ظاهر به زيان وى تمام مى شد. او مصداق بارز آية شريفه «... يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم ...» بود. در راه خدا مجاهده مى كرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.
    در سال 1349ق شخصى که به سببى با آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و کینه‌اى شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعى او را کشت. پس از دستگیرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمایندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم کند. آیت‌الله اصفهانى این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گردید.


    از جمله فتواهاى آية الله اصفهانى كه جنجال زيادى بر پا نمود، نظريه وى در مورد پاره‌اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر اين باور بود كه قمه زنى و زنجير زنى و كوبيدن طبلها و برخى ديگر كه در ايام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون اين فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفى با عقايد بسيارى از روحانيون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سر و صداى شديد شد و برخى از وعاظ در سخنرانيهاى خود آية الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده خود دست بردارد و خوشايند جاهلان و بى خردان سخن بگويد و فتوا صادر كند.
    آیت‌الله اصفهانى زندگى بسیار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادى مى زیست. در اوایل طلبگى مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالى که بر حوزه‌هاى علمیه حاکم بود و هم اکنون هم نیز هست تطبیق دهد. فشار مالى و شرایط سخت معاش به حدى بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگى کند. یکى از علما در این باره می‌گوید: در خدمت آقا سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از کوچه‌اى که در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضى نیست در خانه‌اش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه‌اى دیگر اجاره کنم.


    ايشان همچنين در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى‌شان ايستادگى مى كرد و با فتاواى خود مردم را به ايستادگى در مقابل آنان ترغيب مى ساخت و در اين راه مقدس نيز مرارتها و سختيهاى بسيارى را به جان خريد.
    وى پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید ‎و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسیارى به دستشان مى رسید، باز همچنان به زندگى ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنیوى به دیده حقارت مى نگریست. با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکى و نه خدمتکارى داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگى به وى یارى رساند. با این حال کمتر روزى اتفاق مى افتاد که نیازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه کند و با دست خالى باز گردد. بسیار اتفاق مى افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمی‎کرد و آنان را بر خود ترجیح مى داد.


    دخالت در امور سياسى:
    نوشته‌اند: هنگامى که رهبر انقلاب عراق آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى از تنگدستى سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلى بخرد، ولى آیت‌الله اصفهانى آن 500 لیره را در کمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دینى و تهیدستان تهیه شود.


    انگليسها به بهانه حفظ پايگاههاى خود در عراق به اين كشور اسلامى لشكركشى كردند و آن را اشغال نمودند. رشيد عالى نخست وزير عراق به ايران گريخت و سپس به مصر رفت. همراه با حمله انگليسى‌ها به عراق و فرار رشيد عالى، اميرعبد الله دائى‌فيصل و نورى سعيد از افسران عراق كه به اردن پناهنده شده بودند با قواى‌امدادى انگليس، به عراق آمدند و دوباره دولت دستورى خود را در عراق تشكيل دادند و در اين موقع انتخابات فرمايشى راه انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.
    === دورنگر و ژرف اندیش ===


    اين انتخابات توسط علماء و فقهاء شيعه تحريم گرديد. مرحوم آية الله نائينى و آية الله اصفهانى، دو مرجع‌بزرگوار و عاليقدر آن روز، فعاليتهاى مرحوم آية الله خالصى را مورد تاييد قرار دادند و اين امر زمينه‌هاى قيام مردم را فراهم مى‌ساخت كه مرحوم آية الله اصفهانى و آية الله نائينى و سيد هبة الدين شهرستانى به ايران تبعيد گرديدند. آن روز بيش از يك سال از تاسيس حوزه علميه قم نمى‌گذشت و حوزه علميه نخستين گامهاى خود را برمى‌داشت و آية الله حائرى مؤسس عاليقدر حوزه، خود بامشكلاتى رو به رو بود كه خبر تبعيد شدن آيات عظام نجف به قم رسيد و مردم ايران آماده استقبال باشكوه از آنان شدند و استقبال بى‌سابقه‌اى از آنان به عمل آمد. پس از ورود به قم، آية الله حائرى حوزه درس خود را در اختيار آن مرجع عاليقدر و حضرت‌آية الله نائينى قرار دادند و آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فيوض علمى‌خويش بهره‌مند ساختند. هنگام مهاجرت اعلاميه‌اى را صادر فرمودند كه متن آن را در زير مى‌آوريم كه نشانه‌اى از عمق اعتقاد قلبى اين مرجع عاليقدر در راه احياء حقوق ملت مسلمان مى‌باشد. اعلاميه‌اى كه امروز نيز مى‌تواند الهام بخش و حركت آفرين باشد.


    متن فتواى آية الله اصفهانى:  
    آیت‌الله امین جبل عاملى درباره آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى می‌گوید:


    «بسم الله الرحمن الرحيم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظيفه دينى بر همه مسلمانان لازم مى‌گرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق را كه مشاهد ائمه هدى عليهم السلام و مراكز دينى ما در آنجا است، از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس دينى آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مى‌نمايم.  
    در سال 1352ق که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابى قرار دادم. دیدم مردى است داراى فکرى بزرگ که میدان اندیشه‌اش وسیع است. در علم و فقه بسیار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف اندیش، داراى رأیى صائب است و تدبیرى نیکو و بسیار موقعیت شناس است.


    خداوند ما و شما را براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد.»
    بر همه مردم، شفیق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سیاستى بزرگ است. و همین ویژگی‌ها باعث شده که ریاست و زعامت عامه شیعیان را به دست گیرد، چون شایستگى چنین منصب و مقامى را دارد.


    ابو الحسن الموسوى الاصفهانى
    === شهامت در فتوا ===


    مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور سياسى، اجتماعى مسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، يكى از دهها و صدها حوادث جنايت‌بار دوران رضاخان پهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانيت به خاك و خون كشيد. آن روز مردم در اعتراض به دستگيرى آية الله العظمى سيد حسين قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانيت در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم به صغير و كبير و زن و مرد نكنند. دستور دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفير گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غير روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از اين يورش وحشيانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونها ريخته و همه را در خندقى كه در بيرون شهر براى همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.  
    آیت‌الله اصفهانى در بیان احکام الهى و آنچه به نظرش صحیح مى رسید، بسیار با شهامت بود و از کسى باکى نداشت گر چه در ظاهر به زیان وى تمام می‌شد. او مصداق بارز آیة شریفه «... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم...» بود. در راه خدا مجاهده می‎کرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.


    پس از اين ماجرا، «آية الله سيد حسين قمى» در باغ سراج الملك شهر رى محبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد. بعد از يك ماه در آخر ماه ربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب مقدسه تبعيد كردند.  
    از جمله فتواهاى آیت‌الله اصفهانى که جنجال زیادى بر پا نمود، نظریه وى در مورد پاره‌اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر این باور بود که قمه زنى و زنجیر زنى و کوبیدن طبلها و برخى دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفى با عقاید بسیارى از روحانیون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سر و صداى شدید شد و برخى از وعاظ در سخنرانیهاى خود آیت‌الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بى خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند.


    وقتى آية الله سيد حسين قمى وارد كربلا شد، آية الله العظمى مرحوم سيد ابو الحسن‌اصفهانى، دامادشان آقاى سيد ميرزا را با نامه‌اى به نمايندگى از خود خدمت ايشان اعزام‌نمود و آقا سيد مير گفته بود: «آقا به من دستور داده‌اند از طرف ايشان دست شما را ببوسم.» اين عمل آية الله اصفهانى، مرجع تقليد اسلامى اثر خود را بخشيد و به اين‌ترتيب آية الله اصفهانى رضايت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضايى و خشم خود را از اعمال فجيع دولت سرسپرده رضا خانى اعلام نمودند.»
    ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى‌شان ایستادگى می‎کرد و با فتاواى خود مردم را به ایستادگى در مقابل آنان ترغیب مى ساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیهاى بسیارى را به جان خرید.


    ==تأليفات ==
    === دخالت در امور سیاسى ===


    انگلیسها به بهانه حفظ پایگاه‌هاى خود در عراق به این کشور اسلامى لشکرکشى کردند و آن را اشغال نمودند. رشید عالى نخست وزیر عراق به ایران گریخت و سپس به مصر رفت. همراه با حمله انگلیسى‌ها به عراق و فرار رشید عالى، امیرعبدالله دائى‌فیصل و نورى سعید از افسران عراق که به اردن پناهنده شده بودند با قواى‌امدادى انگلیس، به عراق آمدند و دوباره دولت دستورى خود را در عراق تشکیل دادند و در این موقع انتخابات فرمایشى راه انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.


    مشهورترين اثر آية الله اصفهانى، كتاب جامعى در فقه به نام «وسيلة النجاة» است كه شامل اكثر مسائل فقهى مورد نياز مسلمانان آن عصر بود. بسيارى از فقها و مراجع بزرگ بر اين كتاب حاشيه زده و شرح نوشته‌اند. برخى از كتب فقهى كه بنا بر ترتيب كتاب «وسيلة النجاة» نگارش يافته عبارتند از «تحريرالوسيله» اثر امام خمينى و حواشى آيات عظام بجنوردى، حمامى، شاهرودى، ميلانى، خويى، گلپايگانى و...
    این انتخابات توسط علماء و فقهاء شیعه تحریم گردید. مرحوم [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائینى]] و آیت‌الله اصفهانى، دو مرجع‌بزرگوار و عالیقدر آن روز، فعالیتهاى مرحوم آیت‌الله خالصى را مورد تایید قرار دادند و این امر زمینه‌هاى قیام مردم را فراهم مى‌ساخت که مرحوم آیت‌الله اصفهانى و [[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائینى]] و سید‌ ‎هبة‌الدین شهرستانى به ایران تبعید گردیدند. آن روز بیش از یک سال از تاسیس حوزه علمیه قم نمى‌گذشت و حوزه علمیه نخستین گامهاى خود را برمى‌داشت و آیت‌الله حائرى مؤسس عالیقدر حوزه، خود بامشکلاتى رو به رو بود که خبر تبعید شدن آیات عظام نجف به قم رسید ‎و مردم ایران آماده استقبال باشکوه از آنان شدند و استقبال بى‌سابقه‌اى از آنان به عمل آمد. پس از ورود به قم، آیت‌الله حائرى حوزه درس خود را در اختیار آن مرجع عالیقدر و حضرت‌[[نائینی، محمدحسین|آیت‌الله نائینى]] قرار دادند و آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فیوض علمى‌خویش بهره‌مند ساختند. هنگام مهاجرت اعلامیه‌اى را صادر فرمودند که متن آن را در زیر مى‌آوریم که نشانه‌اى از عمق اعتقاد قلبى این مرجع عالیقدر در راه احیاء حقوق ملت مسلمان مى‌باشد. اعلامیه‌اى که امروز نیز مى‌تواند الهام بخش و حرکت آفرین باشد.  


    ديگر تأليفات آية الله اصفهانى عبارتند از:
    === متن فتواى آیت‌الله اصفهانى ===


    - انيس المقلدين
    «بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظیفه دینى بر همه مسلمانان لازم مى‌گرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا که قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه هدى  علیهم‌السلام و مراکز دینى ما در آنجا است، از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینى آن دفاع کنیم. من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب مى‌نمایم.
    خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید.» ابوالحسن الموسوى الاصفهانى


    - حاشيه بر تبصره علامه
    مورد دوم از ده‌ها مورد دخالت آن فقیه عظیم الشان در امور سیاسى، اجتماعى مسلمانان، عکس العمل آن فقیه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، یکى از ده‌ها و صدها حوادث جنایت‌بار دوران رضاخان پهلوى است که مردم مسلمان را در راه حمایت از روحانیت به خاک و خون کشید. آن روز مردم در اعتراض به دستگیرى آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسید ‎که ده‌ها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع کرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هیچ نوع رحم به صغیر و کبیر و زن و مرد نکنند. دستور دژخیم تاریخ، توسط مامورین جنایت کار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفیر گلوله بستند و چندین هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غیر روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از این یورش وحشیانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز کردند و زندگان را بیرون بردند و کشتگان را به کامیونها ریخته و همه را در خندقى که در بیرون شهر برای همین منظور حفر کرده بودند، ریختند و روى آن را پوشاندند که هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.


    - حاشيه بر «العروة الوثقى»
    پس از این ماجرا، «آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى» در باغ سراج الملک شهر رى محبوس گردید و هر گونه تماس با ایشان ممنوع اعلام شد. بعد از یک ماه در آخر ماه ربیع الثانى بود که او را به اتفاق فرزندش و جمعى دیگر به اعتاب مقدسه تبعید کردند.


    - حاشيه بر نجاة العباد
    وقتى آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى وارد کربلا شد، آیت‌الله مرحوم سید‌ ‎ابوالحسن‌اصفهانى، دامادشان آقاى سید‌ ‎میرزا را با نامه‌اى به نمایندگى از خود خدمت ایشان اعزام‌نمود و آقا سید‌ ‎میر گفته بود: «آقا به من دستور داده‌اند از طرف ایشان دست شما را ببوسم.» این عمل آیت‌الله اصفهانى، مرجع تقلید اسلامى اثر خود را بخشید و به این‌ترتیب آیت‌الله اصفهانى رضایت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضایى و خشم خود را از اعمال فجیع دولت سرسپرده رضا خانى اعلام نمودند.»


    - ذخيرة العباد
    ==تألیفات ==


    - شرح كفاية الاصول


    - منتخب الرسائل
    مشهورترین اثر آیت‌الله اصفهانى، کتاب جامعى در فقه به نام «وسیلة النجاة» است که شامل اکثر مسائل فقهى مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود. بسیارى از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته‌اند. برخى از کتب فقهى که بنا بر ترتیب کتاب «وسیلة النجاة» نگارش یافته عبارتند از «تحریرالوسیله» اثر [[امام خمينى(ره)|امام خمینى]] و حواشى آیات عظام بجنوردى، حمامى، شاهرودى، میلانى، خویى، گلپایگانى و...


    - مناسك حج
    دیگر تألیفات آیت‌الله اصفهانى عبارتند از:


    - وسيله النجاة الصغرى
    - انیس المقلدین


    - ذخيرة الصالحين
    - حاشیه بر تبصره علامه


    ==شاگردان==
    - حاشیه بر «[[العروة الوثقی]]»


    - حاشیه بر نجاة العباد


    در مكتب علمى آية الله اصفهانى بسيارى از دانشوران فقه و اصول و مجتهدان عاليقدر و گرانمايه حاضر مى شدند كه برخى از آنان عبارت اند از حضرات آيات:
    - ذخیرة العباد


    سيد محمود شاهرودى، سردار كابلى، سيد على يثربى كاشانى، ميرزا آقا اصطهباناتى، محمد تقى آملى، شيخ هاشم آملى، محمد رضا طبسى، سيد ابوالحسن شمس آبادى، سيد عبدالله شيرازى، شيخ على عليارى تبريزى، علامه طباطبايى و ميرزا مهدى آشتيانى
    - شرح کفایة الاصول


    ==وفات ==
    - منتخب الرسائل


    - مناسک حج


    آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى تا واپسين سال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاج گرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها در فصل تابستان براى در امان ماندن از گرماى زياد شهر نجف به كاظمين و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر مى برد، ولى در عمل اينچنين نبود. او به تنهايى در آنجا به نامه‌هاى زيادى كه از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور كسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برايش ارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و كوفته سر بر بالين مى گذارد. چند صباحى پيش از اينكه دار فانى را وداع گويد وضعيت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پيشنهاد كردند كه محلى ديگر را كه داراى هوايى مناسب است، برگزيند. او ايران را انتخاب كرد اما خيلى زود از سفر به ايران منصرف شد و سفر به بعلبك لبنان را برگزيد پس از مدت زمان كوتاهى كه ايشان در بعلبك بود بسيارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبك، بيروت، دمشق و ديگر نقاط لبنان و سوريه با وى ديدار كردند. پس از اينكه وضعيت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود يافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمين خورد و پس از بازگشت به كاظمين در شب نهم ذيحجه 1365 ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.
    - وسیله النجاة الصغرى


    پيكر شريف آية الله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه در صحن مطهر امير المؤمنين عليه السلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد محمد حسن و آرامگاه آية الله خراسانى به خاك سپرده شد.
    - ذخیرة الصالحین


    از آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى فرزندان نيك نامى به يادگار ماند كه نام آنان به قرار ذيل است:
    ==شاگردان==


    1. علامه شهيد محمد حسن اصفهانى (1349 ق)


    2. حجة الاسلام سيد محمد اصفهانى (متوفاى 1326 ق)
    در مکتب علمى آیت‌الله اصفهانى بسیارى از دانشوران فقه و اصول و مجتهدان عالیقدر و گرانمایه حاضر می‌شدند که برخى از آنان عبارتند از حضرات آیات:


    3. سيد على اصفهانى
    [[حسینی شاهرودی، محمود|سید‌ ‎محمود شاهرودى]]، سردار کابلى، سید‌ ‎على یثربى کاشانى، میرزا آقا اصطهباناتى، [[آملی، محمدتقی|محمدتقى آملى]]، شیخ هاشم آملى، محمدرضا طبسى، سید‌ ‎ابوالحسن شمس آبادى، سید‌ ‎[[شیرازی، سید عبدالله|عبدالله شیرازى]]، شیخ [[علیاری تبریزی، علی بن عبدالله|على علیارى تبریزى]]، [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایى]] و میرزا مهدى آشتیانى


    4. حجة الاسلام سيد حسين اصفهانى
    ==وفات ==


    5. فاطمه (همسر حجة الاسلام سيد مير بادكوبه اى)


    6. رباب (همسر آية الله سيد حسين اصفهانى بروجنى)
    آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهاى گوناگونى مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اینچنین نبود. او به تنهایى در آنجا به نامه‌هاى زیادى که از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال می‌شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و کوفته سر بر بالین می‌گذارد. چند صباحى پیش از اینکه دار فانى را وداع گوید وضعیت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پیشنهاد کردند که محلى دیگر را که داراى هوایى مناسب است، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلى زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهى که ایشان در بعلبک بود بسیارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وى دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود یافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.


    7. مريم (همسر حجة الاسلام سيد جواد اشكورى)
    پیکر شریف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعى کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید‌ ‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.


    8. زهرا (همسر سيد حسين علوى)
    از آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى فرزندان نیک نامى به یادگار ماند که نام آنان به قرار ذیل است:


    9. بتول (همسر سيد عبدالخالق موسوى زاده)
    # علامه شهید محمدحسن اصفهانى (1349 ق)
    # حجت‌الاسلام سید‌ ‎محمد اصفهانى (متوفاى 1326 ق)
    # سید‌ ‎على اصفهانى
    # حجت‌الاسلام سید‌ ‎حسین اصفهانى
    # فاطمه (همسر حجت‌الاسلام سید‌ ‎میر بادکوبه‌اى)
    # رباب (همسر آیت‌الله سید‌ ‎حسین اصفهانى بروجنى)
    # مریم (همسر حجت‌الاسلام سید‌ ‎جواد اشکورى)
    # زهرا (همسر سید‌ ‎حسین علوى)
    # بتول (همسر سید‌ ‎عبدالخالق موسوى زاده)


    ==منابع==
    ==منابع مقاله==
    - اعیان الشیعه: [[امین، سید محسن|سید‌ ‎محسن امین عاملى]]، ج 2، ص231، ج 2، ص332


    - مجله نور علم: دوره سوم، شماره چهارم، ص95، ص97، ص110


    - اعيان الشيعه: سيد محسن امين عاملى، ج 2، ص 231، ج 2، ص 332
    - دائرةالمعارف تشیع: ج 2، ص220، زندگانى حضرت آیت‌الله چهار سوقى، ص127


    - مجله نور علم: دوره سوم، شماره چهارم، ص 95، ص 97، ص 110
    - علماء معاصرین: خیابانى، ص193


    - دائرة المعارف تشيع: ج 2، ص 220، زندگانى حضرت آية الله چهار سوقى، ص 127
    - وفیات العلماء: جلالى شاهرودى، ص240


    - علماء معاصرين: خيابانى، ص 193
    - هکذا عرفتهم: ج 2، ص114 - 115


    - وفيات العلماء: جلالى شاهرودى، ص 240
    - گنجینه دانشمندان: محمد شریف رازى، ج 1، ص220 - 221


    - هكذا عرفتهم: ج 2، ص 114 - 115
    - الثورة العراقیة و رسالة الاسلام: شماره 1، سال 6


    - گنجينه دانشمندان: محمد شريف رازى، ج 1، ص 220 - 221
    - نهضت روحانیون: ج 2، ص161


    - الثورة العراقية و رسالة الاسلام: شماره 1، سال 6
    - گلشن ابرار: ج 2، ص585


    - نهضت روحانيون: ج 2، ص 161


    - گلشن ابرار: ج 2، ص 585
    {{مراجع تقلید}}
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[صلاة المسافر (ابوالحسن اصفهانی)]]


    == وابسته‌ها ==
    [[وسیله النجاه (المحشی)]]  
    [[صلاه المسافر ( للسید الاصفهانی )]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده


    [[وسیله النجاه (المحشی )]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27)|وسیلة النجاة مع تعالیق الإمام الخمینی (موسوعه جلد 26 و 27)]]


    [[وسیلة الوصول الی حقائق الأصول]] / نوع اثر: کتاب / نقش: محاضر
    [[وسیلة الوصول الی حقائق الأصول]]  


    [[منتهی الوصول إلی غوامض کفایة الأصول من إفادات سیدنا العلامة الرباني السید أبوالحسن الإصفهاني قدس سره العالی]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[منتهی الوصول إلی غوامض كفاية الأصول من إفادات سيدنا العلامة الرباني السيد أبوالحسن الإصفهاني قدس‌سره‌العالی|منتهی الوصول إلی غوامض کفایة الأصول من إفادات سیدنا العلامة الربانی السید أبوالحسن الإصفهانی قدس‌سره‌العالی]]  


    [[وسیلة النجاة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[وسیلة النجاة]]  


    [[بغیة الهداة في شرح وسیلة النجاة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[إبتغاء الفضيلة في شرح الوسيلة]]  


    [[صراط النجاه ترجمه (کتاب وسیله النجاه)]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[بغية الهداة في شرح وسيلة النجاة|بغیة الهداة فی شرح وسیلة النجاة]]  


    [[وسیلة النجاة و بهامشه تعالیق بعض الأعلام]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[صراط النجاة: ترجمه وسيلة النجاة|صراط النجاة: ترجمه وسیلة النجاة]]  


    [[شهداء الفضیلة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: تقریظ
    [[وسیلة النجاة و بهامشه تعالیق بعض الأعلام]]  


    [[وسیلة النجاة]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[شهداء الفضیلة]]  


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:مراجع تقلید]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۲۴

    سید ابوالحسن اصفهانی (1246- 1325ق)، فقیه، مرجع تقلید و نویسنده وسیلة النجاة. او از شاگردان خاص آخوند خراسانى بود. پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت و شاگردان زیادی پرورش داد.

    ولادت

    سیدابوالحسن اصفهانی در سال 1284ق در دهکده کوچک «مدیسه» لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد.

    وى در اصل از سادات موسوى شهر بهبان بود. سالها پیش از تولد وى، پدر بزرگش سید‌ ‎عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود. سید‌ ‎عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیت‌الله شیخ محمدحسن نجفى معروف به «صاحب جواهر» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعى اشتغال داشت.

    سید‌ ‎محمد پدر سید‌ ‎ابوالحسن نیز در همان ایامى که سید‌ ‎عبدالحمید به منظور فراگیرى علوم دینى به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد ایشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.

    تحصیلات

    سید‌ ‎ابوالحسن دروس ابتدایى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مدیسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایى تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکى از حوزه‌هاى مهم شیعى به شمار مى رفت مهاجرت نماید. برای این منظور با پدرش سید‌ ‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند اندیشناک بود با وى موافقت نکرد. این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانى با خویش همراه ساخت.

    در اصفهان:

    سید‌ ‎ابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامى که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره‌اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش برای دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى برای زیستن دید. نه فرش و گلیم و زیراندازى، و نه چراغى برای روشن کردن حجره. دلسوزیهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار دیگر با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود. در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان(عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسه‌گانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى دیگر مى طلبد. اما همین اندازه کافى است بدانیم که در پى آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وى را انبوه ساخت.

    طولى نکشید که ایشان پس از مدتى فراگیرى علوم دینى با قلبى شادمان به «مدیسه» بازگشت.

    او در اصفهان از محضر استادانى همچون:

    آیت‌الله کلباسى، آیت‌الله چهار سوقى، آیت‌الله درچه‌اى، آیت‌الله جهانگیرخان قشقایى و... بهره‌هاى فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول مى پرداخت.

    در عراق:

    او نزدیک به ده سال چون پیکارگر میدانهاى جهاد در حوزه علمیه اصفهان، پرتلاش به تحصیل و تدریس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود که به منظور بالا بردن معلومات خویش در سطح عالى و بهره‌گیرى از دانش شخصیتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال 1307ق رهسپار عراق گردید. وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آیات عظام: میرزا محمدحسن شیرازى (میرزاى بزرگ)، میرزا حبیب‌الله رشتى، فاضل شربیانى، شیخ محمدحسن مامقانى، سید‌ ‎محمد کاظم یزدى، آخوند خراسانى، میرزا محمدتقى شیرازى و آیت‌الله شریعت اصفهانى بسیار استفاده برد.

    وى مدت سه سال در کربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازى شرکت می‎کرد. پس از آن در سال 1310ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن دیار ماندگار شد. در این سالها از محضر اساتید بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شیعه گردید.

    موقعیت علمى و مرجعیت

    آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سلیم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعى بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سید‌ ‎و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمى ستودنى بود.

    جولان فکرى و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسأله باعث می‌شد که در یک موضوع، نظریات گوناگونى در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهى به گرشایى بپردازد. با این همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندک تشکیل مى دادند. پس از اینکه میرزا محمدتقى شیرازى، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطى خویش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می‌شد، تا جایى که پس از درگذشت آیت‌الله سید‌ ‎محمد کاظم یزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترین مجمع علمى در میان مجامع علمى آن روزگار گردید.

    پس از درگذشت آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى (1328 ق) و آیت‌الله شریعت اصفهانى (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیت‌الله نایینى، آیت‌الله کاشف‌الغطاء و آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‌الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نایینى در سال 1355ق مقام مرجعیت و زعامت دینى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگى را وداع کرد در این مقام باقى بود.

    ویژگی‌هاى اخلاقى

    آیت‌الله اصفهانى افزون بر اینکه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در این میدان، گوى سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقى بود. فروتنى، بزرگوارى، خویشتن دارى، ایثار، ساده زیستى و توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضایل اخلاقى این آیت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.

    در سال 1349ق شخصى که به سببى با آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و کینه‌اى شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعى او را کشت. پس از دستگیرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمایندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم کند. آیت‌الله اصفهانى این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گردید.

    آیت‌الله اصفهانى زندگى بسیار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادى مى زیست. در اوایل طلبگى مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالى که بر حوزه‌هاى علمیه حاکم بود و هم اکنون هم نیز هست تطبیق دهد. فشار مالى و شرایط سخت معاش به حدى بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگى کند. یکى از علما در این باره می‌گوید: در خدمت آقا سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از کوچه‌اى که در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضى نیست در خانه‌اش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه‌اى دیگر اجاره کنم.

    وى پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید ‎و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسیارى به دستشان مى رسید، باز همچنان به زندگى ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنیوى به دیده حقارت مى نگریست. با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکى و نه خدمتکارى داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگى به وى یارى رساند. با این حال کمتر روزى اتفاق مى افتاد که نیازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه کند و با دست خالى باز گردد. بسیار اتفاق مى افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمی‎کرد و آنان را بر خود ترجیح مى داد.

    نوشته‌اند: هنگامى که رهبر انقلاب عراق آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى از تنگدستى سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلى بخرد، ولى آیت‌الله اصفهانى آن 500 لیره را در کمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دینى و تهیدستان تهیه شود.

    دورنگر و ژرف اندیش

    آیت‌الله امین جبل عاملى درباره آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى می‌گوید:

    در سال 1352ق که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابى قرار دادم. دیدم مردى است داراى فکرى بزرگ که میدان اندیشه‌اش وسیع است. در علم و فقه بسیار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف اندیش، داراى رأیى صائب است و تدبیرى نیکو و بسیار موقعیت شناس است.

    بر همه مردم، شفیق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سیاستى بزرگ است. و همین ویژگی‌ها باعث شده که ریاست و زعامت عامه شیعیان را به دست گیرد، چون شایستگى چنین منصب و مقامى را دارد.

    شهامت در فتوا

    آیت‌الله اصفهانى در بیان احکام الهى و آنچه به نظرش صحیح مى رسید، بسیار با شهامت بود و از کسى باکى نداشت گر چه در ظاهر به زیان وى تمام می‌شد. او مصداق بارز آیة شریفه «... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم...» بود. در راه خدا مجاهده می‎کرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.

    از جمله فتواهاى آیت‌الله اصفهانى که جنجال زیادى بر پا نمود، نظریه وى در مورد پاره‌اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر این باور بود که قمه زنى و زنجیر زنى و کوبیدن طبلها و برخى دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفى با عقاید بسیارى از روحانیون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سر و صداى شدید شد و برخى از وعاظ در سخنرانیهاى خود آیت‌الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بى خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند.

    ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى‌شان ایستادگى می‎کرد و با فتاواى خود مردم را به ایستادگى در مقابل آنان ترغیب مى ساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیهاى بسیارى را به جان خرید.

    دخالت در امور سیاسى

    انگلیسها به بهانه حفظ پایگاه‌هاى خود در عراق به این کشور اسلامى لشکرکشى کردند و آن را اشغال نمودند. رشید عالى نخست وزیر عراق به ایران گریخت و سپس به مصر رفت. همراه با حمله انگلیسى‌ها به عراق و فرار رشید عالى، امیرعبدالله دائى‌فیصل و نورى سعید از افسران عراق که به اردن پناهنده شده بودند با قواى‌امدادى انگلیس، به عراق آمدند و دوباره دولت دستورى خود را در عراق تشکیل دادند و در این موقع انتخابات فرمایشى راه انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.

    این انتخابات توسط علماء و فقهاء شیعه تحریم گردید. مرحوم آیت‌الله نائینى و آیت‌الله اصفهانى، دو مرجع‌بزرگوار و عالیقدر آن روز، فعالیتهاى مرحوم آیت‌الله خالصى را مورد تایید قرار دادند و این امر زمینه‌هاى قیام مردم را فراهم مى‌ساخت که مرحوم آیت‌الله اصفهانى و آیت‌الله نائینى و سید‌ ‎هبة‌الدین شهرستانى به ایران تبعید گردیدند. آن روز بیش از یک سال از تاسیس حوزه علمیه قم نمى‌گذشت و حوزه علمیه نخستین گامهاى خود را برمى‌داشت و آیت‌الله حائرى مؤسس عالیقدر حوزه، خود بامشکلاتى رو به رو بود که خبر تبعید شدن آیات عظام نجف به قم رسید ‎و مردم ایران آماده استقبال باشکوه از آنان شدند و استقبال بى‌سابقه‌اى از آنان به عمل آمد. پس از ورود به قم، آیت‌الله حائرى حوزه درس خود را در اختیار آن مرجع عالیقدر و حضرت‌آیت‌الله نائینى قرار دادند و آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فیوض علمى‌خویش بهره‌مند ساختند. هنگام مهاجرت اعلامیه‌اى را صادر فرمودند که متن آن را در زیر مى‌آوریم که نشانه‌اى از عمق اعتقاد قلبى این مرجع عالیقدر در راه احیاء حقوق ملت مسلمان مى‌باشد. اعلامیه‌اى که امروز نیز مى‌تواند الهام بخش و حرکت آفرین باشد.

    متن فتواى آیت‌الله اصفهانى

    «بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقى. وظیفه دینى بر همه مسلمانان لازم مى‌گرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى تا آنجا که قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه هدى علیهم‌السلام و مراکز دینى ما در آنجا است، از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینى آن دفاع کنیم. من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب مى‌نمایم. خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید.» ابوالحسن الموسوى الاصفهانى

    مورد دوم از ده‌ها مورد دخالت آن فقیه عظیم الشان در امور سیاسى، اجتماعى مسلمانان، عکس العمل آن فقیه بزرگ در برابر حوادث مسجد گوهرشاد بود. فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد، یکى از ده‌ها و صدها حوادث جنایت‌بار دوران رضاخان پهلوى است که مردم مسلمان را در راه حمایت از روحانیت به خاک و خون کشید. آن روز مردم در اعتراض به دستگیرى آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى دست به تظاهرات زده بودند. وقتى خبر به رضا شاه رسید ‎که ده‌ها هزار نفر از مردم مشهد به دفاع از اهداف اسلام و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع کرده‌اند، دستور داد همه مردم را از طرف درها و چهار طرف پشت‌بام مسجد، به رگبار مسلسل ببندند و هیچ نوع رحم به صغیر و کبیر و زن و مرد نکنند. دستور دژخیم تاریخ، توسط مامورین جنایت کار او عملى شد و مردم بى‌دفاع را به صفیر گلوله بستند و چندین هزار نفر از زن و مرد و روحانى و غیر روحانى، زائر و بومى را به شهادت رساندند. پس از این یورش وحشیانه و سبعانه، درهاى مسجد را باز کردند و زندگان را بیرون بردند و کشتگان را به کامیونها ریخته و همه را در خندقى که در بیرون شهر برای همین منظور حفر کرده بودند، ریختند و روى آن را پوشاندند که هنوز آن نقطه به «قتلگاه» مشهور است.

    پس از این ماجرا، «آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى» در باغ سراج الملک شهر رى محبوس گردید و هر گونه تماس با ایشان ممنوع اعلام شد. بعد از یک ماه در آخر ماه ربیع الثانى بود که او را به اتفاق فرزندش و جمعى دیگر به اعتاب مقدسه تبعید کردند.

    وقتى آیت‌الله سید‌ ‎حسین قمى وارد کربلا شد، آیت‌الله مرحوم سید‌ ‎ابوالحسن‌اصفهانى، دامادشان آقاى سید‌ ‎میرزا را با نامه‌اى به نمایندگى از خود خدمت ایشان اعزام‌نمود و آقا سید‌ ‎میر گفته بود: «آقا به من دستور داده‌اند از طرف ایشان دست شما را ببوسم.» این عمل آیت‌الله اصفهانى، مرجع تقلید اسلامى اثر خود را بخشید و به این‌ترتیب آیت‌الله اصفهانى رضایت خود را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضایى و خشم خود را از اعمال فجیع دولت سرسپرده رضا خانى اعلام نمودند.»

    تألیفات

    مشهورترین اثر آیت‌الله اصفهانى، کتاب جامعى در فقه به نام «وسیلة النجاة» است که شامل اکثر مسائل فقهى مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود. بسیارى از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته‌اند. برخى از کتب فقهى که بنا بر ترتیب کتاب «وسیلة النجاة» نگارش یافته عبارتند از «تحریرالوسیله» اثر امام خمینى و حواشى آیات عظام بجنوردى، حمامى، شاهرودى، میلانى، خویى، گلپایگانى و...

    دیگر تألیفات آیت‌الله اصفهانى عبارتند از:

    - انیس المقلدین

    - حاشیه بر تبصره علامه

    - حاشیه بر «العروة الوثقی»

    - حاشیه بر نجاة العباد

    - ذخیرة العباد

    - شرح کفایة الاصول

    - منتخب الرسائل

    - مناسک حج

    - وسیله النجاة الصغرى

    - ذخیرة الصالحین

    شاگردان

    در مکتب علمى آیت‌الله اصفهانى بسیارى از دانشوران فقه و اصول و مجتهدان عالیقدر و گرانمایه حاضر می‌شدند که برخى از آنان عبارتند از حضرات آیات:

    سید‌ ‎محمود شاهرودى، سردار کابلى، سید‌ ‎على یثربى کاشانى، میرزا آقا اصطهباناتى، محمدتقى آملى، شیخ هاشم آملى، محمدرضا طبسى، سید‌ ‎ابوالحسن شمس آبادى، سید‌ ‎عبدالله شیرازى، شیخ على علیارى تبریزى، علامه طباطبایى و میرزا مهدى آشتیانى

    وفات

    آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهاى گوناگونى مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اینچنین نبود. او به تنهایى در آنجا به نامه‌هاى زیادى که از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال می‌شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و کوفته سر بر بالین می‌گذارد. چند صباحى پیش از اینکه دار فانى را وداع گوید وضعیت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پیشنهاد کردند که محلى دیگر را که داراى هوایى مناسب است، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلى زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهى که ایشان در بعلبک بود بسیارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وى دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود یافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.

    پیکر شریف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعى کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید‌ ‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.

    از آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى فرزندان نیک نامى به یادگار ماند که نام آنان به قرار ذیل است:

    1. علامه شهید محمدحسن اصفهانى (1349 ق)
    2. حجت‌الاسلام سید‌ ‎محمد اصفهانى (متوفاى 1326 ق)
    3. سید‌ ‎على اصفهانى
    4. حجت‌الاسلام سید‌ ‎حسین اصفهانى
    5. فاطمه (همسر حجت‌الاسلام سید‌ ‎میر بادکوبه‌اى)
    6. رباب (همسر آیت‌الله سید‌ ‎حسین اصفهانى بروجنى)
    7. مریم (همسر حجت‌الاسلام سید‌ ‎جواد اشکورى)
    8. زهرا (همسر سید‌ ‎حسین علوى)
    9. بتول (همسر سید‌ ‎عبدالخالق موسوى زاده)

    منابع مقاله

    - اعیان الشیعه: سید‌ ‎محسن امین عاملى، ج 2، ص231، ج 2، ص332

    - مجله نور علم: دوره سوم، شماره چهارم، ص95، ص97، ص110

    - دائرةالمعارف تشیع: ج 2، ص220، زندگانى حضرت آیت‌الله چهار سوقى، ص127

    - علماء معاصرین: خیابانى، ص193

    - وفیات العلماء: جلالى شاهرودى، ص240

    - هکذا عرفتهم: ج 2، ص114 - 115

    - گنجینه دانشمندان: محمد شریف رازى، ج 1، ص220 - 221

    - الثورة العراقیة و رسالة الاسلام: شماره 1، سال 6

    - نهضت روحانیون: ج 2، ص161

    - گلشن ابرار: ج 2، ص585


    وابسته‌ها