۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىک' به 'ىک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ىگ' به 'ىگ') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در بخشی از کتاب که درباره شهادت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، میخوانیم: [[امام على(ع)|علی(ع)]] در ماه رمضان «شبى در خانه امام حسن افطار مىکرد و شبى در خانه امام حسین و زیاده از سه لقمه تناول نمىنمود. گفتند: یا [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین]]! چرا زیاده از این طعام میل نمىفرمایى؟ جواب گفت که: نزدیک است که به درگاه حضرت حق بازگردم؛ مىخواهم که چون امر حق دررسد، آلوده نباشم. | در بخشی از کتاب که درباره شهادت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، میخوانیم: [[امام على(ع)|علی(ع)]] در ماه رمضان «شبى در خانه امام حسن افطار مىکرد و شبى در خانه امام حسین و زیاده از سه لقمه تناول نمىنمود. گفتند: یا [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین]]! چرا زیاده از این طعام میل نمىفرمایى؟ جواب گفت که: نزدیک است که به درگاه حضرت حق بازگردم؛ مىخواهم که چون امر حق دررسد، آلوده نباشم. | ||
پس ابن ملجم - علیه اللعنه - در همان شب به خانه قطامه ملعونه آمد و با شبیب بن بحیر اشجعى سخن درست کرده بود و او را به معاونت خود بر قتل امیر راضى کرده، پس هر دو خارجى در آن شب به حضور قطامه بر قتل امیر بیعت کردند و ابن ملجم ملعون فرمود تا شمشیر او را به زهر آب دادند و منتظر فرصت مىبودند تا شب نوزدهم رمضان درآمد، امیر همه شب به طاعت بود و مطلقا خواب نفرمود و هر ساعت به میان سرا آمدى و در آسمان نگریستى و گفتى: صدق رسولاللّه؛ و اللّه که رسول خدا دروغ نگفت؛ پس چه چیز بازمىدارد کشنده مرا از کشتن من؟ و بر همین منوال مىگذرانید تا وقت آن آمد که به مسجد رود؛ وضو تازه کرد و میان بربست و در حال میان بستن | پس ابن ملجم - علیه اللعنه - در همان شب به خانه قطامه ملعونه آمد و با شبیب بن بحیر اشجعى سخن درست کرده بود و او را به معاونت خود بر قتل امیر راضى کرده، پس هر دو خارجى در آن شب به حضور قطامه بر قتل امیر بیعت کردند و ابن ملجم ملعون فرمود تا شمشیر او را به زهر آب دادند و منتظر فرصت مىبودند تا شب نوزدهم رمضان درآمد، امیر همه شب به طاعت بود و مطلقا خواب نفرمود و هر ساعت به میان سرا آمدى و در آسمان نگریستى و گفتى: صدق رسولاللّه؛ و اللّه که رسول خدا دروغ نگفت؛ پس چه چیز بازمىدارد کشنده مرا از کشتن من؟ و بر همین منوال مىگذرانید تا وقت آن آمد که به مسجد رود؛ وضو تازه کرد و میان بربست و در حال میان بستن مىگفت: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
پس چون حضرت امیر ترتیب بیرون رفتن فرمود و به میان سرا رسید، مرغابى چند که در خانه بودند، پیش آمدند و فریاد برآوردند و دامن آن حضرت را گرفته، نمىگذاشتند که بیرون رود! دختران امیر خواستند که ایشان را دور کنند، حضرت امیر فرمود که: دست از ایشان برآرید که ایشان نوحهکنندگانند بر من!!امام حسن فرمود که: یا ابتاه! این چه فال است که مىزنى و این چه حدیث است که | پس چون حضرت امیر ترتیب بیرون رفتن فرمود و به میان سرا رسید، مرغابى چند که در خانه بودند، پیش آمدند و فریاد برآوردند و دامن آن حضرت را گرفته، نمىگذاشتند که بیرون رود! دختران امیر خواستند که ایشان را دور کنند، حضرت امیر فرمود که: دست از ایشان برآرید که ایشان نوحهکنندگانند بر من!!امام حسن فرمود که: یا ابتاه! این چه فال است که مىزنى و این چه حدیث است که مىگویى؟ دلهاى ما دردمند و جانهاى ما مستمند شد. | ||
گفت: اى فرزند! این فال نیست؛ اما دلم گواهى مىدهد که در این ماه از جمله کشتگان خواهم بود! پس یکیک از فرزندان را بر سبیل وداع، کلمهاى چند بگفت و گوییا که از در و دیوار، کلمه فراق استماع مىافتاد. | گفت: اى فرزند! این فال نیست؛ اما دلم گواهى مىدهد که در این ماه از جمله کشتگان خواهم بود! پس یکیک از فرزندان را بر سبیل وداع، کلمهاى چند بگفت و گوییا که از در و دیوار، کلمه فراق استماع مىافتاد. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
پس امیر به مسجد روان شد و | پس امیر به مسجد روان شد و مىگفت: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} |
ویرایش