ایمان‌گرایی خردپیشه در اندیشه فخر رازی

    از ویکی‌نور
    ایمان‌گرایی خردپیشه در اندیشه فخر رازی
    ایمان‌گرایی خردپیشه در اندیشه فخر رازی
    پدیدآورانمهدوي نژاد، محمد حسين (نویسنده)
    ناشردانشگاه امام صادق (ع)
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1387ش.
    چاپ1
    شابک978-964-7746-71-7
    موضوعفخر رازي، محمد بن عمر، 544؟ - 606ق. - نقد و تفسير

    فخر رازي، محمد بن عمر، 544؟ - 606ق. - معلومات - کلام

    کلام اشعري
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ف‎‏3‎‏م‎‏9‎‏ / 201/45 BP

    ایمان‌گرایی خردپیشه در اندیشه فخر رازی، اثر محمدحسین مهدوی‌نژاد، کتابی است که در آن، با نگاهی ژرف، به تحلیل و تبیین دیدگاه فخر رازی (متوفی 606ق)، در باب رابطه دین و فلسفه (ایمان و تعقل) پرداخته شده است و نویسنده به دنبال آن است که به این پرسش پاسخ دهد که دیدگاه وی، بر کدام مبانی استوار است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، پس از بررسی اجمالی دیدگاه فخر رازی پیرامون ایمان‌گرایی خردپیشه[۱]، به ایضاح مفاهیمی همچون چیستی دین[۲]، چیستی فلسفه[۳] و مفهوم دین و فلسفه نزد فخررازی پرداخته شده[۴] و در نهایت، رویکردهای گوناگون به مسئله دین و فلسفه، مورد بحث قرار گرفته است[۵].

    نویسنده، معتقد است با ملاحظه آثار و تألیفات رازی و با تأکید بر گرایشات مختلف وی، می‌توان در باب مسئله رابطه دین و فلسفه، از فخر رازی متقدم با دیدگاه «عقل‌گرایی اعتدالی» و فخر رازی متأخر، با دیدگاه «ایمان‌گرایی خردپیشه» سخن گفت و اندیشه‌های نهایی وی را با گرایش‌های عارفانه و صوفیانه در دوره متأخر فکری‌اش جستجو کرد. وی معتقد است فخر رازی اندیشمندی جستجوگر و با نبوغی چندجانبه است که کوشش برای دست‌یافتن به دیدگاهی مستقل را هدف بنیادی و نهایی خود ساخت[۶].

    به باور وی، پیش از فخر رازی، این تلاش ارجمند، به‌گونه‌های مختلف از سوی اندیشمندانی چون ابوریحان بیرونی و غزالی، صورت گرفته بود، اما جستجوی فخر رازی، کیفیتی ویژه داشت؛ زیرا با وی، کلام فلسفی، به نهایت قدرت و کمال خود رسید؛ به‌گونه‌ای که او را مؤسس مکتب کلام فلسفی دانسته‌اند[۷].

    نویسنده، معتقد است که با توجه به پراکندگی و گستردگی نیروی اندیشه فخر رازی در تمام جهان اسلام، می‌توان وی را متکلمی برای تمام اعصار نامید، نه فقط منحصر به دوره‌ای که در آن، به گفته ابن خلدون، کلام بیشتر دانش مستقل شد و بسیاری از کیفیت دفاعی و جدالی خود را از دست داد. به عقیده وی، اصولا تبیین یک موضوع با اشکال مختلف نزد رازی، امری عادی بشمار می‌رود. رازی هنگام نگارش مسائل کلام و تفسیر، آراء متکلمان قدیم و حتی مذاهب گذشته را اساس قرار داده و به رد نظرات فلاسفه می‌پردازد. اما در آن دسته از آثارش که بیشتر فلسفی و منطقی‌اند، خود را آسوده و آزاد می‌بیند و ازاین‌رو، به نظرات فلاسفه نزدیک می‌شود و گاه دیدگاه‌های آنان را به‌طور کامل می‌پذیرد. به نظر نویسنده، دلیل دیگر در وجود دیدگاه‌های متفاوت در افکار رازی، برخورداری او از شخصیتی اندیشمند و اینکه همواره درصدد دستیابی به حقیقت بوده است، می‌باشد. او معتقد است رازی حتی گاه دیدگاه‌های خود را نیز مورد بحث و مناقشه قرار می‌دهد. او برخی از نظراتی را که در کتاب‌های اولیه‌اش پذیرفته، در کتاب‌های متأخرش مورد چون و چرا قرار داده و بعضا رد کرده است. ازاین‌رو اختلافات موجود بین نظرات متعددی که رازی در موضوع خاصی بیان کرده است، فقط با ذهن نقاد و جستجوگر، تکامل فکری رازی و لزوم موضع‌گیری‌های مختلف در قبال موضوع مورد بحث، توجیه می‌شود. با چنین رویکردی است که می‌توان اندیشه‌های نهایی فخر رازی را در دوره حیات فلسفی - ‌کلامی‌اش، جستجو کرد[۸].

    به باور نویسنده، فخر رازی را از بسیاری جهات، می‌توان غزالی دوم خواند. غزالی عمری را در پیکار با جنبه عقلی فلسفه یونانی به سر برد و فلسفه مشایی را به سبکی تحلیل و نقد کرد که جز غزالی، به‌سختی می‌توان کسی را با او برابر شمرد[۹].

    نویسنده به دنبال نشان دادن این مطلب است که فخر رازی، بر کارکرد عقل در فهم معتقدات دینی و رفع تناقض ظاهری‌ از مجموعه باورهای دینی تأکید می‌ورزد. منقولات را در پرتوی معقولات، معتبر می‌شمارد. از دین به‌منزله امری معقول دفاع می‌کند. اما در دوره متأخر حیات فکری‌اش، با توجه به محدودیت عقل و ناتوانی خرد در کار خداشناسی و توحید و دشواری کار حقیقت‌شناسی، به ایمان‌گرایی خردپیشه می‌گراید؛ بدین ‌معنا که شیوه‌ای دوگانه در پیش می‌گیرد. آنجا که براهین خوبی در اختیار دارد، با طیب خاطر، از آن براهین استفاده می‌کند، اما آنجا که دلایل را در اثبات یا نفی یک مسئله، یکسان، یا آنها را خلاف رأی خود می‌بیند، به ایمان محض متوسل می‌شود. وی در ارزیابی‌های عقلانی مدعیان دینی، برخی از آنها را فراتر از عقل و استدلال‌های عقلانی می‌یابد و با حکم به خردگریزی آنها، بر ایمان دینی در قالب وحی و شهود تأکید می‌ورزد[۱۰].

    وی در فصل نخست کتاب، به‌منظور بررسی جایگاه رازی در فلسفه و کلام اسلامی، به بحث پیرامون زندگی و تحصیلات علمی وی، سفرها، مناظرات علمی و روش تفکر او، نقش وی در تحول علم کلام و سنت عقلانی اسلام و مراحل مختلف حیات فکری او پرداخته است[۱۱]. نویسنده، معتقد است دوره حیات رازی، از خیلی جهات، تکرار سیر زندگانی غزالی است و اگرچه در تصوف هم‌پایه غزالی نبود، ولی به‌طور کلی، متکلمی با علایق فراوان نسبت به تصوف است و برخی از نوشته‌های اخیر رازی، تأثیر آشکار تصوف را بر روحیه او، نشان می‌دهد[۱۲].

    نویسنده بر این باور است که فخر رازی متأخر، خسته از براهین عقلی و شیوه‌های فلسفی، از معرفت صوفیانه و عارفانه سخن می‌گوید و گاه به این نتیجه می‌رسد که انسان باید تمام دلایل عقلی را به سویی افکند و حقیقت را با تمام وجود و قلب خود درک کند. وی معتقد است رازی در مرحله نهایی اندیشه خود، نسبت به یافته‌های انسانی سست‌باورتر و کم‌مهرتر می‌شود و در عوض باورش نسبت به داده‌های وحیانی، آن‌هم به شیوه‌های صوفیانه و عارفانه، راسخ‌تر می‌گردد. ازاین‌رو، در دوره متأخر که می‌بیند عقول در رسیدن به حقیقت حق تعالی و ادراک او عاجر و اوهام و افهام از وصول به میادین اشراق کبریای‌اش ناتوان است، درمی‌یابد که خردورزی‌ها، حجاب است و ما را از سیر به‌سوی حق بازمی‌دارد. ازاین‌رو، با گرایش به شیوه اهل عرفان، راه عرفانی - ‌قرآنی را برمی‌گزیند و با پذیرش اموری از دین ورای عقل و ورای نطق بر آن می‌شود که سر ایمان را نمی‌توان مکشوف کرد و به‌صورت نظری در باب کنه آن نمی‌توان سخن گفت[۱۳].

    نویسنده در فصل دوم، به بررسی سیر تحولی فخررازی، از عقل‌گرایی اعتدالی تا ایمان‌گرایی خردپیشه، پرداخته است. وی معتقد است که فخر رازی همانند غزالی، به مدد قرآن و سنت، دین‌باوری را از خردورزی جدا نمی‌داند و آن را تنها نمی‌گذارد. غزالی معتقد است که عقل، تنها با شرع هدایت می‌یابد و شرع نیز تنها با عقل قابل تبیین است. رازی نیز مدعی است فهم مسموعات دین از طریق عقل امکان دارد. وی یکی از کارکردهای بسیار مهم عقل را که فهم معتقدات دینی و رفع تناقض ظاهری از مجموعه باورهای ایمانی است، به رسمیت می‌شناسد. البته این کارکرد عقل نه اختصاص به عقل‌گرایی دارد و نه ایمان‌گرایی و به‌نوعی در هر دو به رسمیت شناخته می‌شود. ایمان‌گرایان هم در فهم متعلق ایمان خود و یا برقراری انسجام و ارتباط منطقی در میان مجموعه گزاره‌های ایمانی، از عقل استفاده می‌کنند. ازاین‌رو می‌توان قائل به نوعی معقولیت درونی در نظریه‌های ایمان‌گرایانه شد که پس از ایمان و در میان مؤمنان، قابل درک و توضیح است. آنچه عقل‌گرایان را از ایمان‌گرایان جدا می‌کند، پذیرش نوعی معقولیت پیشینی (مقدم بر ایمان) به‌عنوان مرجحی برای ایمان آوردن است. بنابراین، به اعتقاد نویسنده، بسیاری از اظهار نظرهای رازی در تعریف و تمجید از عقل و همراهی عقل و دین، لزوما ناظر به عقل‌گرایی و نفی ایمان‌گرایی نیست[۱۴].

    نویسنده در فصل سوم، با بیان مبانی اصلی دیدگاه ایمان‌گرایانه فخر رازی متأخر، از جمله مبانی معرفت‌شناختی (گرایش به عرفان و تصوف و رجحان روش عرفانی، پذیرش اموری از دین ورای عقل و ورای نطق)، الهیاتی (نظریه جبرگرایی)، ارزش‌شناختی (نظریه حسن و قبح عقلی) و اشارات ضمنی به مبانی فرعی وی، از جمله مبانی انسان‌شناختی و زبان‌شناختی، نشان داده است که به نظر می‌آید تفاوت و فاصله دیدگاه رازی متقدم و رازی متأخر، در مسئله رابطه دین و فلسفه (ایمان و تعقل) به اندازه‌ای است که می‌توان آن تفاوت و فاصله را از عقل‌گرایی اعتدالی تا ایمان‌گرایی خردپیشه، به تصویر کشید[۱۵].

    دیدگاه فخر رازی، درباره رابطه دین و فلسفه (ایمان و تعقل)، که در فصل‌های قبل کتاب، تحت عنوان «از عقل‌گرایی اعتدالی تا ایمان‌گرایی خردپیشه» مورد بحث و بررسی قرار گرفته، از دو جهت قابل بررسی است: یکی از جهت درستی خود این دیدگاه و دیگری از جهت درستی مبانی و لوازم (منطقی) آن. ازاین‌رو نویسنده در آخرین فصل، به‌منظور ارزیابی و نقد دیدگاه فخر رازی، با تأکید بیشتر بر قسم دوم، اشکالات نظریه رازی را در چهار بخش، بررسی کرده است[۱۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع فارسی و عربی، به‌همراه فهرست اعلام مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۱۷] و درج نص روایاتی که در متن آمده[۱۸]، به ذکر تاریخ وفات اعلام مذکور در متن[۱۹] و شرح حال اعلام، پرداخته شده است[۲۰].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص11
    2. ر.ک: همان، ص20
    3. ر.ک: همان، ص24
    4. ر.ک: همان، ص29
    5. ر.ک: همان، ص33
    6. ر.ک: همان، ص12
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان، ص12-‌13
    9. ر.ک: همان، ص13
    10. ر.ک: همان، ص13-‌14
    11. ر.ک: متن کتاب، ص43-‌70
    12. ر.ک: مقدمه، ص13
    13. ر.ک: همان، ص14
    14. ر.ک: متن کتاب، ص84-‌85
    15. ر.ک: همان، ص105
    16. ر.ک: همان، ص259
    17. ر.ک: پاورقی، ص39
    18. ر.ک: همان، ص29
    19. ر.ک: همان، ص43
    20. ر.ک: همان، ص55

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها