۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
سرآغاز كتاب از انجمن آثار ملى درباره كتاب و بندر سيراف مىباشد. ديباچه كتاب نيز درباره اهميت اين گونه كتابها و كتاب حاضر مىباشد. پيشگفتار كتاب با نام سخنى درباره خليج فارس به اهميت اين دريا و بنادر آن در گذشته پرداخته است. در اين پيشگفتار ذكر شده است كه تاريخ گواه است كه فرمانرواى راستين اين دريا هميشه ايرانيان بودهاند. به فرمان شاپور ذوالاكتاف اعراب مهاجم به سواحل خليج فارس بكلى از خليج رانده شدند، اين بخش به نقشههايى از درياى خليج فارس همراه است كه در آن محدوده اين دريا در روزگار دور و تعلق آن به ايرانيان با نام خليج فارس منقوش شده است. | سرآغاز كتاب از انجمن آثار ملى درباره كتاب و بندر سيراف مىباشد. ديباچه كتاب نيز درباره اهميت اين گونه كتابها و كتاب حاضر مىباشد. پيشگفتار كتاب با نام سخنى درباره خليج فارس به اهميت اين دريا و بنادر آن در گذشته پرداخته است. در اين پيشگفتار ذكر شده است كه تاريخ گواه است كه فرمانرواى راستين اين دريا هميشه ايرانيان بودهاند. به فرمان شاپور ذوالاكتاف اعراب مهاجم به سواحل خليج فارس بكلى از خليج رانده شدند، اين بخش به نقشههايى از درياى خليج فارس همراه است كه در آن محدوده اين دريا در روزگار دور و تعلق آن به ايرانيان با نام خليج فارس منقوش شده است. | ||
فصل اول كتاب، «سيراف از ديدگاه جغرافيا نويسان» نام دارد. در اين فصل به مساحت اين بندر و مكان جغرافيايى دقيق او اشاره شده است. | فصل اول كتاب، «سيراف از ديدگاه جغرافيا نويسان» نام دارد. در اين فصل به مساحت اين بندر و مكان جغرافيايى دقيق او اشاره شده است. «بر كرانه خليج فارس به فاصله تقريبى 240 كليومترى بوشهر و 300 كيلومترى بندرعباس در كنار بندر كوچك طاهرى، سينهى ساحل، و دل دريا، بندر نامور سيراف را در برگرفته است...». | ||
مولف در اين فصل مىنويسد، نخستين جغرافيانويسى كه از سيراف مىنويسد، استخرى است. | مولف در اين فصل مىنويسد، نخستين جغرافيانويسى كه از سيراف مىنويسد، استخرى است. «در پارس فرضه بزرگ آنست، شهرى بزرگ است و از اعيان پارس، و آن جا كشت و كشاورزى نباشد و آب درو برند»«سيراف قبصهاى است و سه منبر دارد». | ||
در اين فصل مولف از كتب ديگر جغرافياى نيز هر آنچه كه از سيراف و وصف آن آمده است را ذكر مىكند. | در اين فصل مولف از كتب ديگر جغرافياى نيز هر آنچه كه از سيراف و وصف آن آمده است را ذكر مىكند. | ||
فصل دوم كتاب، «سيراف از نظر جغرافيايى» است. اين فصل به موقعيت دقيق اين شهر در زمانهاى گذشته مىپردازد. | فصل دوم كتاب، «سيراف از نظر جغرافيايى» است. اين فصل به موقعيت دقيق اين شهر در زمانهاى گذشته مىپردازد.«بخشهاى ساحلى كوره اردشير را سيف يا شيف مىگفتند». | ||
فصل سوم كتاب، با نام «نام سيراف» به اسامى گذشته اين شهر در طوال تاريخ دارد. «نام اين بندر بزرگ را در همه كتابهاى سيراف مىيابيم. نخستين كسى كه اين نام را بگونهى ديگر ياد كرده، محمد بن محمود بن احمد طوسى سلمانى، نويسنده كتاب عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» است كه كتاب خود را بين سالهاى 555 تا 573ق نوشته ...». | فصل سوم كتاب، با نام «نام سيراف» به اسامى گذشته اين شهر در طوال تاريخ دارد. «نام اين بندر بزرگ را در همه كتابهاى سيراف مىيابيم. نخستين كسى كه اين نام را بگونهى ديگر ياد كرده، محمد بن محمود بن احمد طوسى سلمانى، نويسنده كتاب عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» است كه كتاب خود را بين سالهاى 555 تا 573ق نوشته ...». | ||
فصل چهارم كتاب، «اوضاع اجتماعى سيراف» نام دارد كه موقعيت اجتماعى اين بندر و مردمان آن اشاره دارد. | فصل چهارم كتاب، «اوضاع اجتماعى سيراف» نام دارد كه موقعيت اجتماعى اين بندر و مردمان آن اشاره دارد. «ثروتمندترين بازرگانان و كارآمدترين دريانوردان در سيراف مىزيستند. سيراف محل گرد آمدن مردمى از سراسر كشورهاى شرق بود. همه گونه مردم با مذاهب گوناگون در سيراف زندگى مىكردند. شركتهاى بزرگ بازرگانى و دريانوردى در اين بندر تشكيل گرديده بود...». | ||
يا مقدسى درباره سيراف مىنويسد كه «براى من از زنان سيراف قبايحى تعريف كردند و ديدم كه اهل فارس با كثرت فسقشان به مردم سيراف مثل مىزدند». | يا مقدسى درباره سيراف مىنويسد كه «براى من از زنان سيراف قبايحى تعريف كردند و ديدم كه اهل فارس با كثرت فسقشان به مردم سيراف مثل مىزدند». | ||
فصل پنجم، | فصل پنجم، «مذهب مردم سيراف» عقيده و مذهب ايشان مىپردازد. اين در اين باره به مذهب قبل از اسلم ايشان كه زرتشتى مذهب بودهاند، پرداخته است. و اين كه تا قرن چهارم هجرى بيشتر مردم اين سامان هنوز زرتشتى بودهاند. از جمله مسلمانان اين شهر مذهب قدريه بودند و بعد معتزله مذهب اين شهر شد. «واصليه: اين گروه چنانكه از اسم آن پيداست، نخستين دسته از معتزله هستند كه پيرو واصل بن عطا مىباشند.» | ||
فصل ششم، به سابقه تاريخى سيراف پرداخته است. اين كه اين شهر در زمان اردشير بابكان بنيانگذارى شده است. شواهد و مدارك تاريخى و باستان شناسى ساسانى بودن شهر سيراف را ثابت مىكند. | فصل ششم، به سابقه تاريخى سيراف پرداخته است. اين كه اين شهر در زمان اردشير بابكان بنيانگذارى شده است. شواهد و مدارك تاريخى و باستان شناسى ساسانى بودن شهر سيراف را ثابت مىكند. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
«آثار باستانى موجود در سيراف چون دخمههاى ساروجى، و استوانهايى كه در دامنه كوهستان مشرف به شهر وجود دارد و همچنين راه سنگ فرشى كه از فيروز آباد تا سيراف ادامه داشته و هنوز قسمتهايى از آن موجود است، گوياى آن است شهرى است ساسانى...». | «آثار باستانى موجود در سيراف چون دخمههاى ساروجى، و استوانهايى كه در دامنه كوهستان مشرف به شهر وجود دارد و همچنين راه سنگ فرشى كه از فيروز آباد تا سيراف ادامه داشته و هنوز قسمتهايى از آن موجود است، گوياى آن است شهرى است ساسانى...». | ||
فصل هفتم، | فصل هفتم، «علل ترقى سيراف» به اين مطلب اشاره دارد كه با آب و هواى نامناسب اين منطق دليل شهرت اين منطقه در چه بوده است؟ آنچه اين بندر را مشهور كرده است، موقيعت مكانى و سوق الجيشى بودن اين بندر بوده است. سيراف «تنها راه امپراتورى جديد اسلام با شرق دور بود ... هيچ يك از بنادر پيشين نمىتوانست جوابگوى اين احتياج باشد، در حالى كه سيراف چنين موقعيتى را دارا بود. به جز جنبههاى فنى دريانوردى و ناورانى، سبب ديگر ترقى روز افزون سيراف شكست كار تجارت در بصره به سبب آشفتگى اوضاع دستگاه خلافت عباسيان در بغداد بود...». | ||
فصل هشتم، «دريانوردى» مىباشد كه به دريانوردى و بازرگانى در اين شهر مىپردازد. «اما اهل سيراف و سواحل، بسا اوقات كسانى از ايشان همه عمر خود را در دريا مىگذرانند و شنيدم كه مردم سيرافى به دريا چنان انس گرفت كه در حدود چهل سال از كشتى بيرون نيامد و هنگام كه به خشكى نزديك مىشد، دوست خود را براى انجام دادن حوايج به شهر مىفرستاد و چون كشتى مىشكست يا نيازمند به تعمير مىشد از آن كشتى به كشتى ديگر مىنشست. مردم سيراف از اين راه بهره فراوان بردهاند و به غربت شكيباياند و در هر كجا كه باشند توانگراند.» | فصل هشتم، «دريانوردى» مىباشد كه به دريانوردى و بازرگانى در اين شهر مىپردازد. «اما اهل سيراف و سواحل، بسا اوقات كسانى از ايشان همه عمر خود را در دريا مىگذرانند و شنيدم كه مردم سيرافى به دريا چنان انس گرفت كه در حدود چهل سال از كشتى بيرون نيامد و هنگام كه به خشكى نزديك مىشد، دوست خود را براى انجام دادن حوايج به شهر مىفرستاد و چون كشتى مىشكست يا نيازمند به تعمير مىشد از آن كشتى به كشتى ديگر مىنشست. مردم سيراف از اين راه بهره فراوان بردهاند و به غربت شكيباياند و در هر كجا كه باشند توانگراند.» |
ویرایش