العرشية

    از ویکی‌نور
    عرشیه
    العرشية
    پدیدآورانلبون فولادکار، فاتن محمد خليل (مصحح) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده)
    ناشرمؤسسة التاريخ العربي
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشر1420ق. = 2000م.
    چاپچاپ اول
    موضوعفلسفه اسلامي - متون قدیمی تا قرن 14

    خدا (اسلام)

    معاد
    زبانعربی
    کد کنگره
    ‏‎‏1379 / 1080 ‏BBR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    عرشية (الحكمة العرشية) بنا به تصريح مؤلف آن(ملاصدرا) در مقدمه «الحكمة العرشية» است كه به «عرشية» شهرت يافته است، مؤلف در مقدمۀ كتاب مى‌گويد: «و هذه المسائل المرسومة في هذه الرسالة الموسومة بالحكمة العرشية...». کتاب توسط لبون فولادکار، فاتن محمد خليل، مورد تحقیق و تصحیح قرار گرفته است.

    ناميدن كتاب به اين نام از آن جهت است كه مطالب عرضه شده، در آن از طريق معمول؛ يعنى بحث و تعلّم كسى به دست نيامده، بلكه مستقيما از مشكوة نبوت و ولايت و با روشى اشراقى حاصل گشته است.

    «بل هذه قوابس مقتبسة من مشكوة النبوة و الولاية مستخرجة من ينابيع الكتاب و السنة و من غير أن تكتب من مناولة الباحثين أو مزاولة صحبة المعلّمين...».

    مؤلف در مقابل حكمت بحثى، عناوين حكمت متعاليه و حكمت مشرقيه و حكمت عرشيه را بكار برده است و نام مبسوطترين اثر خود را «الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة» نهاده و نام اين اثر را نيز «الحكمة العرشية» گزارده است.

    ساختار

    كتاب داراى دو بخش مهم از مباحث فلسفى؛ يعنى مبدأ و معاد است.

    مؤلف در مقدمۀ كتاب مى‌گويد: «و هذه المسائل المرسومة في هذه الرسالة الموسومة بالحكمة العرشية بعضا يندرج في آيات القرآن بالإيمان باللّه و بعضها يندرج في العلم باليوم الآخر و هذان العلمان المشار إليها في كثير من آيات القرآن بالإيمان باللّه و اليوم الآخر هما أشرف العلوم الحقيقية التي بها يصير الإنسان من حزب ملائكة اللّه المقربين...» عرشيه، انتشارات مولى، ص 219.

    تاريخ تأليف

    صدر المتألهين به زمان آغاز و انجام تأليف عرشيه اشاره ننموده است؛ امّا به قرائنى مى‌توان گفت كه كتاب بعد از سال 1037ق و در دهۀ آخر عمر مؤلف نوشته شده است (به خصوص بنابراین كه وفات صدر المتألهين در 1045ق اتفاق افتاده باشد، «كما هو الأصح» نه در 1051ق «كما هو المشهور»).

    زيرا اولا: در اين كتاب بسيارى از نوآورى‌ها و ابتكاراتى كه صدر المتألهين در طول حيات علمى خود به آن دست يافته است، وجود دارد، كه سيزده مورد از مهم‌ترين آنها را در بحث از اهميت رسالۀ عرشيه آورده‌ايم.

    ثانيا: نام تعدادى از تأليفات ديگر صدر المتألهين كه در تاريخ‌هاى مختلفى از حيات علمى او پديد آمده‌اند، در اين رساله آمده است؛ از جمله كتاب‌هاى اسفار اربعه، رسالة الحدوث، الشواهد الربوبية، تعليقا بر حكمة الإشراق، تفسير فاتحة الكتاب عرشيه، انتشارات مولى، به ترتيب صفحات، اسفار 231، 237، 246، رسالة الحدوث 231، الشواهد الربوبية 245، تعليقات 237، تعبير فاتحة الكتاب 264.

    ثالثا: در اين رساله برهان معروف خود را بر اتحاد عاقل و معقول موسوم به برهان تضايف آورده است با اين كه به تصريح خود مؤلف افاضۀ اين برهان بر او در روز جمعه ماه جمادى الأولى سال 1037ق بوده است و نيز تصريح مى‌كند كه در آن زمان 58 سال از عمر شريفش مى‌گذشته است. بنابراین رسالۀ عرشيه بايد پس از اين تاريخ نوشته شده باشد.

    انگیزۀ تأليف

    اين رساله حاوى عمدۀ ابتكارات صدر المتألهين در مباحث فلسفى است كه به صورت صريح و بدون آميختگى با اقوال و آراء ديگران آمده است و طبعا چنين نوشته‌اى مى‌توانست صدر المتألهين را مورد هجوم كسانى قرار دهد كه افكار نو را بر نمى‌تابند و به دليل انس ذهنشان به برخى نظريات مرسوم و معمول، از هر فكر جديدى به وحشت مى‌افتند و صاحب آن فكر و انديشه را مورد تهمت و حقد و كينۀ خود قرار مى‌دهند و اين علاوه بر ستيزى است كه مخالفان حكمت و فلسفه همواره نسبت به فيلسوفان و حكيمان روا داشته‌اند.

    با اين وصف صدر المتألهين قرار دادن اين افكار و انديشه‌ها را فرا راه طالبان حق و حقيقت ضرورى مى‌بيند و با علم به تهمت‌ها و تكفيرهاى بعدى به تأليف آن اقدام مى‌نمايد و مى‌گويد:

    «بل هذه قوابس مقتبسة من مشكوة النبوة و الولاية مستخرجة من ينابيع الكتاب و السنة من غير أن تكتب من مناولة الباحثين أو مزاولة صحبة المعلّمين ذكرتها لتكون تبصرة للسلاك الناظرين و تذكرة لإخوان المؤمنين و إن كان شنيعة للجهال و الجدليين و غيظا لأعداء نور الحكمة و اليقين...». عرشيه، انتشارات مولى، ص 218.

    اهميت

    بى‌ترديد اهميت حكمت متعاليه در مقابل حكمت مشاء و اشراف به دليل نوآورى‌هايى است كه صدر المتألهين بر اساس اصولى متقن و استوار و با بكارگیرى دو روش برهان و شهود و با استفاده از منبع پايان ناپذير وحى ارائه نموده است؛ امّا در بسيارى از تأليفات او اين نوآورى‌ها با بحث از آراء ديگران آميخته شده و به صورت خالص و پيراسته‌اى عرضه نگرديده است.

    در اين ميان معدودى از كتاب‌هاى صدر المتألهين به تصريح خود او، تنها متضمن آراء و انديشه‌هاى اوست و قصد اولى در آنها عرضۀ آراء و انديشه‌هاى ديگران نبوده است؛ از جملۀ اين آثار، كتاب ارزشمند عرشيه است كه مؤلف در مورد آن مى‌گويد:

    «هذه رسالة أذكر فيها طايفة من المسائل الربوبية و المعالم القدسية التي أنار اللّه بها قلبي من عالم الرحمة و النور و لم يكن وصلت إليها أيدي أفكار الجمهور و لم يوجد شيء من هذه الجواهر الزواهر في خزانة أحد من الفلاسفة المشهورين و الحكماء المتأخرين المعروفين حيث لم يؤتوا من هذه الحكمة شيئا و لم ينالوا من هذا النور إلاّ ظلا و فيئا». عرشيه، انتشارات مهدوى، اصفهان.

    از جمله ابتكارات مهم و معروف صدرالمتألهين كه در اين كتاب آمده است؛ عبارتند از، برهان صديقين، قاعدۀ بسيط الحقيقة و اثبات كمال مطلق بودن واجب و وحدت ذاتى او بر اساس اين قاعده، علم اجمالى واجب در عين كشف تفصيلى آن، اتحاد عاقل و معقول، حدوث زمانى عالم.

    حركت جوهرى، جسمانیة الحدوث بودن نفس، حقيقت ابصار و اين كه ابصار از سنخ اضافۀ اشراقيه است، تجرد صدر خيالى، معاد جسمانى، تشخص به وجود است، تشكيكى بودن حقيقت وجود، حقيقت موت طبيعى و سبب آن. عرشيه، انتشارات مهدوى، اصفهان به ترتيب صفحات 3، 5، 8، 11، 14، 19، 20، 21، 29، 30، 43.

    گزارش محتوا

    1. مؤلف اهم مباحث فلسفى را كه در كتاب عظيم اسفار آمده است، به نحو موجز و مختصر در اين رساله گنجانيده است.
    2. در اين رساله انديشه‌ها و آراء مؤلف پيراسته از آراء و انديشه‌هاى ديگران و با پرهيز از بحث‌هاى مفصل و قيل و قال‌هاى خسته كننده عرضه شده است، لذا در اين رساله جز چند مورد خبرى از آراء ديگران نيست و در آن موارد كه ضرورت اقتضاء طرح آن انديشه‌ها را داشته است، به اختصار از آنها گذشته است.
    3. مباحث عرضه شده در اين رساله كه عمدۀ نوآورى‌ها و ابتكارات صدر المتألهين را در بر مى‌گیرد به تصريح مؤلف گرانقدر آن مقتبس از آيات قرآنى و روايات معصومين سلام اللّه عليهم اجمعين است.
      چنانكه در مقدمۀ كتاب مى‌گويد: «بل هذه قوابس مقتبسة من مشكوة النبوة و الولاية مستخرجة من ينابيع الكتاب و السنة...». عرشيه، انتشارات مولى، ص 218.
      و در خصوص برهان «حركت جوهرى» بر حدوث زمانى عالم مى‌گويد: «برهان لاح لنا من عند اللّه لأجل التدبر في بعض آيات كتابه العزيز...». همان، ص 230.
      و در خصوص معرفت نفس مى‌گويد: «لا يستفاد هذا العلم إلا بالاقتباس من مشكوة النبوة و التتبع لأنوار الوحي و الرسالة و مصابيح الكتاب و السنة الواردة في طريق أئمتنا أصحاب الهداية و العصمة عن جدهم خاتم الأنبياء عليه أفضل صلوات المصلّين و على ساير الأنبياء و المرسلين». عرشيه، انتشارات مولى، ص 235، 234.
      و در آخر اين رساله مى‌گويد: «يقول هذا العبدالذليل إنّي أستعيذ باللّه ربي الجليل في جميع أقوالي و أفعالي و معتقداتي و مصنفاتي من كل ما يقدح في صحة متابعة الشريعة التي أتانا بها سيد المرسلين و خاتم النبين عليه و آله أفضل صلوات المصلين أو يشعر بوهن بالعزيمة والدين أو ضعف في التمسك بحبل المتين لأنیأعلم يقينا أنّه لا يمكن لأحد أن يعبداللّه كما هو أهله و مستحقه إلا بتوسط من له الاسم الأعظم و هو الإنسان الكامل المكمل خليفة اللّه بالخلافة الكبرى في عالمي الملك و الملكوت الأسفل و الأعلى و نشأتي الأخرى و الأولى». همان، ص 285.
    4. چون بناى رساله بر ايجاز و اختصار بوده است، در بسيارى از موارد اقامۀ برهان بر مدعیات مطرح شده در آن را به كتب ديگر خود ارجاع داده است، چنانكه در مقدمۀ كتاب مى‌گويد:

    «فهذا أوان الشروع في عرض هذا الأحوال على صحايف الأذهان و الأفكار و الحوالة إلى كتبنا المبسوطة في إقامة الحجة و البرهان في كل من المسائل و الأنظار إلاّ إشارة خفيفة يكتفى بها للقراح اللطيفة و يهتدى بها النفوس المتوقدة الشريفة». همان، ص 219.

    مباحث كتاب به دو مشرق تقسيم شده است.

    مشرق اول، مباحث مربوط به مبدأ در ضمن سيزده قاعده آمده.

    مشرق دوم، مباحث مربوط به معاد در ضمن سه اشراق و هر اشراق در ضمن چند قاعده «اشراق اول، يازده قاعده، اشراق دوم، پنج قاعده و اشراق سوم، هفده قاعده» آمده است.

    مشرق اول

    مشرق اول پيرامون مبدأ، مباحث مربوط به خداوند و صفات و اسماء و آيات او، اين مشرق مشتمل بر سيزده قاعده است.

    1. قاعدۀ اول: «قاعدۀ لدنّى»، تقسيم موجود و اثبات اوّل الوجود كه با بيان برهان صديقين وجود خداوند اثبات مى‌شود.
    2. قاعدۀ دوم: «قاعدۀ عرشى»، بيان قاعدۀ بسيط الحقيقة.
    3. قاعدۀ سوم: «قاعدۀ مشرقى»، اثبات توحيد ذاتى واجب‌الوجود تعالى.
    4. قاعدۀ چهارم: عينيت صفات خداوند با عين ذات او.
    5. قاعدۀ پنجم: «قاعدۀ مشرقى»، علم خداوند به تمامى اشياء يك حقيقت است و در عين وحدت، علم به همۀ اشياء هم هست.
    6. قاعدۀ ششم: رد و ابطال آراء به ديگران در مورد نحوۀ علم خداوند به اشياء قبل از ايجاد آنها.
    7. قاعدۀ هفتم: در كلام خداوند تبارك و تعالى.
    8. قاعدۀ هشتم: «قاعدۀ مشرقى»، هر متكلمى كاتب و هر كاتبى متكلم است.
    9. قاعدۀ نهم: اتحاد عاقل و معقول.
    10. قاعدۀ دهم: حقيقت اسماء واجب.
    11. قاعدۀ يازدهم: بيان نوع فاعليت خداوند.
    12. قاعدۀ دوازدهم: حدوث زمانى عالم و اثبات آن بر اساس حركت جوهرى.
    13. قاعدۀ سيزدهم: اثبات اين كه فاعل مباشر حركت طبيعت است.

    مشرق دوم

    مشرق دوم علم معاد، اين مشرق مشتمل بر سه اشراق است.

    اشراق اول

    اشراق معرفت نفس، اين اشراق از يازده قاعده تشكيل شده است.

    1. قاعدۀ اوّل: صعوبت معرفت نفس و عدم امكان وصول به آن مگر با اقتباس از مشكوة نبوت و ولايت.
    2. قاعدۀ دوم: مقامات و اطوار نفس و جسمانیة الحدوث بودن آن.
    3. قاعدۀ سوم: کیفیت پيدايش قواى نفس.
    4. قاعدۀ چهارم: بيان قواى باطنه.
    5. قاعدۀ پنجم: حقيقت ابصار.
    6. قاعدۀ ششم: تجرد قوۀ خيال.
    7. قاعدۀ هفتم: نسبت نفس به بدن.
    8. قاعدۀ هشتم: كينونت سابق نفس بر بدن.
    9. قاعدۀ نهم: وجود انسانى نفسانى و حيوانى برزخى با جميع اعضاء و حواس و قوا در انسان.
    10. قاعدۀ دهم: اختلاف نوعى نفوس انسانى به حسب نشئۀ آخرت.
    11. قاعدۀ يازدهم: عدم بطلان نفوسى كه به مرتبۀ عقل بالفعل نرسيده‌اند پس از مرگ.

    اشراق دوم

    اشراق دوم حقيقت معاد «معاد جسمانى»، اين اشراق پنج قاعده دارد.

    1. قاعدۀ اوّل: بيان اصول و قواعدى در اثبات معاد جسمانى.
    2. قاعدۀ دوم: اثبات معاد جسمانى.
    3. قاعدۀ سوم: تفاوت‌هاى بدن‌هاى دنيوى و اخروى.
    4. قاعدۀ چهارم: دفع شبهات منكران معاد جسمانى.
    5. قاعدۀ پنجم: آنچه از اجزاء انسان بعد از مرگ باقى مى‌ماند و اشاره به عذاب قبر.

    اشراق سوم

    اشراق سوم احوال آخرت، در اين اشراق هفده قاعده وجود دارد.

    1. قاعدۀ اول: مرگ حق است «موت طبيعى و سبب آن».
    2. قاعدۀ دوم: حقيقت حشر و انواع آن.
    3. قاعدۀ سوم: دو نفخه.
    4. قاعدۀ چهارم: قيامت صغرى و قيامت كبرى.
    5. قاعدۀ پنجم: زمين محشر.
    6. قاعدۀ ششم: صراط و حقيقت آن.
    7. قاعدۀ هفتم: نشر كتب و صحائف اعمال.
    8. قاعدۀ هشتم: احوالى كه در روز قيامت بوقوع مى‌پيوندد.
    9. قاعدۀ نهم: عرض و حساب و اخذ كتب و وضع موازين.
    10. قاعدۀ دهم: بهشت و جهنم.
    11. قاعدۀ يازدهم: بهشت و دوزخ مظهر كدام حقيقت الهى‌اند و اشاره به ابواب آن دو.
    12. قاعدۀ دوازدهم: تعداد مأموران جهنم.
    13. قاعدۀ سيزدهم: اعراف و اهل آن.
    14. قاعدۀ چهاردهم: حقيقت شجرۀ طوبى.
    15. قاعدۀ پانزدهم: خلود اهل دوزخ در دوزخ.
    16. قاعدۀ شانزدهم: کیفیت تجسم اعمال.
    17. قاعدۀ هفدهم: حشر حيوانات.

    كتاب با مطلبى تحت عنوان «ختم و وصية» به پايان مى‌رسد.

    وابسته‌ها