پرش به محتوا

نشر المحاسن الغالية في فضايل مشايخ الصوفية أصحاب المقامات العالية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'احمد بن حنبل' به 'احمد بن حنبل'
جز (جایگزینی متن - 'ابن جوزى' به 'ابن جوزى')
جز (جایگزینی متن - 'احمد بن حنبل' به 'احمد بن حنبل')
خط ۸۱: خط ۸۱:
وى معتزله را از جمله گروه‌هايى مى‌شمرد كه كرامت را از اولياى الهى، غير ممكن مى‌دانند؛ حتى از برخى افراد كه منتسب به اهل تسنن هستند، تعجب مى‌كند كه چرا آنها كرامت را در حق اوليا، جايز نمى‌دانند. وى [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] را نام برده كه در كتابى به نام «تلبيس ابليس»، در باره شيوخ صوفيه و طريقت آنها سخن گفته و آنان را دچار حيله‌هاى شيطانى دانسته؛ درحالى‌كه خود وى نادانسته در سخن و اعتقاد مزبور، دچار امر يادشده گرديده است.
وى معتزله را از جمله گروه‌هايى مى‌شمرد كه كرامت را از اولياى الهى، غير ممكن مى‌دانند؛ حتى از برخى افراد كه منتسب به اهل تسنن هستند، تعجب مى‌كند كه چرا آنها كرامت را در حق اوليا، جايز نمى‌دانند. وى [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] را نام برده كه در كتابى به نام «تلبيس ابليس»، در باره شيوخ صوفيه و طريقت آنها سخن گفته و آنان را دچار حيله‌هاى شيطانى دانسته؛ درحالى‌كه خود وى نادانسته در سخن و اعتقاد مزبور، دچار امر يادشده گرديده است.


در فصل پنجم، كثرت ظهور كرامت و اشتهار آن را بعد از زمان صحابه بيان مى‌كند و از قول احمد بن حنبل دليل مى‌آورد كه وجود كرامت بعد از زمان صحابه، بيشتر مورد نياز است، زيرا صحابه در محضر رسول خدا بودند و ايمان آنها قوى بود و نيازى به چيزى كه ايمانشان را قوى كند نداشتند، اما غير آنها چون ايمانشان ضعيف است و به حد ايمان صحابه نمى‌رسد، براى تقويت ايمان، نياز به ديدن كرامت دارند.
در فصل پنجم، كثرت ظهور كرامت و اشتهار آن را بعد از زمان صحابه بيان مى‌كند و از قول [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] دليل مى‌آورد كه وجود كرامت بعد از زمان صحابه، بيشتر مورد نياز است، زيرا صحابه در محضر رسول خدا بودند و ايمان آنها قوى بود و نيازى به چيزى كه ايمانشان را قوى كند نداشتند، اما غير آنها چون ايمانشان ضعيف است و به حد ايمان صحابه نمى‌رسد، براى تقويت ايمان، نياز به ديدن كرامت دارند.


در فصل ششم، مى‌گويد: هرگز نبايد فورا به تكفير كسى كه مى‌گويد: مؤمن، غيب مى‌داند پرداخت، بلكه بايد ديد مقصود او چيست. اگر مراد وى از مؤمن، مؤمن خاص؛ يعنى ولى، نه مؤمن عام؛ يعنى هر مؤمنى، باشد و مقصود او از دانستن غيب، دانستن با اعلام خدا، نه مستقلا و مراد از غيب، بعضى از امور غيبى باشد، نه هر غيبى، در اين صورت جايى براى تكفير باقى نمى‌ماند و اين امر، در كرامات اوليا ممكن است و دليل عقلى و نقلى بر آن داريم.
در فصل ششم، مى‌گويد: هرگز نبايد فورا به تكفير كسى كه مى‌گويد: مؤمن، غيب مى‌داند پرداخت، بلكه بايد ديد مقصود او چيست. اگر مراد وى از مؤمن، مؤمن خاص؛ يعنى ولى، نه مؤمن عام؛ يعنى هر مؤمنى، باشد و مقصود او از دانستن غيب، دانستن با اعلام خدا، نه مستقلا و مراد از غيب، بعضى از امور غيبى باشد، نه هر غيبى، در اين صورت جايى براى تكفير باقى نمى‌ماند و اين امر، در كرامات اوليا ممكن است و دليل عقلى و نقلى بر آن داريم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش