قواعد فقه 4، بخش جزایی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۲۸: خط ۲۸:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب با دیباچه‎ای از مؤلف آغاز و مطالب در ده فصل، تنظیم شده است.
کتاب با دیباچه‌ای از مؤلف آغاز و مطالب در ده فصل، تنظیم شده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در دیباچه، ابتدا به تشریح جایگاه دادرسی و قضا در نظام ارزشی اسلام پرداخته شده و سپس، ضمن اشاره به اهمیت حکم قاضی، به مقایسه نظام قضایی اسلام با اروپا و شعارهای اصولی پرداخته شده و در نهایت، موضوع عمل جوامع اسلامی و تفاوت آن با اسلام نظری، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: دیباچه، ص1-‎8</ref>.
در دیباچه، ابتدا به تشریح جایگاه دادرسی و قضا در نظام ارزشی اسلام پرداخته شده و سپس، ضمن اشاره به اهمیت حکم قاضی، به مقایسه نظام قضایی اسلام با اروپا و شعارهای اصولی پرداخته شده و در نهایت، موضوع عمل جوامع اسلامی و تفاوت آن با اسلام نظری، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: دیباچه، ص1-‎8</ref>.


در فصل نخست، به قاعده «قبح عقاب بلابیان» (اصل قانونی بودن مجازات) پرداخته شده است. مفاد این قاعده، اجمالا آن است که مادام که عملی توسط شرع نهی نشده و آن نهی به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی مرتکب آن گردد، مجازات او عقلا قبیح و زشت است و مادام که عملی توسط شرع واجب نشده و امر شارع به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی آن را ترک کند، مجازات او بر ترک فعل مزبور، عقلا قبیح و زشت است. به اعتقاد نویسنده، قلمرو این قاعده، وسیع‎تر از «اصل قانونی بودن جرم و مجازات» در حقوق عرفی معاصر است؛ چراکه اصل قانونی بودن جرم و مجازات، راجع است به وضع قانون و به‎تبع آن، به مراحل ابلاغ و انتشار آن؛ ولی فقها در مواردی که مکلف نه به علت تقصیر، بلکه به جهتی دیگر، نسبت به تکلیف صادره جاهل بوده است نیز به این قاعده تمسک کرده‎اند؛ به‎عبارت‎دیگر، مراد از بیان در این قاعده، بیان واصل است نه بیان صادر و ازاین‎رو، نویسنده دایره شمول آن را وسیع‎تر از اصل قانونی بودن جرم و مجازات دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>.
در فصل نخست، به قاعده «قبح عقاب بلابیان» (اصل قانونی بودن مجازات) پرداخته شده است. مفاد این قاعده، اجمالا آن است که مادام که عملی توسط شرع نهی نشده و آن نهی به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی مرتکب آن گردد، مجازات او عقلا قبیح و زشت است و مادام که عملی توسط شرع واجب نشده و امر شارع به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی آن را ترک کند، مجازات او بر ترک فعل مزبور، عقلا قبیح و زشت است. به اعتقاد نویسنده، قلمرو این قاعده، وسیع‎تر از «اصل قانونی بودن جرم و مجازات» در حقوق عرفی معاصر است؛ چراکه اصل قانونی بودن جرم و مجازات، راجع است به وضع قانون و به‎تبع آن، به مراحل ابلاغ و انتشار آن؛ ولی فقها در مواردی که مکلف نه به علت تقصیر، بلکه به جهتی دیگر، نسبت به تکلیف صادره جاهل بوده است نیز به این قاعده تمسک کرده‌اند؛ به‎عبارت‎دیگر، مراد از بیان در این قاعده، بیان واصل است نه بیان صادر و ازاین‎رو، نویسنده دایره شمول آن را وسیع‎تر از اصل قانونی بودن جرم و مجازات دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>.


نویسنده مطالب این فصل را در چهار مبحث کلیات، مستندات فقهی قاعده مزبور، مجاری این قاعده و اصل قانونی بودن جرم و مجازات در حقوق موضوعه پی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص13-‎35</ref>.
نویسنده مطالب این فصل را در چهار مبحث کلیات، مستندات فقهی قاعده مزبور، مجاری این قاعده و اصل قانونی بودن جرم و مجازات در حقوق موضوعه پی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص13-‎35</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
مطالب این فصل، در پنج فصل مستندات فقهی، تحلیل کلمات قاعده، ملاک در عروض شبهه، دایره شمول این قاعده و رابطه قاعده درء با اصول و قواعد فقهی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص44-‎87</ref>.
مطالب این فصل، در پنج فصل مستندات فقهی، تحلیل کلمات قاعده، ملاک در عروض شبهه، دایره شمول این قاعده و رابطه قاعده درء با اصول و قواعد فقهی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص44-‎87</ref>.


در فصل سوم، به قاعده «اکراه» پرداخته شده است. در متون فقه اسلامی، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به‎عنوان قاعده‎ای مسلم، محسوب می‌شود و تحت عنوان «رفع ما استكرهوا عليه» بیان شده است. نظر به اهمیت این قاعده و کارایی آن، نویسنده مفاهیم، مستندات، قلمرو و کاربرد آن را در هفت مبحث زیر، مورد بررسی قرار داده است:
در فصل سوم، به قاعده «اکراه» پرداخته شده است. در متون فقه اسلامی، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به‎عنوان قاعده‌ای مسلم، محسوب می‌شود و تحت عنوان «رفع ما استكرهوا عليه» بیان شده است. نظر به اهمیت این قاعده و کارایی آن، نویسنده مفاهیم، مستندات، قلمرو و کاربرد آن را در هفت مبحث زیر، مورد بررسی قرار داده است:
در مبحث اول، ابتدا واژه اکراه در لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار گرفته و سپس، به مقایسه اضطرار، اکراه و اجبار پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص91-‎95</ref>.
در مبحث اول، ابتدا واژه اکراه در لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار گرفته و سپس، به مقایسه اضطرار، اکراه و اجبار پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص91-‎95</ref>.


خط ۵۰: خط ۵۰:
در مبحث ششم و هفتم نیز به‎ترتیب قلمرو اکراه و دایره تأثیر آن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref> و اکراه در قوانین موضوعه جزایی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>.
در مبحث ششم و هفتم نیز به‎ترتیب قلمرو اکراه و دایره تأثیر آن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref> و اکراه در قوانین موضوعه جزایی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>.


فصل چهارم، به بررسی قاعده «اضطرار» (الضرورات تبيح المحظورات) اختصاص یافته است. بر اساس مفاد این قاعده، هرکس به حکم ضرورت، عمدا مرتکب عمل مجرمانه‎ای شود، قابل مجازات و سرزنش نیست. این حالت معمولا بر اثر خطری شدید ایجاد می‌شود که برای جان یا حق فرد، پیش می‎آید و تنها از طریق ارتکاب جرم قابل احتراز است<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. این قاعده در چهار مبحث زیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
فصل چهارم، به بررسی قاعده «اضطرار» (الضرورات تبيح المحظورات) اختصاص یافته است. بر اساس مفاد این قاعده، هرکس به حکم ضرورت، عمدا مرتکب عمل مجرمانه‌ای شود، قابل مجازات و سرزنش نیست. این حالت معمولا بر اثر خطری شدید ایجاد می‌شود که برای جان یا حق فرد، پیش می‎آید و تنها از طریق ارتکاب جرم قابل احتراز است<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. این قاعده در چهار مبحث زیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
در مبحث نخست، به تبیین واژه‎های اضطرار و ضرورت پرداخته شده و به‎منظور شناخت اصطلاحی مفاهیم، واژه اضطرار با اجبار و اکراه، مقایسه شده است<ref>ر.ک: همان، ص124-‎127</ref>.
در مبحث نخست، به تبیین واژه‎های اضطرار و ضرورت پرداخته شده و به‎منظور شناخت اصطلاحی مفاهیم، واژه اضطرار با اجبار و اکراه، مقایسه شده است<ref>ر.ک: همان، ص124-‎127</ref>.


خط ۵۷: خط ۵۷:
در مبحث چهارم و پنجم، به بحث پیرامون شرایط تحقق حالت اضطرار<ref>ر.ک: همان، ص145</ref> و اضطرار در حقوق جزای عرفی پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص149</ref>.
در مبحث چهارم و پنجم، به بحث پیرامون شرایط تحقق حالت اضطرار<ref>ر.ک: همان، ص145</ref> و اضطرار در حقوق جزای عرفی پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص149</ref>.


در فصل پنجم، به قاعده «وزر» (اصل شخصی بودن مجازات) پرداخته شده است. در کتب قواعد فقهی، این قاعده، تحت عنوان یک قاعده خاص فقهی، به‎طور جداگانه و مستقل، مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. نویسنده این قاعده را، یکی از عناصر جوهری مجازات در اسلام دانسته که بعد از انقلاب کبیر فرانسه، در حقوق کیفری کشورهای اروپایی نیز رسوخ کرده و در حقوق امروزین، تحت عنوان «اصل شخصی بودن مجازات‎ها»، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ به‎طوری‎که دانشمندان اسلامی و غربی و حقوق‎دانان کشورمان در تألیفات خود، در باب تاریخچه تحول مقررات کیفری و مسئولیت جنایی، از آن یاد کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص155</ref>.
در فصل پنجم، به قاعده «وزر» (اصل شخصی بودن مجازات) پرداخته شده است. در کتب قواعد فقهی، این قاعده، تحت عنوان یک قاعده خاص فقهی، به‎طور جداگانه و مستقل، مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. نویسنده این قاعده را، یکی از عناصر جوهری مجازات در اسلام دانسته که بعد از انقلاب کبیر فرانسه، در حقوق کیفری کشورهای اروپایی نیز رسوخ کرده و در حقوق امروزین، تحت عنوان «اصل شخصی بودن مجازات‎ها»، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ به‎طوری‎که دانشمندان اسلامی و غربی و حقوق‎دانان کشورمان در تألیفات خود، در باب تاریخچه تحول مقررات کیفری و مسئولیت جنایی، از آن یاد کرده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص155</ref>.


نویسنده در این فصل، این موضوع را تحت عنوان یک قاعده فقهی، مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. بدین منظور ابتدا به مطالعه تاریخی قاعده پرداخته شده تا روشن شود که متأسفانه در دوران باستان، جمعی‎ بودن مسئولیت جریان داشته و بستگان و اعضای خانواده مجرم نیز در معرض مؤاخذه و مسئولیت کیفری قرار می‎گرفتند، اما با ظهور ادیان الهی، به‎ویژه اسلام و پس از آن در انقلاب کبیر فرانسه، اصل شخصی بودن مجازات‎ها پا به عرصه وجود گذاشت و در ادامه، موقعیت و مفاد قاعده در حقوق امروزی و فقه اسلامی، بیان شده است؛ سپس به ذکر منابع فقهی قاعده و موارد کاربرد آن در فقه اسلامی پرداخته شده و سرانجام، استثناهای احتمالی این اصل جوهری مسئولیت کیفری، مورد مطالعه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص155-‎156</ref>.
نویسنده در این فصل، این موضوع را تحت عنوان یک قاعده فقهی، مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. بدین منظور ابتدا به مطالعه تاریخی قاعده پرداخته شده تا روشن شود که متأسفانه در دوران باستان، جمعی‎ بودن مسئولیت جریان داشته و بستگان و اعضای خانواده مجرم نیز در معرض مؤاخذه و مسئولیت کیفری قرار می‎گرفتند، اما با ظهور ادیان الهی، به‎ویژه اسلام و پس از آن در انقلاب کبیر فرانسه، اصل شخصی بودن مجازات‎ها پا به عرصه وجود گذاشت و در ادامه، موقعیت و مفاد قاعده در حقوق امروزی و فقه اسلامی، بیان شده است؛ سپس به ذکر منابع فقهی قاعده و موارد کاربرد آن در فقه اسلامی پرداخته شده و سرانجام، استثناهای احتمالی این اصل جوهری مسئولیت کیفری، مورد مطالعه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص155-‎156</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۵:
فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیین‎کننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگی‎کننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانون‎گذاری می‎توان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا می‌شود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.
فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیین‎کننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگی‎کننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانون‎گذاری می‎توان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا می‌شود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.


در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شده‎اند، محرز بودن مال مسروقه است؛ به‎عبارت‎دیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمی‌شود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ ازاین‎رو، نویسنده با استفاده از روایات و با تعبیر «لا قطع إلا في حرز»، از این مسئله به‎مثابه یک قاعده کلی در اجرای حد سرقت، یاد کرده است. منابع و مستندات فقهی اعتبار این شرط، مفهوم لغوی و اصطلاحی حرز و مصادیق مشتبه محل اختلاف آن، در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص253</ref>.
در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شده‌اند، محرز بودن مال مسروقه است؛ به‎عبارت‎دیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمی‌شود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ ازاین‎رو، نویسنده با استفاده از روایات و با تعبیر «لا قطع إلا في حرز»، از این مسئله به‎مثابه یک قاعده کلی در اجرای حد سرقت، یاد کرده است. منابع و مستندات فقهی اعتبار این شرط، مفهوم لغوی و اصطلاحی حرز و مصادیق مشتبه محل اختلاف آن، در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص253</ref>.


در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ ازاین‎رو نویسنده ابتدا به اقوال و ادله موافقین اجرا اشاره نموده و سپس، دلایل قائلین به تعطیل را ذکر نموده و در پایان، به نقد و بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>.
در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ ازاین‎رو نویسنده ابتدا به اقوال و ادله موافقین اجرا اشاره نموده و سپس، دلایل قائلین به تعطیل را ذکر نموده و در پایان، به نقد و بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش