۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
[[لو، دیوید موریس]] (تلخيص) | [[لو، دیوید موریس]] (تلخيص) | ||
[[گیبون، ادوارد]] ( | [[گیبون، ادوارد]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''انحطاط و سقوط امپراطورى روم'''، نوشته [[گیبون، ادوارد|ادوارد گيبون]]، ترجمه [[نمازی، فرنگیس (شادمان)|فرنگيس شادمان (نمازى)]] | '''انحطاط و سقوط امپراطورى روم'''، نوشته [[گیبون، ادوارد|ادوارد گيبون]]، ترجمه [[نمازی، فرنگیس (شادمان)|فرنگيس شادمان (نمازى)]] | ||
اين كتاب درباره مهمترين رويداد تاريخى اروپا و شرق نزدیکريال يعنى پيدايى امپراطورى روم و چگونگى سقوط آن است كه نخستين جلدش در 1776 ميلادى منتشر شد و گستردگى دانش و نبوغ | اين كتاب درباره مهمترين رويداد تاريخى اروپا و شرق نزدیکريال يعنى پيدايى امپراطورى روم و چگونگى سقوط آن است كه نخستين جلدش در 1776 ميلادى منتشر شد و گستردگى دانش و نبوغ نویسنده، اثر او را در دو سده گذشته به منبعى ارزشمند و نيكو در اينباره بدل كرد. گيبون پس از بيست سال كار شبانهروزى كتابش را به پايان رساند و به اندازه مورخان بزرگى؛ مانند هيوم و رابرت سون آوازه يافت و به راستى بايد دسترنج او را تنها نمونه تاريخى دانست كه به انگليسى و با سبک ادبى نوشته شده و به گفته مادام نِكِر، ميان جهان قديم و جديد پُل زده است. او خود مىگويد در پانزدهم اكتبر 1764 هنگامى كه ميان ويرانههاى كاپى تول نشسته و در درياى انديشه غرق بوده و راهبان پابرهنه در معبدژوپيتر دعاى شامگاهى مىخواندهاند، انديشه نوشتن اين كتاب به خاطرش راه يافته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده گزارش روىدادهاى دنياى قديم (476 - 180 م) را در سه فصل گنجانده و زمينه آنها را روشن ساخته و به بازگويى جغرافياى كتاب خود پرداخته است. اين فصلها پس از حذف بخشهايى از آنها در چكيده كتاب هست؛ زيرا مقصود نویسنده بدون خواندن اين سه فصل امكانپذير نيست. بخش دوم كتاب، سرگذشت هزار سال را در بردارد و اگرچه كم اطلاعى او را درباره تاريخ بيزانس به شرح بازگفتهاند، اين بخش از درخشندهترين و بهترين نمونههاى نويسندگى وى است. او روىدادهاى فرعى داستان خود را كه به سقوط قسطنطنيه مىانجامد، به گونهاى آراسته و كم مانند سامان داده كه مبحث اصلىاش در چكيده آمده، اما بخشى از مباحث فرعى آن حذف شده است. براى نمونه، موضوع ظهور و انتشار دين اسلام در كتاب ديده مىشود؛ اما شرح گسترش فتوحات عربان و تمدن و فرهنگ اسلامى تا مرزهاى پايانى اروپاى غربى (اسپانيا) كه در آن روزگار در چارچوب امپراطورى نبود، در آن نيست. همچنين پارهاى از شرح پيشرفت ملتهاى جديد امپراطورى مقدس از آن حذف و بخشهاى ديگرش كوتاهتر شده و به جاى آنها، لشكركشىهاى اقوام بيگانه به ايتاليا و غارت چند باره روم پس از سقوط امپراطورى مغرب، شرح و بسط يافته است. شهر شاهنشاهى روم هرگز اعتبار پايتختى خود را نزد نویسنده از دست نداد و مشكلات آن هرگز از انديشه وى محو نشد؛ زيرا او روم را «مخلّد» مىدانست و وحدت ذات آن امپراطورى را درك مىكرد و چنين خصلتى در همه نويسندگان پس از او نيست. حتى هنگامى كه شهرهاى امپراطورى ميان دولتهاى شرقى و غربى تقسيم شد، دو امپراطورى پديد نيامد و آن وحدت پايدار ماند و بهرغم اينكه زبان لاتين در قسطنطنيه ناتوان شد و مُرد، يونانيان خود را به درستى رومى و زبانشان را «روميايى» مىدانستند. از اينرو، زبان يونانى را تا كنون نيز در محاوره به همين نام مىخوانند. هنگامى كه سلطان محمد ثانى به قسطنطنيه رفت (1403 م)، نه تنها اين شهر ساقط شد، كه امپراطورى روم (27 پيش از ميلاد تا آن روز) سرانجام از ميان رفت؛ اما تاريخ گيبون با سقوط اين امپراطورى به پايان نمىرسد. | |||
او داستان را در قالب «خاتمه» با شرح وضع روم در سدههاى ميانه و قرن شانزدهم پى مىگيرد. تفاوت وضع عمومى اين شهر در آن زمان با روزگارى كه گيبون بدانجا سفر كرد، بسيار اندك مىنمود. فصلهاى پانزدهم و شانزدهم اين اثر كه بازگوينده داستان ظهور مسيحيت و گسترش آنند، در چكيده آمدهاند. بسيارى از خوانندگان كتاب تنها با اين فصلها آشنايى دارند و از اينرو، بخشهاى بزرگى از آنها كه به دگرگونى باورهاى دينى و دستگاه روحانى مىپردازند، در چكيده گنجانده شدهاند. شرح لشكركشىهاى مردمان كمفرهنگ و تاريخ وضع داخلى امپراطورى شرقى، از پيشرفت مذهب آريوسى و باورهايى مانند تثليث و كالبدپذيرى روح خدا، بر كنار نخواهد ماند. | او داستان را در قالب «خاتمه» با شرح وضع روم در سدههاى ميانه و قرن شانزدهم پى مىگيرد. تفاوت وضع عمومى اين شهر در آن زمان با روزگارى كه گيبون بدانجا سفر كرد، بسيار اندك مىنمود. فصلهاى پانزدهم و شانزدهم اين اثر كه بازگوينده داستان ظهور مسيحيت و گسترش آنند، در چكيده آمدهاند. بسيارى از خوانندگان كتاب تنها با اين فصلها آشنايى دارند و از اينرو، بخشهاى بزرگى از آنها كه به دگرگونى باورهاى دينى و دستگاه روحانى مىپردازند، در چكيده گنجانده شدهاند. شرح لشكركشىهاى مردمان كمفرهنگ و تاريخ وضع داخلى امپراطورى شرقى، از پيشرفت مذهب آريوسى و باورهايى مانند تثليث و كالبدپذيرى روح خدا، بر كنار نخواهد ماند. | ||
نویسنده دوران امپراطورى آنتونينى) Antonines(را بهراستى «روزگار زرين» روم مىپنداشت و اوضاع اقتصادى آن روزها كه بر پايه پژوهشهاى بعدى، تنها ظاهرى نيكو و خوش داشت، فرض او را سست نمىكند. از اينرو، وى داستان سير نزولى امپراطرى را دست كم تا سقوط آن در مغرب، بدون هيچ تناقضى دنبال مىكند. | |||
دريغ خوردن او بر مرگ آزادى، از سر عادت است و مانع نوشتن وى درباره نوآورىهاى سياسى و كارهاى ديوانى نمىشود. او لشكركشىهاى اقوام كمفرهنگ شمالى را جز موجهايى از سيل پيوسته ويرانگرى نمىديد؛ اما از ديدگاه ديگرى مىتوان انگيزه مهاجمان را پيوست به «مُلك جميل» آن تمدن باستانى گمان زد. افزون بر اين، آنان با خود ابزارهاى فراوانى مىآوردند كه زندگى اروپاييان را دلپذير مىساخت؛ چيزهايى كه دنياى يونان و روم هرگز آنها را كشف نكرده و نشناخته بودند. | دريغ خوردن او بر مرگ آزادى، از سر عادت است و مانع نوشتن وى درباره نوآورىهاى سياسى و كارهاى ديوانى نمىشود. او لشكركشىهاى اقوام كمفرهنگ شمالى را جز موجهايى از سيل پيوسته ويرانگرى نمىديد؛ اما از ديدگاه ديگرى مىتوان انگيزه مهاجمان را پيوست به «مُلك جميل» آن تمدن باستانى گمان زد. افزون بر اين، آنان با خود ابزارهاى فراوانى مىآوردند كه زندگى اروپاييان را دلپذير مىساخت؛ چيزهايى كه دنياى يونان و روم هرگز آنها را كشف نكرده و نشناخته بودند. |
ویرایش