پرش به محتوا

بصری، حسن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'صلّى اللّه علیه و آله' به 'صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله'
جز (جایگزینی متن - 'صلّى اللّه علیه و آله' به 'صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله')
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
ابن ابى‌الحدید مى‌گوید: «اصحاب ما این تهمت را از دامن او پاک کرده و منکر آن هستند و مى‌گویند: او از محبان امیرمؤمنان علیه‌السّلام بوده و او را بزرگ مى‌داشت.
ابن ابى‌الحدید مى‌گوید: «اصحاب ما این تهمت را از دامن او پاک کرده و منکر آن هستند و مى‌گویند: او از محبان امیرمؤمنان علیه‌السّلام بوده و او را بزرگ مى‌داشت.


ابوعمرو بن عبدالبرّ در کتاب «استیعاب» روایت کرده است که شخصى از حسن درباره امیرمؤمنان جویا شد؛ گفت: یا لکع! (بی عقل و فرومایه) به خدا سوگند او تیرى بود که از کمان الهى رها شد و درست بر قلب دشمنان خدا نشست. او ربانى این امت و صاحب فضیلت و داراى سابقه در اسلام و خویشاوند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از اجراى فرمان الهى هرگز غفلت نورزید و در راه دین خدا کوتاه نیامد و اموال الهى را چپاول نکرد؛ حقوق واجب قرآن را ادا کرد و از رهگذر آن به باغ‌هاى سرسبز و خرم نایل آمد. آرى او على بن ابى‌طالب است. واقدى روایت مى‌کند: از حسن درباره امیرمؤمنان- در حالى که گمان مى‌کردند او از امام روى گردان است، ولى چنان نبود- پرسیدند گفت: چه بگویم درباره کسى که چهار ویژگى را در خود فراهم آورده بود: 1. سپرده شدن تبلیغ سوره برائت به او؛ 2. سخن پیامبر درباره او هنگام جنگ تبوک که اگر جز نبوت کاستى دیگرى داشت ذکر مى‌فرمود (یعنى على، جامع تمامى صفات یک پیامبر است جز جنبه وحى رسالى)؛ 3. سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره او که فرمود: «الثقلان کتاب اللّه و عترتی»؛ 4. هیچ امیرى بر او فرمان نراند، ولى بر غیر او (دیگر خلفا) فرمان راندند».
ابوعمرو بن عبدالبرّ در کتاب «استیعاب» روایت کرده است که شخصى از حسن درباره امیرمؤمنان جویا شد؛ گفت: یا لکع! (بی عقل و فرومایه) به خدا سوگند او تیرى بود که از کمان الهى رها شد و درست بر قلب دشمنان خدا نشست. او ربانى این امت و صاحب فضیلت و داراى سابقه در اسلام و خویشاوند رسول خدا صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله بود. از اجراى فرمان الهى هرگز غفلت نورزید و در راه دین خدا کوتاه نیامد و اموال الهى را چپاول نکرد؛ حقوق واجب قرآن را ادا کرد و از رهگذر آن به باغ‌هاى سرسبز و خرم نایل آمد. آرى او على بن ابى‌طالب است. واقدى روایت مى‌کند: از حسن درباره امیرمؤمنان- در حالى که گمان مى‌کردند او از امام روى گردان است، ولى چنان نبود- پرسیدند گفت: چه بگویم درباره کسى که چهار ویژگى را در خود فراهم آورده بود: 1. سپرده شدن تبلیغ سوره برائت به او؛ 2. سخن پیامبر درباره او هنگام جنگ تبوک که اگر جز نبوت کاستى دیگرى داشت ذکر مى‌فرمود (یعنى على، جامع تمامى صفات یک پیامبر است جز جنبه وحى رسالى)؛ 3. سخن پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله درباره او که فرمود: «الثقلان کتاب اللّه و عترتی»؛ 4. هیچ امیرى بر او فرمان نراند، ولى بر غیر او (دیگر خلفا) فرمان راندند».


ابان بن ابى‌عیاش نقل مى‌کند: «نظر حسن بصرى را درباره امیرمؤمنان پرسیدم.
ابان بن ابى‌عیاش نقل مى‌کند: «نظر حسن بصرى را درباره امیرمؤمنان پرسیدم.
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
گفت: درباره او چه بگویم! او داراى سابقه در اسلام، فاضل، عالم، حکیم، فقیه صاحب نظر، صحابى، یار و یاور پیامبر، امتحان دیده، زاهد، قاضى و خویشاوند نزدیک پیامبر بود. على در کار خود على بود! رحمت و درود خداوند بر على باد (رحم اللّه علیا و صلّى علیه). گفتم: اى ابوسعید! آیا جمله «صلّى علیه» براى غیر پیامبر به کار مى‌برى؟ گفت: هر گاه از مسلمانان نامى به میان آمد براى آنان طلب رحمت کن و بر پیامبر و آل او درود فرست. على بهترین آل پیامبر است! گفتم: یعنى‌ او از حمزه و جعفر برتر است؟ گفت: آرى. گفتم: از فاطمه و فرزندانش چطور؟
گفت: درباره او چه بگویم! او داراى سابقه در اسلام، فاضل، عالم، حکیم، فقیه صاحب نظر، صحابى، یار و یاور پیامبر، امتحان دیده، زاهد، قاضى و خویشاوند نزدیک پیامبر بود. على در کار خود على بود! رحمت و درود خداوند بر على باد (رحم اللّه علیا و صلّى علیه). گفتم: اى ابوسعید! آیا جمله «صلّى علیه» براى غیر پیامبر به کار مى‌برى؟ گفت: هر گاه از مسلمانان نامى به میان آمد براى آنان طلب رحمت کن و بر پیامبر و آل او درود فرست. على بهترین آل پیامبر است! گفتم: یعنى‌ او از حمزه و جعفر برتر است؟ گفت: آرى. گفتم: از فاطمه و فرزندانش چطور؟


گفت: آرى از آنان هم برتر است، به خدا سوگند برترین آل محمد است؛ چه کسى مى‌تواند شک کند که او برتر از آنان است در حالى که خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: و أبوهما خیر منهما: پدرشان از آن دو- امام حسن و امام حسین- برتر است؛ بر او انگ شرک نخورد و هرگز شراب ننوشید و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خودش به فاطمه علیهاالسّلام فرمود: تو را به ازدواج بهترین فرد امتم درآوردم. اگر در امت پیامبر فرد دیگرى بهتر از او یافت مى‌شد او را استثنا مى‌کرد. هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله میان مسلمانان پیمان برادرى برقرار ساخت، خود با على پیمان برادرى بست و رسول خدا هم خودش بهترین مردم است و هم بهترین برادر را انتخاب نمود. گفتم: اى ابوسعید! پس این سخنى که از تو نقل مى‌کنند که درباره على گفته‌اى چیست؟ گفت: اى برادرزاده! به این وسیله جان خود را از دست این جباران حفظ مى‌کنم، که اگر اینچنین نبود جسدم را بر روى چوب‌هاى تابوت مى‌دیدى».
گفت: آرى از آنان هم برتر است، به خدا سوگند برترین آل محمد است؛ چه کسى مى‌تواند شک کند که او برتر از آنان است در حالى که خود پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: و أبوهما خیر منهما: پدرشان از آن دو- امام حسن و امام حسین- برتر است؛ بر او انگ شرک نخورد و هرگز شراب ننوشید و پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله خودش به فاطمه علیهاالسّلام فرمود: تو را به ازدواج بهترین فرد امتم درآوردم. اگر در امت پیامبر فرد دیگرى بهتر از او یافت مى‌شد او را استثنا مى‌کرد. هنگامى که پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله میان مسلمانان پیمان برادرى برقرار ساخت، خود با على پیمان برادرى بست و رسول خدا هم خودش بهترین مردم است و هم بهترین برادر را انتخاب نمود. گفتم: اى ابوسعید! پس این سخنى که از تو نقل مى‌کنند که درباره على گفته‌اى چیست؟ گفت: اى برادرزاده! به این وسیله جان خود را از دست این جباران حفظ مى‌کنم، که اگر اینچنین نبود جسدم را بر روى چوب‌هاى تابوت مى‌دیدى».


==قدرى بودن‌==
==قدرى بودن‌==
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
سید مرتضى مى‌گوید: «روزى على بن الحسین علیه‌السّلام بر حسن بصرى- در حالى که کنار حجر اسماعیل داستان مى‌گفت- وارد شده فرمود: آیا خودت را براى مرگ راضى ساخته‌اى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: براى حسابرسى در روز قیامت عملى فراهم آورده‌اى؟ گفت: نه. فرمود: آیا جاى دیگرى غیر از این دنیا براى عمل سراغ دارى؟ گفت: نه. فرمود: آیا خداوند در زمین پناه‌گاهى غیر این خانه (کعبه) براى‌ بندگان دارد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف باز مى‌دارى؟». همین حدیث را ابن خلکان با تبدیل «یا حسن» به «یا شیخ» روایت کرده و در پایان اضافه مى‌کند: «حسن بعد از آن دیگر به داستان سرایى ننشست».
سید مرتضى مى‌گوید: «روزى على بن الحسین علیه‌السّلام بر حسن بصرى- در حالى که کنار حجر اسماعیل داستان مى‌گفت- وارد شده فرمود: آیا خودت را براى مرگ راضى ساخته‌اى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: براى حسابرسى در روز قیامت عملى فراهم آورده‌اى؟ گفت: نه. فرمود: آیا جاى دیگرى غیر از این دنیا براى عمل سراغ دارى؟ گفت: نه. فرمود: آیا خداوند در زمین پناه‌گاهى غیر این خانه (کعبه) براى‌ بندگان دارد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف باز مى‌دارى؟». همین حدیث را ابن خلکان با تبدیل «یا حسن» به «یا شیخ» روایت کرده و در پایان اضافه مى‌کند: «حسن بعد از آن دیگر به داستان سرایى ننشست».


ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مى‌گوید: «حسن بصرى نامه‌اى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است. در آن نامه آمده است: اما بعد، شما اى هاشمیان که کشتى‌هاى شناور در امواج خروشانید و پرچم‌هاى برافراشته درخشانید؛ یا به سان کشتى توحید که مؤمنان در آن نشسته و مسلمانان به برکت آن نجات یافته‌اند. اى پسر رسول خدا! اکنون که جمعى در مسأله قضا و قدر و استطاعت به اختلاف نظر رسیده‌ایم و دچار سرگردانى شده‌ایم، این نامه را به محضرت نوشتم تا نظر خویش و پدرانت را درباره این موضوع ابراز دارى، چه اینکه علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر اعمال مردمید، و خداوند گواه بر شما؛ «ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مى‌گوید: «حسن بصرى نامه‌اى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به اهل بیت پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله است. در آن نامه آمده است: اما بعد، شما اى هاشمیان که کشتى‌هاى شناور در امواج خروشانید و پرچم‌هاى برافراشته درخشانید؛ یا به سان کشتى توحید که مؤمنان در آن نشسته و مسلمانان به برکت آن نجات یافته‌اند. اى پسر رسول خدا! اکنون که جمعى در مسأله قضا و قدر و استطاعت به اختلاف نظر رسیده‌ایم و دچار سرگردانى شده‌ایم، این نامه را به محضرت نوشتم تا نظر خویش و پدرانت را درباره این موضوع ابراز دارى، چه اینکه علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر اعمال مردمید، و خداوند گواه بر شما؛ «ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».


مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مى‌کند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مى‌گفت: السلام علیک یا اماه و رحمه اللّه و برکاته. ام سلمه پاسخ داد: و علیک السلام؛ تو که هستى پسرم؟
مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مى‌کند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مى‌گفت: السلام علیک یا اماه و رحمه اللّه و برکاته. ام سلمه پاسخ داد: و علیک السلام؛ تو که هستى پسرم؟