۱۴۷٬۰۵۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''کیمیا خاتون (داستانی از شبستان مولانا)''' تألیف سعیده | '''کیمیا خاتون (داستانی از شبستان مولانا)''' تألیف [[قدس، سعیده|سعیده قدس]]، ویراستار [[حیدری، بهمن|بهمن حمیدی]]؛ این کتاب، ماجرای ازدواج شمس با کیمیا خاتون جوان را در قالب رمان و به نثر زیبا و با | ||
خیال پردازی پویا و شکوهمند به تصویر کشیده است. وصلت شمس شصت ساله با دختر خوانده | خیال پردازی پویا و شکوهمند به تصویر کشیده است. وصلت شمس شصت ساله با دختر خوانده [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]، آنهم با فرجام تلخ و ناگواری که در پی داشت، از وقایعی است که از گذشته تا حال توجه شیفتگان و منتقدان [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] را به خود معطوف داشته است. برخی این واقعه را از زوایای تاریک و مشمئزکننده زندگی و شخصیت [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] به شمار میآورند و به خاطر نسبت کیمیا خاتون به حرم [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و وساطتش در این امر، موضوعی است که گاه سخن از او نیز به میان میآید و چون و چرایی را به وجود میآورد. | ||
رویکرد نگارنده در اين | رویکرد نگارنده در اين رمان، اين است که میکوشد با بیان ناکامیها و سر خوردگیهای کیمیای جوان و اشرافی زاده ایرانی، شفقت و دلسوزی خواننده را نسبت به او برانگیزاند و از سوی دیگر تلاش میکند، با افشای اسراری از اخلاق و زندگی شمس، از او چهرهای نامطلوب، ترسناک و جادویی تصویر کند که نه تنها کیمیا بلکه [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و قونیه را نیز در چنگال خود گرفته | ||
بود؛ مثلاً در صفحه ۱۹۲ و۱۹۳ از حال و هوای قونیه پس از رفتن | بود؛ مثلاً در صفحه ۱۹۲ و۱۹۳ از حال و هوای قونیه پس از رفتن [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، چنین گزارش میدهد: قونیه دست از کار کشیده بود. مردم دسته دسته برچهار سوقها ایستاده بودند و هرکس تفسیری داشت... مژده بزرگی بود رفتن آفاقی. شهر یک پارچه در غوغا بود. از خود سلطان تا جاروکش روسپی خانه خبردار و خوشحال شده بودند و با همپالکیهای خود شادمانیها میکردند. احدی را نمییافتی که به نحوی از ساحر پیری که به شهرشان راه یافته بود، دل چرکین نباشد. حال و هوای شهر هر تازه واردی را به یاد جشنهای افسانهای میانداخت. گویی مردم به شکرانۀ خلاصی شاهزاده شهرشان از چنگ دیو، جشن گرفته بودند. | ||
نویسنده رمان، دربارۀ میزان اعتبار و واقعی بودن و یا خیالی بودن محتوای این رمان میگوید هرچند این رمان تاریخی، برداشتی خیالپردازانه از یک ماجرای واقعی میباشد، سعی بسیار رفته تا واقعیترین تصویرخیالی ارائه گردد. وی همچنین مدعی است که منبع گفتار خود را از کتابخانۀ ملی و کتابخانه گنج بخش اسلام آباد پاکستان و از لابهلای اوراق پوسیده و فراموش شده، به دست آورده است؛ ولی نام و مشخصات و یا تصویری از نسخه آن را ارائه نداده است. | نویسنده رمان، دربارۀ میزان اعتبار و واقعی بودن و یا خیالی بودن محتوای این رمان میگوید هرچند این رمان تاریخی، برداشتی خیالپردازانه از یک ماجرای واقعی میباشد، سعی بسیار رفته تا واقعیترین تصویرخیالی ارائه گردد. وی همچنین مدعی است که منبع گفتار خود را از کتابخانۀ ملی و کتابخانه گنج بخش اسلام آباد پاکستان و از لابهلای اوراق پوسیده و فراموش شده، به دست آورده است؛ ولی نام و مشخصات و یا تصویری از نسخه آن را ارائه نداده است. | ||