۹٬۸۰۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
|||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[صابری، حسین]] (مترجم) | [[صابری، حسین]] (مترجم) | ||
[[واعظ زاده خراسانی، محمد]] ( | [[واعظ زاده خراسانی، محمد]] (مقدمهنويس) | ||
[[بوطی، محمد سعید]] ( | [[بوطی، محمد سعید]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 207/5 /ب9 س8041 | | کد کنگره =BP 207/5 /ب9 س8041 | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
اسلام - | اسلام - فرقهها | ||
بدعت و بدعت گذاران | بدعت و بدعت گذاران | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
سلفیه - دفاعیهها و ردیهها | سلفیه - دفاعیهها و ردیهها | ||
وهابیه - | وهابیه - دفاعیهها و ردیهها | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى | آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
| چاپ =3 | | چاپ =3 | ||
| شابک =978-964-444-916-1 | | شابک =978-964-444-916-1 | ||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14844 | |||
| کتابخوان همراه نور =14844 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۳: | خط ۴۵: | ||
#كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمىدارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشههاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مىپذيرد كه - به تعبير استاد گرانقدر آيتاللّه [[واعظ زاده خراسانی، محمد|واعظزاده خراسانى]] - تا نيمه راه تقريب را پيموده است. | #كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمىدارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشههاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مىپذيرد كه - به تعبير استاد گرانقدر آيتاللّه [[واعظ زاده خراسانی، محمد|واعظزاده خراسانى]] - تا نيمه راه تقريب را پيموده است. | ||
#:او در اين كتاب مىكوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پارهاى از نمونههايى كه سلفيه آنها را بدعت مىشمرند، مىپردازد و اثبات مىكند كه اين نمونهها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مىدادهاند. از جمله درباره توسل و استشفاع مىگويد: | #:او در اين كتاب مىكوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پارهاى از نمونههايى كه سلفيه آنها را بدعت مىشمرند، مىپردازد و اثبات مىكند كه اين نمونهها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مىدادهاند. از جمله درباره توسل و استشفاع مىگويد: | ||
#:«در مورد توسل به آبروى رسول خدا(ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعهاى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مىدانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از | #:«در مورد توسل به آبروى رسول خدا(ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعهاى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مىدانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از تبرک جستن آنان به عرق رسول خدا(ص) و موى او و نيز آب وضوى او حكايت دارد و در [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] ثبت و نقل شده است»<ref>مقدمه مترجم، ص16 و 17</ref> | ||
#همانگونهكه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاينروى، ممكن است | #همانگونهكه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاينروى، ممكن است نویسنده نكاتى را آورده باشد كه با عقيده شيعه سازگارى ندارد. | ||
#:مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آنگونه نكاتى كه | #:مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آنگونه نكاتى كه نویسنده آورده تا جايى كه توانسته بىطرف مانده است؛ چه، نقد و بررسى آن نكات، اولا: در چهارچوب هدف كتاب حاضر نيست و ثانيا: به اعتقاد نگارنده اين يادداشت، بحث و بررسى و نقد و كنكاش درباره «فرقه ناجيه» همان اندازه به «وحدت اسلامى» آسيب مىرساند كه برساختن مذهبى با نام سلفيه<ref>همان، ص17</ref> | ||
#اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مىكند، بلكه مطلبى مهمتر از اين را دنبال مىنمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و بهعنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بىجهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟ | #اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مىكند، بلكه مطلبى مهمتر از اين را دنبال مىنمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و بهعنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بىجهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟ | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
آنگاه مىگويد: راه ورود در جماعت اسلامى و روش سلف، آن است كه مانند آنان در كتاب و سنت تأمّل كنيم و با همان اصول موروثى از آنان به سراغ كتاب و سنت برويم؛ نه اينكه حرفبهحرف آنچه آنان در هر مسئله گفتهاند بپذيريم و برخلاف سنت ايشان جلو فهم و استنباط خود را (چنانكه سلفيه مىگويند) بگيريم. اين است نقطه اختلاف ما با سلفيه: تبعيت از روش و اسلوب سلف در فهم كتاب و سنت و نه تبعيت از فهم آنان؛ وگرنه كاروان علم و دانش اسلامى در چهارچوب فهم سلف محدود و راه پيشرفت و گسترش علوم اسلامى مسدود مىگردد. | آنگاه مىگويد: راه ورود در جماعت اسلامى و روش سلف، آن است كه مانند آنان در كتاب و سنت تأمّل كنيم و با همان اصول موروثى از آنان به سراغ كتاب و سنت برويم؛ نه اينكه حرفبهحرف آنچه آنان در هر مسئله گفتهاند بپذيريم و برخلاف سنت ايشان جلو فهم و استنباط خود را (چنانكه سلفيه مىگويند) بگيريم. اين است نقطه اختلاف ما با سلفيه: تبعيت از روش و اسلوب سلف در فهم كتاب و سنت و نه تبعيت از فهم آنان؛ وگرنه كاروان علم و دانش اسلامى در چهارچوب فهم سلف محدود و راه پيشرفت و گسترش علوم اسلامى مسدود مىگردد. | ||
آنگاه بسيارى از موارد اختلاف فهم و استنباط خلف و سلف را ذكر مىكند و نتيجه مىگيرد كه دانشمندان قرون بعد از سه نسل اول، خود به استنباط دست مىزدند و نيازهاى عصر خود را برآورده | آنگاه بسيارى از موارد اختلاف فهم و استنباط خلف و سلف را ذكر مىكند و نتيجه مىگيرد كه دانشمندان قرون بعد از سه نسل اول، خود به استنباط دست مىزدند و نيازهاى عصر خود را برآورده میكردند و مقيّد به عين استنباط سلف نبودند و اين يك سنت مستمرّ اسلامى است. حال «سلفيه» كه مقيّد به استنباط و فهم سلف هستند، مىخواهند اين باب رحمت را كه بقاء و ابديّت اسلام را تضمين مىنمايد، سد كنند؛ يا لازمه سخن آنان سدّ اين باب، است هرچند آنها خواستار آن نباشند. سرانجام به اين نتيجه مىرسد كه كلمه «سلفيه» از لحاظ علمى بر جامعه اسلامى انطباق ندارد، بلكه بين اين جماعت سنگ تفرقه مىاندازد و اينكه «سلفيه» تنها يك مرحله زمانى و مقطعى بابركت از سير علمى اسلام است و لاغير و مذاهب اسلامى (كه وى آنها را در چهار مذهب معروف منحصر مىنمايد و جماعت اسلامى را عبارت از پيروان آن چهار مذهب مىشمارد) در اصول كلّى پيرو سلف هستند، اما خود در استنباط و فهم از كتاب و سنت استقلال دارند و دليلى بر لزوم پيروى از سلف در جزئيات وجود ندارد. | ||
استاد بوطى، در متن كتاب، همين مطالب را شرح مىدهد و در پارهاى از مسائل اعتقادى كه سلفيه به سلف نسبت مىدهند، تشكيك نموده و از اينكه آنان مذاهب را بدعت و پيروان آنها را گاهى تكفير مىكنند انتقاد مىنمايد؛ درحالىكه بسيارى از آنچه را كه آنان كفر و بدعت مىشمارند كفر نيست؛ از جمله در ص128 به بعد جملهاى از مسائل شاذ و نادر را برمىشمارد و مىگويد: اينها گرچه باطل است، اما كفر نيست؛ از جمله مىگويد: بر سبيل مثال انكار امامت شيخين كه بسيارى از شيعه بر آن هستند كفر نيست، هرچند خلاف اجماع است و نيز اعتقاد به اينكه اعمال انسان عمل خود او است، چنانكه معتزله مىگويند، باعث كفر نمىشود و گرچه برخلاف آراء مورد اتّفاق اهل سنت است (مراد اشاعره است كه اكثريت اهل سنت را تشكيل مىدهند)؛ زيرا معتزله خدا را خالق قوّتها و قدرتها مىدانند. | استاد بوطى، در متن كتاب، همين مطالب را شرح مىدهد و در پارهاى از مسائل اعتقادى كه سلفيه به سلف نسبت مىدهند، تشكيك نموده و از اينكه آنان مذاهب را بدعت و پيروان آنها را گاهى تكفير مىكنند انتقاد مىنمايد؛ درحالىكه بسيارى از آنچه را كه آنان كفر و بدعت مىشمارند كفر نيست؛ از جمله در ص128 به بعد جملهاى از مسائل شاذ و نادر را برمىشمارد و مىگويد: اينها گرچه باطل است، اما كفر نيست؛ از جمله مىگويد: بر سبيل مثال انكار امامت شيخين كه بسيارى از شيعه بر آن هستند كفر نيست، هرچند خلاف اجماع است و نيز اعتقاد به اينكه اعمال انسان عمل خود او است، چنانكه معتزله مىگويند، باعث كفر نمىشود و گرچه برخلاف آراء مورد اتّفاق اهل سنت است (مراد اشاعره است كه اكثريت اهل سنت را تشكيل مىدهند)؛ زيرا معتزله خدا را خالق قوّتها و قدرتها مىدانند. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۴: | ||
آنگاه مصاديق هريك را برمىشمرد. | آنگاه مصاديق هريك را برمىشمرد. | ||
هركس اين كتاب را با دقت مطالعه كند اعتراف مىكند كه | هركس اين كتاب را با دقت مطالعه كند اعتراف مىكند كه نویسنده در عين انتقاد از «سلفيّه» كه تنها خود را حق و ديگران را باطل مىدانند، با وسعت نظر، همانطوركه گفتيم تا نيمه راه تقريب مذاهب و جلوگيرى از تكفير و تفسيق، حتى نسبت به شيعه كه خلافت شيخين و عدالت صحابه را قبول ندارند، پيش رفته است. اين قبيل اعتقادات و حتى اعتقاد به عصمت ائمه اهلبيت(ع) يا آنچه را از قداست، صوفيان براى شيوخ خود قائل مىشوند، از قسم دوم؛ يعنى ضلالتهايى كه در بطلان آنها شك نيست، دانسته؛ درعينحال، باعث كفر نمىداند و اين خود يك نقطه مثبت در سخن او است كه راه تقريب و وحدت بين شيعه و اهل سنت را بهكلّى سد نمىكند؛ درحالىكه وهابيّت و اكثر سلفيه و شايد برخى ديگر از علماى اهل سنت، با كفر دانستن اين قبيل اعتقادات، راه تقريب را مىبندند<ref>تقريظ آيتالله واعظزاده بر كتاب، ص8-11</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۳: | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[ضوابط المصلحة في الشريعة الإسلامية]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |