پرش به محتوا

قواعد فقه 4، بخش جزایی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۴۱: خط ۴۱:
مطالب این فصل، در پنج فصل مستندات فقهی، تحلیل کلمات قاعده، ملاک در عروض شبهه، دایره شمول این قاعده و رابطه قاعده درء با اصول و قواعد فقهی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص44-‎87</ref>.
مطالب این فصل، در پنج فصل مستندات فقهی، تحلیل کلمات قاعده، ملاک در عروض شبهه، دایره شمول این قاعده و رابطه قاعده درء با اصول و قواعد فقهی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص44-‎87</ref>.


در فصل سوم، به قاعده «اکراه» پرداخته شده است. در متون فقه اسلامی، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به‎عنوان قاعده‎ای مسلم، محسوب می‎شود و تحت عنوان «رفع ما استكرهوا عليه» بیان شده است. نظر به اهمیت این قاعده و کارایی آن، نویسنده مفاهیم، مستندات، قلمرو و کاربرد آن را در هفت مبحث زیر، مورد بررسی قرار داده است:
در فصل سوم، به قاعده «اکراه» پرداخته شده است. در متون فقه اسلامی، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به‎عنوان قاعده‎ای مسلم، محسوب می‌شود و تحت عنوان «رفع ما استكرهوا عليه» بیان شده است. نظر به اهمیت این قاعده و کارایی آن، نویسنده مفاهیم، مستندات، قلمرو و کاربرد آن را در هفت مبحث زیر، مورد بررسی قرار داده است:
در مبحث اول، ابتدا واژه اکراه در لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار گرفته و سپس، به مقایسه اضطرار، اکراه و اجبار پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص91-‎95</ref>.
در مبحث اول، ابتدا واژه اکراه در لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار گرفته و سپس، به مقایسه اضطرار، اکراه و اجبار پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص91-‎95</ref>.


خط ۵۰: خط ۵۰:
در مبحث ششم و هفتم نیز به‎ترتیب قلمرو اکراه و دایره تأثیر آن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref> و اکراه در قوانین موضوعه جزایی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>.
در مبحث ششم و هفتم نیز به‎ترتیب قلمرو اکراه و دایره تأثیر آن<ref>ر.ک: همان، ص115</ref> و اکراه در قوانین موضوعه جزایی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>.


فصل چهارم، به بررسی قاعده «اضطرار» (الضرورات تبيح المحظورات) اختصاص یافته است. بر اساس مفاد این قاعده، هرکس به حکم ضرورت، عمدا مرتکب عمل مجرمانه‎ای شود، قابل مجازات و سرزنش نیست. این حالت معمولا بر اثر خطری شدید ایجاد می‎شود که برای جان یا حق فرد، پیش می‎آید و تنها از طریق ارتکاب جرم قابل احتراز است<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. این قاعده در چهار مبحث زیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
فصل چهارم، به بررسی قاعده «اضطرار» (الضرورات تبيح المحظورات) اختصاص یافته است. بر اساس مفاد این قاعده، هرکس به حکم ضرورت، عمدا مرتکب عمل مجرمانه‎ای شود، قابل مجازات و سرزنش نیست. این حالت معمولا بر اثر خطری شدید ایجاد می‌شود که برای جان یا حق فرد، پیش می‎آید و تنها از طریق ارتکاب جرم قابل احتراز است<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. این قاعده در چهار مبحث زیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
در مبحث نخست، به تبیین واژه‎های اضطرار و ضرورت پرداخته شده و به‎منظور شناخت اصطلاحی مفاهیم، واژه اضطرار با اجبار و اکراه، مقایسه شده است<ref>ر.ک: همان، ص124-‎127</ref>.
در مبحث نخست، به تبیین واژه‎های اضطرار و ضرورت پرداخته شده و به‎منظور شناخت اصطلاحی مفاهیم، واژه اضطرار با اجبار و اکراه، مقایسه شده است<ref>ر.ک: همان، ص124-‎127</ref>.


خط ۶۱: خط ۶۱:
نویسنده در این فصل، این موضوع را تحت عنوان یک قاعده فقهی، مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. بدین منظور ابتدا به مطالعه تاریخی قاعده پرداخته شده تا روشن شود که متأسفانه در دوران باستان، جمعی‎ بودن مسئولیت جریان داشته و بستگان و اعضای خانواده مجرم نیز در معرض مؤاخذه و مسئولیت کیفری قرار می‎گرفتند، اما با ظهور ادیان الهی، به‎ویژه اسلام و پس از آن در انقلاب کبیر فرانسه، اصل شخصی بودن مجازات‎ها پا به عرصه وجود گذاشت و در ادامه، موقعیت و مفاد قاعده در حقوق امروزی و فقه اسلامی، بیان شده است؛ سپس به ذکر منابع فقهی قاعده و موارد کاربرد آن در فقه اسلامی پرداخته شده و سرانجام، استثناهای احتمالی این اصل جوهری مسئولیت کیفری، مورد مطالعه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص155-‎156</ref>.
نویسنده در این فصل، این موضوع را تحت عنوان یک قاعده فقهی، مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. بدین منظور ابتدا به مطالعه تاریخی قاعده پرداخته شده تا روشن شود که متأسفانه در دوران باستان، جمعی‎ بودن مسئولیت جریان داشته و بستگان و اعضای خانواده مجرم نیز در معرض مؤاخذه و مسئولیت کیفری قرار می‎گرفتند، اما با ظهور ادیان الهی، به‎ویژه اسلام و پس از آن در انقلاب کبیر فرانسه، اصل شخصی بودن مجازات‎ها پا به عرصه وجود گذاشت و در ادامه، موقعیت و مفاد قاعده در حقوق امروزی و فقه اسلامی، بیان شده است؛ سپس به ذکر منابع فقهی قاعده و موارد کاربرد آن در فقه اسلامی پرداخته شده و سرانجام، استثناهای احتمالی این اصل جوهری مسئولیت کیفری، مورد مطالعه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص155-‎156</ref>.


در فصل ششم، به قاعده «حرمت اعانت بر اثم» پرداخته شده است. گاهی گنهکار به‎تنهایی عنصر مادی گناه را مرتکب می‎شود، ولی فرد یا افراد دیگری وی را در انجام آن، یاری می‎کنند که به عمل آنها در فقه اسلامی، «اعانت بر اثم» گفته می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. نویسنده در این فصل، ابتدا به منابع و مفاد قاعده مزبور پرداخته و سپس شرایط و عناصر لازم برای صدق این قاعده را مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص174-‎192</ref>.
در فصل ششم، به قاعده «حرمت اعانت بر اثم» پرداخته شده است. گاهی گنهکار به‎تنهایی عنصر مادی گناه را مرتکب می‌شود، ولی فرد یا افراد دیگری وی را در انجام آن، یاری می‎کنند که به عمل آنها در فقه اسلامی، «اعانت بر اثم» گفته می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. نویسنده در این فصل، ابتدا به منابع و مفاد قاعده مزبور پرداخته و سپس شرایط و عناصر لازم برای صدق این قاعده را مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص174-‎192</ref>.


فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیین‎کننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگی‎کننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانون‎گذاری می‎توان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا می‎شود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.
فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیین‎کننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگی‎کننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانون‎گذاری می‎توان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا می‌شود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.


در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شده‎اند، محرز بودن مال مسروقه است؛ به‎عبارت‎دیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمی‎شود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ ازاین‎رو، نویسنده با استفاده از روایات و با تعبیر «لا قطع إلا في حرز»، از این مسئله به‎مثابه یک قاعده کلی در اجرای حد سرقت، یاد کرده است. منابع و مستندات فقهی اعتبار این شرط، مفهوم لغوی و اصطلاحی حرز و مصادیق مشتبه محل اختلاف آن، در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص253</ref>.
در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شده‎اند، محرز بودن مال مسروقه است؛ به‎عبارت‎دیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمی‌شود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ ازاین‎رو، نویسنده با استفاده از روایات و با تعبیر «لا قطع إلا في حرز»، از این مسئله به‎مثابه یک قاعده کلی در اجرای حد سرقت، یاد کرده است. منابع و مستندات فقهی اعتبار این شرط، مفهوم لغوی و اصطلاحی حرز و مصادیق مشتبه محل اختلاف آن، در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص253</ref>.


در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ ازاین‎رو نویسنده ابتدا به اقوال و ادله موافقین اجرا اشاره نموده و سپس، دلایل قائلین به تعطیل را ذکر نموده و در پایان، به نقد و بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>.
در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ ازاین‎رو نویسنده ابتدا به اقوال و ادله موافقین اجرا اشاره نموده و سپس، دلایل قائلین به تعطیل را ذکر نموده و در پایان، به نقد و بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>.


در فصل دهم، قاعده «لوث و قسامه» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فقه شیعه، تنها موردی که قسامه اجرا می‎شود، جایی است که «لوث» وجود دارد؛ لذا به‎صورت یک قاعده کلی گفته شده است: «لا قسامة إلا في لوث». نویسنده تلاش نموده است تا این قاعده را به‎نحو تطبیقی، با توجه به مکاتب پنج‎گانه فقهی، در طی چند مبحث، ارائه دهد<ref>ر.ک: همان، ص299</ref>.
در فصل دهم، قاعده «لوث و قسامه» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فقه شیعه، تنها موردی که قسامه اجرا می‌شود، جایی است که «لوث» وجود دارد؛ لذا به‎صورت یک قاعده کلی گفته شده است: «لا قسامة إلا في لوث». نویسنده تلاش نموده است تا این قاعده را به‎نحو تطبیقی، با توجه به مکاتب پنج‎گانه فقهی، در طی چند مبحث، ارائه دهد<ref>ر.ک: همان، ص299</ref>.


قانون اصلاح موادی از قانون مجازات اسلامی، مصوب 1370، در انتهای کتاب، به‎صورت ضمیمه آورده شده است<ref>ر.ک: همان، ص331</ref>.
قانون اصلاح موادی از قانون مجازات اسلامی، مصوب 1370، در انتهای کتاب، به‎صورت ضمیمه آورده شده است<ref>ر.ک: همان، ص331</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش