۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىگ' به 'ىگ') |
جز (جایگزینی متن - 'هز' به 'هز') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18178 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =18178 | ||
| کتابخوان همراه نور =14316 | |||
| کد پدیدآور =6471 | | کد پدیدآور =6471 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۸۰: | خط ۸۱: | ||
یعنى: راه دهید مؤمن جهادکننده را در راه خداى که هرگز غیر معبود یکتا پرستش نکرده! | یعنى: راه دهید مؤمن جهادکننده را در راه خداى که هرگز غیر معبود یکتا پرستش نکرده! | ||
و چون به در مسجد رسید، بانگ نماز بگفت و مردم را براى نماز آواز داد و قدم در مسجد نهاده، به نماز ایستاد. اما آن سه خارجى، همه شب در خانه قطامه ملعونه شراب خورده بودند و در آن وقت مست و خواب افتاده. چون قطامه بانگ نماز [[امام على(ع)|حضرت امیر]] شنید، ابن ملجم - علیه اللعنه - را بیدار کرد و گفت: برخیز که وقت رسید و اینک [[امام على(ع)|على]] به مسجد آمد. دمبهدم است که مردم روى به مسجد خواهند نهاد. زود برو و حاجت من روا کن و | و چون به در مسجد رسید، بانگ نماز بگفت و مردم را براى نماز آواز داد و قدم در مسجد نهاده، به نماز ایستاد. اما آن سه خارجى، همه شب در خانه قطامه ملعونه شراب خورده بودند و در آن وقت مست و خواب افتاده. چون قطامه بانگ نماز [[امام على(ع)|حضرت امیر]] شنید، ابن ملجم - علیه اللعنه - را بیدار کرد و گفت: برخیز که وقت رسید و اینک [[امام على(ع)|على]] به مسجد آمد. دمبهدم است که مردم روى به مسجد خواهند نهاد. زود برو و حاجت من روا کن و بهزودى بازآى و درد فراق خود به شربت وصال من دوا کن! ابن ملجم ملعون برخاست و تیغ زهرآلوده خود برگرفت و گفت: بروم و به تن هلاک و بدبخت بازآیم که من دیروز از حضرت امیر شنیدم که گفت: رسول خدا فرموده که بدبختترین پیشینیان قدّار بن سالف بود که ناقه صالح را پى کرد و بدبختترین پسینیان کشنده [[امام على(ع)|على بن ابىطالب]] خواهد بود! این بگفت و روى به مسجد نهاد و خود را در میان خفتگان انداخت. | ||
اما چون [[امام على(ع)|حضرت مرتضى على]] را از اداى تحیت فارغ شد، برخاست و گرد مسجد برآمد و خفتگان را براى نماز بیدار مىکرد و ابن ملجم لعین به روى، درخفته بود. امیر سر پاى مبارک بر وى زد و گفت: قم و صلّ؛ یعنى برخیز و نماز کن! و از وى درگذشت و باز پیش محراب آمد و در نماز ایستاد. ابن ملجم - علیه اللعنه - برخاست و دست یار خود گرفته، گفت: برخیز که فرصت فوت مىشود و مردم جمع خواهند شد و شمشیر برکشید در پیش محراب و [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین]] در نماز بود. صبر کرد تا سجده اول بهجاى آورد؛ همینکه سر مبارک از سجده برداشت، آن فرعونصورت نمرودسیرت شدادقامت حجاجصفت ابلیسمرتبت، آن شقىّ ملعون خسر الدّنيا و الآخرة، شمشیر فرود آورد؛ قضا را بر آن موضع آمد که روز جنگ خندق عمرو بن عبدود زده بود. | اما چون [[امام على(ع)|حضرت مرتضى على]] را از اداى تحیت فارغ شد، برخاست و گرد مسجد برآمد و خفتگان را براى نماز بیدار مىکرد و ابن ملجم لعین به روى، درخفته بود. امیر سر پاى مبارک بر وى زد و گفت: قم و صلّ؛ یعنى برخیز و نماز کن! و از وى درگذشت و باز پیش محراب آمد و در نماز ایستاد. ابن ملجم - علیه اللعنه - برخاست و دست یار خود گرفته، گفت: برخیز که فرصت فوت مىشود و مردم جمع خواهند شد و شمشیر برکشید در پیش محراب و [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین]] در نماز بود. صبر کرد تا سجده اول بهجاى آورد؛ همینکه سر مبارک از سجده برداشت، آن فرعونصورت نمرودسیرت شدادقامت حجاجصفت ابلیسمرتبت، آن شقىّ ملعون خسر الدّنيا و الآخرة، شمشیر فرود آورد؛ قضا را بر آن موضع آمد که روز جنگ خندق عمرو بن عبدود زده بود. |
ویرایش