صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'تقریرات فلسفه امام خمینی قدس سره' به 'تقریرات فلسفه امام خمینی قدس‌سره')
    جز (جایگزینی متن - 'مى‏باشد' به 'مى‏‌باشد')
    خط ۶۵: خط ۶۵:
    به دليل بيان علمى همين نظريه‌‏ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌كه خود در نوشته‌‏هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع ‏شد.  
    به دليل بيان علمى همين نظريه‌‏ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌كه خود در نوشته‌‏هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع ‏شد.  


    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از كوه‌هاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‏باشد. اين گوشه‌‏نشينى، مدت پانزده سال به طول انجاميد.  
    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از كوه‌هاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‏‌باشد. اين گوشه‌‏نشينى، مدت پانزده سال به طول انجاميد.  


    [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]]، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بيان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته‌دلان بر ادای واجبات، كمر بستم و كوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی كه گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از همراهی با مردم، دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با كمك عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>
    [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]]، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بيان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته‌دلان بر ادای واجبات، كمر بستم و كوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی كه گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از همراهی با مردم، دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با كمك عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>

    نسخهٔ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۰

    صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم
    نام صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم
    نام های دیگر ص‍درا

    ص‍درال‍م‍ت‍ال‍ه‍ی‍ن‌

    م‍لاص‍درا

    م‍لا ص‍درای‌ ش‍ی‍رازی‌

    نام پدر ابراهيم بن يحيى قوامى
    متولد روز نهم جمادی‌الاول سال ۹۷۹ قمری (هفدهم مهر ۹۵۰، ۱۵۷۱ میلادی)
    محل تولد شیراز محله قوام
    رحلت 1050 هـ.ق
    اساتید شيخ بهاءالدين عاملى؛ میرفندرسکی؛ میرداماد
    برخی آثار آگاهی و گواهی: ترجمه و شرح انتقادی رساله تصور و تصدیق صدر المتالهین شیرازی

    ‏اسرار الآیات

    ‏التعلیقات علی الشفاء

    کد مؤلف AUTHORCODE698AUTHORCODE

    صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی، ملقب به صدرالمتألهین یا ملا صدرا متأله و فیلسوف در نهم جمادی‌الاولی 979ق، در شیراز، دیده به جهان گشود.

    ولادت و تحصيلات

    آنچه به يقين از او مى‌‏دانيم اين است كه او در شيراز، از پدرى صالح به نام ابراهيم بن يحيى قوامى متولد شده است و گفته‌‏اند: ابراهیم، از وزيران دولت فارس به مركزيت شيراز و از خاندان محترم قوامى بود و صاحب فرزند پسر نمى‌‏شد، لذا نذر كرد درصورتى‌كه خداى متعال به او پسرى صالح و موحد ببخشد، به فقيران و اهل علم، بسيار كمك كند. آرزوى وى در وجود محمد، تحقق يافت. اين فرزند، در دامن پدر، با عزت و كرامت آموزش ديد و پدر، او را به فراگيرى دانش تشويق نمود.

    وقتى پدر وفات يافت، محمد براى تكميل تحصيلات خود به اصفهان كه مركز دانش و دولت در عهد صفويه بود، مهاجرت كرد. از بررسى زندگى وی، مشخص مى‌‏شود كه هنگام هجرت به اصفهان، از مقام علمى و عملى ممتازى برخوردار بوده است، زيرا در ابتداى ورود به حوزه اصفهان، در درس شيخ بهاءالدين عاملى شركت نمود؛ درحالى‌كه هركسى، شايستگى حاضر شدن در درس شيخ بهائى، شيخ الاسلام آن زمان را نداشت.

    صدرالمتألهين، چنان شیفته آموختن بود كه همه اموالى را كه پدرش بر جاى گذاشته بود، در راه تحصيل دانش صرف كرد. او به مكتب فلسفى-عرفانى كه در آن زمان پيروان زيادى داشت، روى آورد. اين مكتب، چنان اشتياقى را در او برانگيخت كه راه را بر ديگر گرايش‌هاى او بست و از او عارف و فيلسوف و متألهى يگانه و بى‏‌نظير یا كم‏‌نظير پديد آورد. او خود به اين عشق و اشتياق، در مقدمه «اسفار»، اشاره كرده و گفته است: براى درك فلسفه الهى، در جوانى تلاش بسيارى كردم.

    عشق او به فلسفه و گرايش به آن، موجب جلب توجه او به درس فيلسوف عصر خود، محمدباقر ميرداماد، متوفاى 1040ق، شد. صدرالمتألهين، در بسيارى از نوشته‌‏هايش، از او به بزرگى ياد نموده و از جمله در شرح حديث اول اصول كافى، آورده است: «سيد و سند و استاد و تكيه‏‌گاه من در معالم دين و علوم الهى و معارف حقيقى و اصول يقينى...».

    مراحل حيات علمى

    با بررسى زندگى علمى صدرالمتألهين، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخيص است كه پیمودن اين مراحل، از او فيلسوفى بزرگ پديد آورده است:

    مرحله اول، دوره شاگردى اوست كه دوره بحث و بررسى نظريه‏‌هاى متكلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‌‏شود هنوز روش عرفانى او شكل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسير سوره واقعه، به همين نكته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تكرار، اشتغال فراوان داشتم و كتاب‌هاى حكما و فلاسفه را بسيار مى‌‏خواندم تا آنجا كه مى‏‌پنداشتم به دانشى دست يافته‌‏ام، اما هنگامى كه به يافته‌‏هاى خود نظر كردم، با وجود اينكه در باره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امكان و حدوث و همچنين بخشى از مسائل در باره نفس انسانى بسيارى مطالب مى‌‏دانستم، دريافتم كه با دانش واقعى و حقيقت هستى كه جز از طريق مكاشفه و ذوق به دست نمى‏‌آيد، بيگانه هستم».

    مراد او از دانش واقعى، مكاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اينكه در ابتداى عمر خود، در گرايش به روش اهل بحث (فلاسفه و متكلمان)، زياده‏روى كرده، اظهار پشيمانى کرده است: «از اينكه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظريه‏‌هاى فلاسفه و متكلمان مجادله‏گر و نازك‏انديشى‌‏هاى آنان هدر دادم و به فراگيرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‏‌كنم».

    هرچند او پشيمانى خود را از هدر دادن اين دوره، بيان داشته، اما در دوره آخر عمر خود كه دوره نگارش آثارش است و در اين آثار، روش بحثى (فلسفى- كلامى) و روش عرفانى را جمع كرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى ديگر (مكتب علمى او)، از آن سخن خواهيم گفت. علاوه بر اين، در اين دوره، او فقط روش بحثى را در پيش نگرفته، بلكه آميخته‏‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفكر خود قرار داده است، هرچند هنوز در انديشه او، اين روش، شكل نگرفته بوده؛ چنان‌كه در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الكونين» را در باره وحدت وجود نوشته است.

    به دليل بيان علمى همين نظريه‌‏ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌كه خود در نوشته‌‏هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع ‏شد.

    مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از كوه‌هاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‏‌باشد. اين گوشه‌‏نشينى، مدت پانزده سال به طول انجاميد.

    صدر المتألهين، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بيان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته‌دلان بر ادای واجبات، كمر بستم و كوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی كه گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از همراهی با مردم، دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با كمك عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست»[۱]

    مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. كتاب «اسفار»، نخستين و گران‌مایه‌ترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افكار و نظريه‌‏هاى جديد و مكاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس ديگر نوشته‏‌هاى اوست.

    مكتب فلسفى صدرا

    به نظر صدر المتألهين، دانش از دو راه به دست مى‏‌آيد:

    1. گفت‌وگو و فراگيرى و آموزش كه بر پایه قياس‌ها و مقدمات منطقى، استوار است؛
    2. علم لدنى كه از راه الهام و كشف و حدس به دست مى‏‌آيد.

    علم لدنى، تنها با پاك گرداندن نفس از شهوت‌ها و لذت‌ها و رهايى از آلودگي‌ها و ناپاكي‌هاى دنيا به دست مى‏آيد. اینها باعث می‌شود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقايق اشيا، در آن انعكاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آن‌گاه كه دارای سرشت و طبيعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مى‌‏گردد.

    از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قوی‌تر و محکم‌تر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبيا و اوصيا و اوليا و عرفا به آن دست یافته‌اند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش می‌کند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش می‌نماید، بااین‌همه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنان‌كه خود وی، جمع نموده و تنها كسى است كه در این جمع، موفق بوده و به درجه‏اى رسيده كه هيچ‌يك از فلاسفه و عرفای اسلامى به آن نرسيده است؛ چنان‌که خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.

    ملا صدرا پيوسته از كسانى كه يكى از دو شيوه را به كار مى‏‌برند، بدگويى مى‏كند مانند سخنى چنان‌كه در «مفاتيح الغيب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، می‌نویسد: «به سخنان بيهوده صوفيه مشغول نباش و به گفته‌‏هاى فيلسوف‌‌‌نمايان اعتماد مكن» و در مقدمه «تفسير سوره فاتحه الكتاب»، از گروه نخست، به بدعت‌گذار گمراه‌كننده و از گروه دوم، به تعطيل‏‌گران گمراه تعبير كرد است؛ بنابراين، فلسفه‌ای كه او ديگران را به آن فرامى‏‌خواند و بر آن پافشارى مى‌‏كند، عبارت است از جمع ميان روش مشائيان و اشراقيان و ايجاد وفاق ميان اين دو شيوه.

    با تأمل در آثار صدرالمتألهين، به این حقیقت می‌رسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم می‌داند و هر دو را روشنگر یک حقیقت می‌خواند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی می‌رسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سه‌تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیده‌ای است مردود و شرک‌آمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.

    آن حقیقت واحدی که به اعتقاد صدرا، برهان و عرفان و قرآن، هریک، به زبانی صفت حمد آن را گفته‌اند، معرفت است، اما راستی متعلق این معرفت کیست و چیست؟ از نگاه ملا صدرا، این معرفت، در درجه اول باید به خدا و نزدیک‌ترین و راست‌ترین راه به‌سوی او و آخرت، تعلق گیرد و در درجه دوم، به راهنمایان و راهزنان و آنچه باید جان را بدان آراست یا از آن پیراست.

    جایگاه علمی ملا صدرا

    برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدين، محمد بن ابراهيم قوامى، نويسنده كتاب اسفار كه در بين مردم به ملا صدرا و در ميان شاگردان مكتبش به صدر المتألهين مشهور است، برايم بسى لذت‏بخش است. من از زمره كسانى هستم كه از عقل و خرد، روح بلند، نيروى مقاومت، آزادانديشى، بيان نيكو، كمال و پختگى انديشه‏‌ها و صراحت در ابراز عقايد و افكار اين مرد بزرگ، با وجود تكفير و آن همه آزار كه در حق وى رفته است، شگفت‌‏زده‏ام. ويژگى‏‌هايى كه برشمردم، پيش از آنكه از تاريخ زندگى او درك كنم، از نوشته‌‏ها و كتاب‏هايش احساس نموده‌‏ام.

    صدر المتألهين، از زمره فيلسوفان بزرگ متألهى است كه در هر چند سده، يكى پا به عرصه وجود مى‌‏نهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگ‌‌ترين فيلسوف اسلامى است كه در فلسفه يونانى و اسلامى سرآمد و بنيان‏گذار مكتبى فلسفى بوده است. فراگيرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، به‌خصوص اسفار كه از مهم‌ترين كتاب‌هاى فلسفى قديم و جديد به شمار مى‏‌آيد و بنيان ديگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در اين است كه در آثارشان از نوشته‏‌هاى او بهره بگيرند و خود را شاگرد مكتب او برشمارند؛ چنان‌كه حتى فلاسفه بزرگ نيز به اين اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهين افتخار مى‏‌كنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسين اصفهانى، شنيدم كه مى‌‏گفت: اگر بدانم كسى رموز اسفار را مى‌‏فهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردست‏ترين نقطه جهان باشد.

    گويى افتخار استاد چنين است كه فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسيده يا به پايه‏اى از معرفت دست يافته است كه عجز خود را از رسيدن به كنه مقاصد عالى آن درك كرده است.

    همچنين بر اين باورم كه صدر المتألهين، يكى از بزرگان فلسفه اسلامى است. او و ابونصر فارابى و ابن سينا و نصيرالدين طوسى، همگى از بزرگان فلسفه اسلامى به شمار مى‌‏آيند. بنيان فلسفه اسلامى، بر آراى آنها نهاده شده و صدر المتألهين كه آخرين فيلسوف بزرگ اسلامى محسوب مى‌‏گردد، آثار و آراى ديگران را تفسير نموده و بزرگ‌ترين فيلسوف اسلامى است؛ گرچه در عرفان و مكاشفه نيز سرآمد است».

    وفات

    صدر المتألهین که با دو شاه‌بال علم و عمل، از خویش تا خدا پر کشیده بود، برای تجدید پیمان و برای اینکه آنچه را با ریاضت‌های فکری و عملی دریافته بود، با زبان حال و قال واگویه کند و همه را با حرکاتی نمادین بر گرد خانه دوست و درنگ کردن در کوی او و پیوسته دویدن به‌سوی او و خود را ندیدن و تنها او را دیدن و او را خواندن و از مشعر و عرفات او جرعه جرعه شعور و معرفت نوشیدن و خواسته‌های خویش را در برابر او قربان کردن، به خود یادآوری نماید، بارها با پاي پياده به زیارت بیت‌‌الله شتافت، ولی در آغاز یا پایان هفتمین سفر، در سال 1050ق، در سن 70 سالگی، در شهر بصره، رنجور گشت و به شوق طوف در فضای عالم قدس، تخته‌بند تن را فکند و غبار بدن را از چهره جان زدود و پاک و آزاد به دیار همیشه‌پایدار یار شتافت.

    به قولی، پیکر او را به شهر نجف بردند و در طرف چپ صحن حرم امام على(ع)، به خاک سپردند.

    معروف‌ترین اساتید صدرا

    1. شیخ بهاء الدین جبل عاملی؛
    2. محمدباقر میرداماد .

    معروف‌ترین شاگردان صدرا

    1. ملا محسن فیض کاشانی؛
    2. ملا عبدالرزاق لاهیجی.

    آثار گران‌بهای صدرا

    آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانسته‌اند که برخی از آنها عبارتند از:

    1. الاسفار الاربعه یا الحكمه المتعاليه فى الاسفار العقليه؛
    2. المبدأ و المعاد؛
    3. الشواهد الربوبيه فى المناهج السلوكيه؛
    4. اسرار الآيات و انوار البينات؛
    5. المشاعر؛
    6. الحكمه العرشيه؛
    7. شرح الهدايه الاثيريه؛
    8. شرح الهيات الشفاء؛
    9. رساله الحدوث؛
    10. رساله اتصاف الماهيه بالوجود؛
    11. رساله التشخص؛
    12. رساله سريان الوجود؛
    13. رساله القضاء و القدر؛
    14. رساله الواردات القلبيه؛
    15. رساله اكسير العارفين؛
    16. رساله حشر العوالم؛
    17. رساله خلق الاعمال؛
    18. اجوبه المسائل الثلاث؛
    19. رساله التصور و التصديق؛
    20. رساله فى اتحاد العاقل و المعقول؛
    21. كسر الاصنام الجاهليه؛
    22. جوابات المسائل العويصه؛
    23. رساله حل الاشكالات الفلكيه فى الاراده الجزافيه؛
    24. حاشيه بر شرح حكمه الاشراق سهروردى؛
    25. رساله‌‏اى در حكمت جوهرى؛
    26. رساله‌‏اى در الواح معادى؛
    27. حاشيه بر الرواشح ميرداماد؛
    28. شرح اصول الكافى؛
    29. رساله المظاهر الالهيه فى اسرار العلوم الكماليه؛
    30. مفاتيح الغيب؛
    31. تفسير القرآن الكريم؛
    32. تفسير سوره الاضحى.
    33. إیقاظ النائمین؛
    34. متشابهات القرآن؛
    35. زاد المسافر (زاد السالک)؛
    36. رساله فی إصاله جعل الوجود؛
    37. التنقیح فی المنطق (اللمعات الإشراقیه فی الفنون المنطقیه)؛
    38. الخلسه؛
    39. دیباجه عرش التقدیس؛
    40. رساله فی المزاج؛
    41. حل شبهه الجذر الأصم؛
    42. الحاشیه علی القبسات؛
    43. اثبات شوق الهیولی بالصوره؛
    44. شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام»؛
    45. الحرکه الجوهریه؛
    46. دیوان شعر (جمع‌آوری ملا محسن فیض).

    پانویس

    1. اسفار، ج 1، ص 7

    وابسته‌ها

    التعلیقات لصدر المتالهین علی الشفاء

    تقریرات فلسفه امام خمینی قدس‌سره

    الـجوهر النضید في شرح منطق التجرید

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة

    عرشیه

    المبدا و المعاد (صدر المتالهین)

    أسرار الآیات

    رساله سه اصل: بانضمام منتخب مثنوی و رباعیات او

    الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة

    مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین

    المظاهر الإلهیة في أسرار العلوم الكمالیة

    کسر أصنام الجاهلیة

    شرح الهدایة الاثیریة

    سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن - المسائل القدسیة - اجوبة المسائل

    رسالة في الحدوث

    شرح بر زاد المسافر صدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی

    ایقاظ النائمین

    الرسائل

    الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة

    شرح اصول الکافی

    تفسیر القرآن الکریم (صدرا)

    آگاهی و گواهی

    مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»

    عرفان و عارف نمایان ترجمه کتاب کسر اصنام الجاهلیه

    ترجمه مفاتیح الغیب (ملاصدرا)

    ترجمه و شرح بخش نخست مبدا و معاد صدر المتالهین شیرازی (المبدا و المعاد)

    اسرار الآیات

    المظاهر الإلهیة

    الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (ارشاد)

    مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)

    ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه

    أسرار الآیات

    شرح و تعلیقه صدر المتالهین بر الهیات شفا

    المشاعر

    رسالة الحشر

    ترجمه و متن رسالة حدوث العالم

    منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه

    الواردات القلبیة فی معرفة الربوبیة

    التنقیح فی المنطق

    الشفاء (الالهیات) و تعلیقات صدر المتألهین علیها

    تحریر الاسفار للمولی صدر الدین الشیرازی

    مجموعه رسایل فلسفی (ویرایش جدید)

    شرح الاصول الکافی

    ترجمه اسفار

    اسرار الآیات (تحقیق موسوی)

    الحکمة المتعالیة في الأسفار الأربعة (بنیاد صدرا)

    التعلیقات علی شرح حکمة الاشراق

    دستورات طبی

    رسالة في القطب و المنطقه. اجوبه المسائل: النصيريه، العويصه، جيلانيه

    کتاب العرشیة

    مثنوي ملا صدرا

    تفسير القرآن الکريم

    ضوابط المعرفة، المساة شرح الهداية الأثيرية

    مجموعة الرسائل

    المبداء و المعاد في الحکمة المتعالية

    رسالة الأصول الثلاثة، رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان

    العرشية

    المبدأ و المعاد

    رساله سه اصل

    إيقاظ النائمين

    رساله سه اصل، تصنيف صدرالدين محمدبن ابراهيم شيرازي (ملا صدرا)

    نهایه الافکار: تعلیقات رشیقه انیقة علی الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الأربعة

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    ترجمه، شرح و تحقيق شواهد الربوبية به ضميمه متن و ترجمه أوصاف الاشراف طوسي

    رسائل فلسفی

    الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة

    مفاتيح الغيب (ملاصدرا)

    شرح الهداية الاثيرية

    حکمة الاشراق

    الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة