راحة العقل
راحة العقل | |
---|---|
پدیدآوران | کرمانی، احمد بن عبدالله (نویسنده) غالب، مصطفی (محقق) |
عنوانهای دیگر | راحة العقل |
ناشر | دار الأندلس |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
موضوع | توحيد هستي شناسي (فلسفه اسلامى) |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 216/2 /ک4ر2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
راحة العقل، اثر احمد حمیدالدین کرمانی، کتابی است در تبیین اصول و فروع مذهب اسماعیلیه که با تحقیق مصطفی غالب به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در هفت سور و هر سور در چندین مشرع، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه اول، ابتدا توضیحاتی پیرامون عقاید اسماعیلیه و دعوت توحیدی آن ارائه گردیده و سپس به تشریح زندگینامه نویسنده و آثار وی، پرداخته شده است[۱].
در مقدمه نویسنده، به ساختار کتاب و موضوعات مطرحشده در آن، اشاره گردیده است[۲].
نویسنده در این کتاب سعی کرده است تا اصول و فروع مذهب اسماعیلیان را مطابق با نظام خلقت از افلاک و اجرام عالم طبیعت و عوالم عقول مجرد و نفوس و همچنین محاسبات دقیق در یک چهارچوب قرار دهد که قابل کم و زیاد شدن و خدشه نباشد؛ زیرا در آن زمان کسی نمیتوانست نظام خلقتی را که بر اساس هیئت بطلمیوسی و نظام مجردات عقل و نفس ارسطویی و یا مثل افلاطونی بود، منکر شود یا خدشهای در آن وارد کند؛ زیرا میدانیم که فلسفه مشاء بر اساس نظام ارسطویی است و حتی فلسفه افلاطونی در آن روزگار، یعنی قرن پنجم، غیر قابل رخنه و خدشه بود و فلاسفه عموما و بهراحتی مدعی بودند که این نظام فکری غیر قابل خدشه است؛ حتی فارابی، نظام «مدینه فاضله» خود را بر اساس نظام خلقت مخروطیشکل جهان هستی قرار میدهد که این سازندگی نظام مدینه فاضله بر اساس فلسفه نظامیافته طبقاتی ارسطویی یا مثل افلاطونی، کاری بسیار سهل و آسان است؛ لکن کار سازندگی نظام شریعت اسماعیلیان بر اساس نظام فلسفه ارسطویی و افکار فلسفی افلاطونیان کار بسیار دشواری است[۳].
کرمانی در مقابل مقادیر زیادی از اصطلاحات واقع شده است. امام هفتم (و بالجمله عدد هفت)، یعنی محمد بن اسماعیل و طبق عقیده آنها مقام امام بسیار عالی است و ولایت مطلقه دارد؛ واضع شریعت است و هم حافظ آن. در نظام طبیعت و خلقت، مجردات و مادیات باید یک مرتبه هفتم را بیابند و آن را منطبق با آن بدانند و چون او را در رأس عدد هفت میدانند و شارع، باید در نظام شریعتها دستکاری کنند و ادوار شرایع را هفتهفت کنند، از آدم ابوالبشر تا پیامبر اسلام(ص) که قهرا حاجت آنها برآورده نمیشود. پس باید هفت دور بیابند که دور هفتم و در پایان آن، محمد بن اسماعیل کاملکننده و مکمل آن باشد. خوب مقام و جایگاه او در نظام شرایع باید با کدام یک از انبیا و اوصیا مطابق باشد؟ این هم یک مشکل است و ناگزیر میشوند که انبیا و اوصیای آنها را طبقهبندی و نامها و عناوین خاصی که نمودار جایگاه هرکدام است، جعل کنند یا از آیات و روایات الهام بگیرند و این است که اساس، وصی، متم و لواحق به وجود میآید که همه در محور نطقا، یعنی انبیای صاحب شریعت، دور میزنند، ولذا انبیایی که نام آنان در قرآن مجید آمده است، به نطقای صاحب شرع و نطقای غیر صاحب شرع و نطقای اولوالعزم و نطقای غیر اولوالعزم طبقهبندی میشوند. هریک از نطقا اساسی دارند و متم و لاحق و... همه اینها برای یافتن مقام و جایگاه امام اصلی خودشان است که در کجای نظام خلقت میتوان جای داد[۴].
از اینها که بگذریم، مسئله امامت است که از دیدگاه آنها ولایت مطلقه هم دارد و صاحت عزم و امر و نهی است و باید مقام و جایگاه آنها هم مشخص شود و امامان باید از نسل حسین بن علی(ع) باشند و آنها هم در ادوار اسبوع، اسبوع قرار گیرند و یک نظام گسترده شریعتی که از نظر آنها جزو اصول است، به وجود آید تا همه آنها، با نظام تأویلی و نظام خلقت و در جهت نظام مجرداتی و هم عالم طبیعت انطباق داده شود. مسئله دیگر، فروع این اصول است که نظام دعوت و تبلیغی باشد که آنهم باید در یک نظام معین غیر قابل خدشه باشد و بدین ترتیب روشن میشود که توجه نویسنده به فلسفه فارابی و ابن سینا و احیانا ابن رشد چیست[۵].
نویسنده بهراحتی میتوانست با الهام از حکمت اشراق و نظریه خلقت در فلسفه نوافلاطونی، مقامات و مناصب را انطباق دهد؛ لکن مشکل کار این بوده است که اولا نام انبیای عظام که در قرآن مجید آمده است، در نظام خاصی قرار دارد که آن را با فلسفه اشراقی بهدشواری میتوان انطباق داد و ثانیا از دیدگاه ارباب مذاهب آن روزگار که فلسفه اشراقی را منبعث از افکار مجوسیان میدانستند، کل نظام مجوسیت مردود بود و از روی غرض و مرض سعی میکردند مجوسیت را مساوی با ثنویت بدانند و معادل شرک به حساب آورند و بههرحال این مرد بزرگ نابغه، با امکانات فکری و علمی آن روزگار به احسن وجه، از عهده وظیفهای که به او واگذار شده بود، برآمده است و ازاینرو است که خود کرمانی مدعی است که کتاب «راحة العقل» او، مبتدیان و مدعیان را به کار نیاید و کسانی که بخواهند از کار او در «راحة العقل» بهره گیرند، باید قبلا کتابهای بسیاری را مطالعه کنند[۶].
تعریف کرمانی از حکمت، همان تعریف ابن سینا است که غایت حکمت را نیل به کمال علمی و عملی میداند و تهذیب نفس و تکمیل عقل نظری و عملی و کرمانی هدف را از دین هم همین میداند؛ حکمت و دین از دیدگاه او یک هدف را دنبال میکنند و تقسیم عبادات به علمی و عملی از همین رو است. کار کتاب «راحة العقل» هم توفیق بین حکمت و دیانت است. وی در مقام مقایسه و انطباق دین با نظام خلقت میگوید: خلقت افلاک و بهویژه فلک اعلی در نهایت استواری است؛ همان طور که ناطقان در شرایع و قائممقام آنها که شامل تمام مراتب است، اشرف از حدود و در نهایت استواریاند و حدود در حد اجسام سفلیاند، از لحاظ محکمی و استواری، یعنی در مرتبه دون نطقا و افلاکند و بالجمله مقامات بالای شریعت را و پایهگذاران آن را در مقاومت و استواری در حد اجسام عالیه میداند و مقامات و مناصب دون را در حد اجسام سافله و در یک مقابله و مقایسه، مقامات رفیع ارباب شرایع را در حد مجردات اولیه، مبدع اول و عقول ناشی از آن میداند و مقامات دون را در حد عقول سافله در جهت مجردات[۷].
کرمانی اینگونه مقابلات و موازنات و مقایسات را در باب همه موجودات مجری میداند؛ در موالید سهگانه، در ارکان چهارگانه، در اخلاط اربعه، در امزجه و غیره و اینطور نیست که این موازنات و مقابلات تنها در نظام جملی و کلی مجری باشد. البته در یک نظر کلی با کل نظام خلقت، هم در طرف مجردات عقلی و نفسی و هم در طرف عالم جسمانی از افلاک تا عناصر، موازنه و مقابله میکند و در تکتک موجودات جهان وجود هم این موازنه و مقابله از دیدگاه کرمانی وجود دارد[۸].
کرمانی در جمع میخواهد بگوید نظام شریعت اسماعیلیه نظامی است موازن با نظام خلقت و امری است غیر قابل خدشه و دین فطرت این دین است که:فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ﴿الروم: 30﴾[۹].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده و در پاورقیها علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله