پرش به محتوا

راحة العقل: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۲: خط ۴۲:
[[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] در مقابل مقادیر زیادی از‎ اصطلاحات واقع شده است. امام هفتم (و بالجمله عدد هفت)، یعنی محمد بن اسماعیل‎ و طبق عقیده آنها مقام‎ امام‎ بسیار عالی است و ولایت مطلقه دارد؛ واضع شریعت است و هم حافظ آن. در نظام طبیعت و خلقت، مجردات و مادیات باید یک مرتبه هفتم را بیابند و آن را منطبق با آن بدانند و چون‎ او را در رأس عدد هفت می‌دانند و شارع، باید در نظام شریعت‎ها دست‎کاری کنند و ادوار شرایع را هفت‎هفت کنند، از آدم ابوالبشر تا پیامبر اسلام(ص) که قهرا حاجت آنها برآورده نمی‌شود. پس باید هفت دور بیابند که دور هفتم و در پایان آن، محمد بن ‎اسماعیل کامل‎کننده و مکمل آن باشد. خوب مقام و جایگاه‎ او‎ در نظام شرایع باید با کدام یک از انبیا و اوصیا مطابق باشد؟ این هم یک مشکل است و ناگزیر می‌شوند که انبیا و اوصیای آنها را طبقه‎بندی و نام‎ها و عناوین خاصی که نمودار‎ جایگاه‎ هرکدام است، جعل کنند یا از آیات و روایات الهام بگیرند و این است که اساس، وصی، متم و لواحق به وجود می‌آید که همه در محور نطقا، یعنی انبیای صاحب‎ شریعت‎، دور‎ می‎زنند، ولذا انبیایی که نام‎ آنان‎ در‎ قرآن مجید آمده است، به نطقای صاحب شرع و نطقای غیر صاحب شرع و نطقای اولوالعزم و نطقای غیر اولوالعزم طبقه‎بندی می‌شوند. هریک‎ از‎ نطقا اساسی دارند و متم و لاحق و... همه اینها‎ برای‎ یافتن مقام و جایگاه امام اصلی خودشان است که در کجای نظام خلقت می‌توان جای داد<ref>ر.ک: همان، ص106-‎107</ref>.
[[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] در مقابل مقادیر زیادی از‎ اصطلاحات واقع شده است. امام هفتم (و بالجمله عدد هفت)، یعنی محمد بن اسماعیل‎ و طبق عقیده آنها مقام‎ امام‎ بسیار عالی است و ولایت مطلقه دارد؛ واضع شریعت است و هم حافظ آن. در نظام طبیعت و خلقت، مجردات و مادیات باید یک مرتبه هفتم را بیابند و آن را منطبق با آن بدانند و چون‎ او را در رأس عدد هفت می‌دانند و شارع، باید در نظام شریعت‎ها دست‎کاری کنند و ادوار شرایع را هفت‎هفت کنند، از آدم ابوالبشر تا پیامبر اسلام(ص) که قهرا حاجت آنها برآورده نمی‌شود. پس باید هفت دور بیابند که دور هفتم و در پایان آن، محمد بن ‎اسماعیل کامل‎کننده و مکمل آن باشد. خوب مقام و جایگاه‎ او‎ در نظام شرایع باید با کدام یک از انبیا و اوصیا مطابق باشد؟ این هم یک مشکل است و ناگزیر می‌شوند که انبیا و اوصیای آنها را طبقه‎بندی و نام‎ها و عناوین خاصی که نمودار‎ جایگاه‎ هرکدام است، جعل کنند یا از آیات و روایات الهام بگیرند و این است که اساس، وصی، متم و لواحق به وجود می‌آید که همه در محور نطقا، یعنی انبیای صاحب‎ شریعت‎، دور‎ می‎زنند، ولذا انبیایی که نام‎ آنان‎ در‎ قرآن مجید آمده است، به نطقای صاحب شرع و نطقای غیر صاحب شرع و نطقای اولوالعزم و نطقای غیر اولوالعزم طبقه‎بندی می‌شوند. هریک‎ از‎ نطقا اساسی دارند و متم و لاحق و... همه اینها‎ برای‎ یافتن مقام و جایگاه امام اصلی خودشان است که در کجای نظام خلقت می‌توان جای داد<ref>ر.ک: همان، ص106-‎107</ref>.


از اینها که بگذریم،‎ مسئله‎ امامت‎ است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت‎ عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن‎ علی(ع)‎ باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام‎ گسترده‎ شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام‎ تأویلی‎ و نظام‎ خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله‎ دیگر،‎ فروع‎ این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آن‎هم باید در یک نظام‎ معین‎ غیر‎ قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن می‌شود که توجه نویسنده به فلسفه‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]‎ و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>.
از اینها که بگذریم،‎ مسئله‎ امامت‎ است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت‎ عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن‎ علی(ع)‎ باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام‎ گسترده‎ شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام‎ تأویلی‎ و نظام‎ خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله‎ دیگر،‎ فروع‎ این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آن‌هم باید در یک نظام‎ معین‎ غیر‎ قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن می‌شود که توجه نویسنده به فلسفه‎ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]‎ و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و احیانا [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] چیست<ref>ر.ک: همان، ص107</ref>.


نویسنده به‎راحتی می‌توانست با‎ الهام‎ از‎ حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن‎ مشکل‎ کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید‎ آمده‎ است،‎ در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی به‌دشواری می‌توان انطباق داد‎ و ثانیا‎ از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از‎ افکار‎ مجوسیان‎ می‌دانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی می‌کردند مجوسیت را مساوی‎ با‎ ثنویت‎ بدانند و معادل شرک به حساب آورند و به‌هرحال این مرد بزرگ نابغه، با‎ امکانات‎ فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفه‌ای که به او واگذار شده بود‎، برآمده‎ است و ازاین‎رو است که خود [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] مدعی است که کتاب «راحة العقل»‎ او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید‎ و کسانی‎ که‎ بخواهند از کار او در «راحة العقل»‎ بهره‎ گیرند، باید قبلا کتاب‌های بسیاری را مطالعه کنند<ref>ر.ک: همان، ص107-‎108</ref>.
نویسنده به‎راحتی می‌توانست با‎ الهام‎ از‎ حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن‎ مشکل‎ کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید‎ آمده‎ است،‎ در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی به‌دشواری می‌توان انطباق داد‎ و ثانیا‎ از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از‎ افکار‎ مجوسیان‎ می‌دانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی می‌کردند مجوسیت را مساوی‎ با‎ ثنویت‎ بدانند و معادل شرک به حساب آورند و به‌هرحال این مرد بزرگ نابغه، با‎ امکانات‎ فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفه‌ای که به او واگذار شده بود‎، برآمده‎ است و ازاین‎رو است که خود [[کرمانی، احمد بن عبدالله|کرمانی]] مدعی است که کتاب «راحة العقل»‎ او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید‎ و کسانی‎ که‎ بخواهند از کار او در «راحة العقل»‎ بهره‎ گیرند، باید قبلا کتاب‌های بسیاری را مطالعه کنند<ref>ر.ک: همان، ص107-‎108</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش