پرش به محتوا

جغرافیای تاریخی سیراف: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - ' .' به '. '
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«')
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ')
خط ۶۱: خط ۶۱:
فصل دوم كتاب، «سيراف از نظر جغرافيايى» است. اين فصل به موقعيت دقيق اين شهر در زمان‌هاى گذشته مى‌پردازد.«بخش‌هاى ساحلى كوره اردشير را سيف يا شيف مى‌گفتند».
فصل دوم كتاب، «سيراف از نظر جغرافيايى» است. اين فصل به موقعيت دقيق اين شهر در زمان‌هاى گذشته مى‌پردازد.«بخش‌هاى ساحلى كوره اردشير را سيف يا شيف مى‌گفتند».


فصل سوم كتاب، با نام «نام سيراف» به اسامى گذشته اين شهر در طوال تاريخ دارد. «نام اين بندر بزرگ را در همه كتاب‌هاى سيراف مى‌يابيم. نخستين كسى كه اين نام را بگونه‌ى ديگر ياد كرده، محمد بن محمود بن احمد طوسى سلمانى، نويسنده كتاب عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» است كه كتاب خود را بين سال‌هاى 555 تا 573ق نوشته ...».
فصل سوم كتاب، با نام «نام سيراف» به اسامى گذشته اين شهر در طوال تاريخ دارد. «نام اين بندر بزرگ را در همه كتاب‌هاى سيراف مى‌يابيم. نخستين كسى كه اين نام را بگونه‌ى ديگر ياد كرده، محمد بن محمود بن احمد طوسى سلمانى، نويسنده كتاب عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» است كه كتاب خود را بين سال‌هاى 555 تا 573ق نوشته. ..».


فصل چهارم كتاب، «اوضاع اجتماعى سيراف» نام دارد كه موقعيت اجتماعى اين بندر و مردمان آن اشاره دارد. «ثروتمندترين بازرگانان و كارآمدترين دريانوردان در سيراف مى‌زيستند. سيراف محل گرد آمدن مردمى از سراسر كشورهاى شرق بود. همه گونه مردم با مذاهب گوناگون در سيراف زندگى مى‌كردند. شركت‌هاى بزرگ بازرگانى و دريانوردى در اين بندر تشكيل گرديده بود...».
فصل چهارم كتاب، «اوضاع اجتماعى سيراف» نام دارد كه موقعيت اجتماعى اين بندر و مردمان آن اشاره دارد. «ثروتمندترين بازرگانان و كارآمدترين دريانوردان در سيراف مى‌زيستند. سيراف محل گرد آمدن مردمى از سراسر كشورهاى شرق بود. همه گونه مردم با مذاهب گوناگون در سيراف زندگى مى‌كردند. شركت‌هاى بزرگ بازرگانى و دريانوردى در اين بندر تشكيل گرديده بود...».
خط ۷۳: خط ۷۳:
«آثار باستانى موجود در سيراف چون دخمه‌هاى ساروجى، و استوان‌هايى كه در دامنه كوهستان مشرف به شهر وجود دارد و همچنين راه سنگ فرشى كه از فيروز آباد تا سيراف ادامه داشته و هنوز قسمت‌هايى از آن موجود است، گوياى آن است شهرى است ساسانى...».
«آثار باستانى موجود در سيراف چون دخمه‌هاى ساروجى، و استوان‌هايى كه در دامنه كوهستان مشرف به شهر وجود دارد و همچنين راه سنگ فرشى كه از فيروز آباد تا سيراف ادامه داشته و هنوز قسمت‌هايى از آن موجود است، گوياى آن است شهرى است ساسانى...».


فصل هفتم، «علل ترقى سيراف» به اين مطلب اشاره دارد كه با آب و هواى نامناسب اين منطق دليل شهرت اين منطقه در چه بوده است؟ آنچه اين بندر را مشهور كرده است، موقيعت مكانى و سوق الجيشى بودن اين بندر بوده است. سيراف «تنها راه امپراتورى جديد اسلام با شرق دور بود ... هيچ يك از بنادر پيشين نمى‌توانست جواب‌گوى اين احتياج باشد، در حالى كه سيراف چنين موقعيتى را دارا بود. به جز جنبه‌هاى فنى دريانوردى و ناورانى، سبب ديگر ترقى روز افزون سيراف شكست كار تجارت در بصره به سبب آشفتگى اوضاع دستگاه خلافت عباسيان در بغداد بود...».
فصل هفتم، «علل ترقى سيراف» به اين مطلب اشاره دارد كه با آب و هواى نامناسب اين منطق دليل شهرت اين منطقه در چه بوده است؟ آنچه اين بندر را مشهور كرده است، موقيعت مكانى و سوق الجيشى بودن اين بندر بوده است. سيراف «تنها راه امپراتورى جديد اسلام با شرق دور بود. .. هيچ يك از بنادر پيشين نمى‌توانست جواب‌گوى اين احتياج باشد، در حالى كه سيراف چنين موقعيتى را دارا بود. به جز جنبه‌هاى فنى دريانوردى و ناورانى، سبب ديگر ترقى روز افزون سيراف شكست كار تجارت در بصره به سبب آشفتگى اوضاع دستگاه خلافت عباسيان در بغداد بود...».


فصل هشتم، «دريانوردى» مى‌باشد كه به دريانوردى و بازرگانى در اين شهر مى‌پردازد. «اما اهل سيراف و سواحل، بسا اوقات كسانى از ايشان همه عمر خود را در دريا مى‌گذرانند و شنيدم كه مردم سيرافى به دريا چنان انس گرفت كه در حدود چهل سال از كشتى بيرون نيامد و هنگام كه به خشكى نزديك مى‌شد، دوست خود را براى انجام دادن حوايج به شهر مى‌فرستاد و چون كشتى مى‌شكست يا نيازمند به تعمير مى‌شد از آن كشتى به كشتى ديگر مى‌نشست. مردم سيراف از اين راه بهره فراوان برده‌اند و به غربت شكيباياند و در هر كجا كه باشند توانگراند.»
فصل هشتم، «دريانوردى» مى‌باشد كه به دريانوردى و بازرگانى در اين شهر مى‌پردازد. «اما اهل سيراف و سواحل، بسا اوقات كسانى از ايشان همه عمر خود را در دريا مى‌گذرانند و شنيدم كه مردم سيرافى به دريا چنان انس گرفت كه در حدود چهل سال از كشتى بيرون نيامد و هنگام كه به خشكى نزديك مى‌شد، دوست خود را براى انجام دادن حوايج به شهر مى‌فرستاد و چون كشتى مى‌شكست يا نيازمند به تعمير مى‌شد از آن كشتى به كشتى ديگر مى‌نشست. مردم سيراف از اين راه بهره فراوان برده‌اند و به غربت شكيباياند و در هر كجا كه باشند توانگراند.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش