پرش به محتوا

باطنیه اسماعیلیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خواجه نظام‌الملک' به 'خواجه نظام‌الملک '
جز (جایگزینی متن - 'سیاست‌نامه' به 'سیاست‌نامه ')
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نظام‌الملک' به 'خواجه نظام‌الملک ')
خط ۴۶: خط ۴۶:
در ادامه، با تمسک به گفته‌های [[تستری، سهل بن عبدالله|سهل بن عبدالله تستری]] (متوفای 283ق)- که قائل است هر آیه، چهار معنی (ظاهری، رمزی یا تمثیلی، اخلاقی و تأویلی) دارد- و ابن عربی نیز برای قرآن بطنی در نظر گرفته است. باطنیان و قائلین به تأویل، همواره دنبال احادیث و روایات مشکوک بوده و طریقه مخالفت عامه را پیروی می‌کرده‌اند و آیات قرآن را برحسب اجتهاد و استنباط خود، به‌نوعی تأویل می‌کردند که مؤید مقاصد خودشان باشد. عاقبت این کار به‌جایی کشید که بعضی از باطنیه اسماعیلیه و بعضی از قلندران و درویشان صوفی مشرب، منکر بهشت و دوزخ و قیامت می‌شدند و فرایض دینی را ترک می‌کردند و مرتکب منهیات می‌شدند، به این بهانه که ما باطن شریعت را می‌دانیم و راسخ در علم هستیم و احکام ظاهری را می‌توانیم از گردن خود و اتباع خود ساقط کنیم، چنانکه [[نظام‌الملک، حسن بن علی|نظام‌الملک طوسی]]  در [[سير الملوك (سیاستنامه)|سیاست‌نامه]]  می‌گوید: «هیچ گروهی شومتر و بد فعل‌تر از این قوم نیستند که از پس دیوارها بد این مملکت می‌سگالند و فساد دین می‌جویند...»<ref>ر.ک: همان، ص2- 3</ref>
در ادامه، با تمسک به گفته‌های [[تستری، سهل بن عبدالله|سهل بن عبدالله تستری]] (متوفای 283ق)- که قائل است هر آیه، چهار معنی (ظاهری، رمزی یا تمثیلی، اخلاقی و تأویلی) دارد- و ابن عربی نیز برای قرآن بطنی در نظر گرفته است. باطنیان و قائلین به تأویل، همواره دنبال احادیث و روایات مشکوک بوده و طریقه مخالفت عامه را پیروی می‌کرده‌اند و آیات قرآن را برحسب اجتهاد و استنباط خود، به‌نوعی تأویل می‌کردند که مؤید مقاصد خودشان باشد. عاقبت این کار به‌جایی کشید که بعضی از باطنیه اسماعیلیه و بعضی از قلندران و درویشان صوفی مشرب، منکر بهشت و دوزخ و قیامت می‌شدند و فرایض دینی را ترک می‌کردند و مرتکب منهیات می‌شدند، به این بهانه که ما باطن شریعت را می‌دانیم و راسخ در علم هستیم و احکام ظاهری را می‌توانیم از گردن خود و اتباع خود ساقط کنیم، چنانکه [[نظام‌الملک، حسن بن علی|نظام‌الملک طوسی]]  در [[سير الملوك (سیاستنامه)|سیاست‌نامه]]  می‌گوید: «هیچ گروهی شومتر و بد فعل‌تر از این قوم نیستند که از پس دیوارها بد این مملکت می‌سگالند و فساد دین می‌جویند...»<ref>ر.ک: همان، ص2- 3</ref>


به اعتقاد نویسنده، شکی نیست که خواجه نظام‌الملک نیز مانند سایرین، از تهمت زدن ابایی نداشته، ولی این مسئله مسلم است که غالب فتنه‌هایی که تا عهد او در ممالک اسلامی از راه تأسیس مذهب و فرقه جدید برپا شده بود، مبنی بر این قول بود که آیات قرآن، معنای باطنی داد غیر از آنچه از ظاهر آن مستفاد می‌شود و عده کثیری از فرق مختلف شیعه، جزء باطنی‌ها به معنای اعم آن بودند مانند اسماعیلیه، قرامطه، مبارکیه، راوندیه، برقعیه، خلیفه، محمره، مبیضه، جنابیه، مصوریه، غلاه شیعه و...<ref>ر.ک: همان، ص3- 4</ref>
به اعتقاد نویسنده، شکی نیست که [[نظام‌الملک، حسن بن علی|خواجه نظام‌الملک]]  نیز مانند سایرین، از تهمت زدن ابایی نداشته، ولی این مسئله مسلم است که غالب فتنه‌هایی که تا عهد او در ممالک اسلامی از راه تأسیس مذهب و فرقه جدید برپا شده بود، مبنی بر این قول بود که آیات قرآن، معنای باطنی داد غیر از آنچه از ظاهر آن مستفاد می‌شود و عده کثیری از فرق مختلف شیعه، جزء باطنی‌ها به معنای اعم آن بودند مانند اسماعیلیه، قرامطه، مبارکیه، راوندیه، برقعیه، خلیفه، محمره، مبیضه، جنابیه، مصوریه، غلاه شیعه و...<ref>ر.ک: همان، ص3- 4</ref>


نویسنده در ادامه، به توضیح اصل و منشأ اسماعیلیه پرداخته و ضمن اشاره به پراکنده شدن این گروه در اطراف‌واکناف بلاد اسلامی، از اقصای مغرب تا خراسان و ماوراءالنهر و قندهار<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>، به‌منظور معرفی برخی از مبلغین و داعیان بزرگ این فرقه، به معرفی عبدالملک بن عطاش که هم‌عصر حسن صباح و از داعیان اسماعیلیه بود، پرداخته است. وی شیخی ادیب، بلیغ، پارسا، تیزهوش، بسیار خوش‌خط و از اهل اصفهان و داعی اسماعیلیه در اصفهان و آذربایجان بود و دعاتی به نیابت خود به اطراف می‌فرستاد<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>
نویسنده در ادامه، به توضیح اصل و منشأ اسماعیلیه پرداخته و ضمن اشاره به پراکنده شدن این گروه در اطراف‌واکناف بلاد اسلامی، از اقصای مغرب تا خراسان و ماوراءالنهر و قندهار<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>، به‌منظور معرفی برخی از مبلغین و داعیان بزرگ این فرقه، به معرفی عبدالملک بن عطاش که هم‌عصر حسن صباح و از داعیان اسماعیلیه بود، پرداخته است. وی شیخی ادیب، بلیغ، پارسا، تیزهوش، بسیار خوش‌خط و از اهل اصفهان و داعی اسماعیلیه در اصفهان و آذربایجان بود و دعاتی به نیابت خود به اطراف می‌فرستاد<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>
خط ۵۴: خط ۵۴:
نویسنده پس‌ازاین شرح‌حال، از اقوال مورخین، آنچه را که درباره حسن صباح به دست می‌آید حکایت نموده و به تشریح رابطه او با نظام‌الملک و دربار ملکشاه پرداخته است. به اعتقاد وی، قدر متیقن آن است که حسن صباح مردی بود دلیر و با کفایت و عالم به علوم هندسه، حساب، نجوم، حکمت، کلام و... و در مناظره و محاجه و الزام مدعی، دستی داشت و موقعی که در ری اقامت داشت، ابومسلم، رئیس ری که داماد نظام‌الملک بود، او را متهم کرده بود که جمعی از دعات خلیفه فاطمی مصر با او ملاقات کرده‌اند و او گمراه شده است و حسن ترسیده از ری گریخت. ولی این نیز مسلم است که حسن پیش از آن تاریخ، به اصفهان رفته و در دربار ملکشاه راه یافته بود و شغلی در دیوان به او داده بودند و نظام‌الملک بر حال او واقف شده بود و از قوت بیان و کفایت او مطلع بود و او را اکرام و احترام می‌کرد و روزی به حدس و پیش‌بینی گفته بود که زود باشد که این مرد، مردمان ساده‌لوح را از راه به دربرد<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>
نویسنده پس‌ازاین شرح‌حال، از اقوال مورخین، آنچه را که درباره حسن صباح به دست می‌آید حکایت نموده و به تشریح رابطه او با نظام‌الملک و دربار ملکشاه پرداخته است. به اعتقاد وی، قدر متیقن آن است که حسن صباح مردی بود دلیر و با کفایت و عالم به علوم هندسه، حساب، نجوم، حکمت، کلام و... و در مناظره و محاجه و الزام مدعی، دستی داشت و موقعی که در ری اقامت داشت، ابومسلم، رئیس ری که داماد نظام‌الملک بود، او را متهم کرده بود که جمعی از دعات خلیفه فاطمی مصر با او ملاقات کرده‌اند و او گمراه شده است و حسن ترسیده از ری گریخت. ولی این نیز مسلم است که حسن پیش از آن تاریخ، به اصفهان رفته و در دربار ملکشاه راه یافته بود و شغلی در دیوان به او داده بودند و نظام‌الملک بر حال او واقف شده بود و از قوت بیان و کفایت او مطلع بود و او را اکرام و احترام می‌کرد و روزی به حدس و پیش‌بینی گفته بود که زود باشد که این مرد، مردمان ساده‌لوح را از راه به دربرد<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>


به باور نویسنده، قصه‌ای که راجع به هم‌درس بودن نظام‌الملک و حسن صباح و عمر خیام نقل می‌کنند، اساسی نداشته و قابل‌قبول نیست، زیرا که نظام‌الملک در سال 485ق که کشته شد، 77 ساله بود و خیام در حدود 517ق، یعنی سی‌ودو سال بعدازآن وفات یافت و حسن صباح در 518ق فوت شد و بعید است که این دو نفر، با خواجه نظام‌الملک هم‌درس بوده باشند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>
به باور نویسنده، قصه‌ای که راجع به هم‌درس بودن نظام‌الملک و حسن صباح و عمر خیام نقل می‌کنند، اساسی نداشته و قابل‌قبول نیست، زیرا که نظام‌الملک در سال 485ق که کشته شد، 77 ساله بود و خیام در حدود 517ق، یعنی سی‌ودو سال بعدازآن وفات یافت و حسن صباح در 518ق فوت شد و بعید است که این دو نفر، با [[نظام‌الملک، حسن بن علی|خواجه نظام‌الملک]]  هم‌درس بوده باشند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>


به اعتقاد وی، نظام‌الملک و حسن صباح با یکدیگر سازش نداشتند، زیرا حسن مردی بلندپرواز و جاه‌طلب بود و قانع به اینکه کاتب گمنامی باشد و زیردست دیگران کار کند نبود و خود را به ملکشاه نزدیک می‌ساخت و امانت و صیانت و وفور دانش خود را به رخ سلطان می‌کشید و در مزاج او تصرف می‌کرد و در خفا، بر کارهای نظام‌الملک خرده می‌گرفت<ref>ر.ک: همان، ص14- 15</ref>
به اعتقاد وی، نظام‌الملک و حسن صباح با یکدیگر سازش نداشتند، زیرا حسن مردی بلندپرواز و جاه‌طلب بود و قانع به اینکه کاتب گمنامی باشد و زیردست دیگران کار کند نبود و خود را به ملکشاه نزدیک می‌ساخت و امانت و صیانت و وفور دانش خود را به رخ سلطان می‌کشید و در مزاج او تصرف می‌کرد و در خفا، بر کارهای نظام‌الملک خرده می‌گرفت<ref>ر.ک: همان، ص14- 15</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش