پرش به محتوا

تاريخ الإسماعيلية و فرق الفطحية، الواقفية، القرامطة، الدروز و النصيرية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ه' به 'ن‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ت' به 'ه‌ت')
خط ۴۳: خط ۴۳:
هیچ‎یک از دول یا فرق، آن‎چنان‎که فرقه اسماعیلیه به دعوت و سازمان‎دهی آن اهمیت می‌دادند، اهمیت نمی‌داد؛ همین را، یک وسیله اساسی و مهم برای تحقق موفقیت‎های خویش در تمام زمان‌ها قرار داده بودند. برنامه‌های آن‌ها به‌گونه‌ای سازمان‎ یافته بود که در هیچ جای جهان چنین چیزی به چشم نمی‌خورد. آنان مبتکر روش‎هایی بودند که ساختار آن الهام‎گرفته از عقاید محکمشان بود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.
هیچ‎یک از دول یا فرق، آن‎چنان‎که فرقه اسماعیلیه به دعوت و سازمان‎دهی آن اهمیت می‌دادند، اهمیت نمی‌داد؛ همین را، یک وسیله اساسی و مهم برای تحقق موفقیت‎های خویش در تمام زمان‌ها قرار داده بودند. برنامه‌های آن‌ها به‌گونه‌ای سازمان‎ یافته بود که در هیچ جای جهان چنین چیزی به چشم نمی‌خورد. آنان مبتکر روش‎هایی بودند که ساختار آن الهام‎گرفته از عقاید محکمشان بود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.


امامت در نظر اسماعیلیه دارای جایگاه والا و درجات و مقامات مختلفی است؛ بنابراین به یکی از برجسته‎ترین ویژگی‎های این مذهب تبدیل شده است. آنان معتقد به نطقاء شش‎گانه هستند که هرکدام از ناطقین، رسولی است که بعد از او هفت امام می‎آید<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.
امامت در نظر اسماعیلیه دارای جایگاه والا و درجات و مقامات مختلفی است؛ بنابراین به یکی از برجسته‌ترین ویژگی‎های این مذهب تبدیل شده است. آنان معتقد به نطقاء شش‎گانه هستند که هرکدام از ناطقین، رسولی است که بعد از او هفت امام می‎آید<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.


اسماعیلیه برای حفظ کیان خود گروهی از انسان‌ها را به‎عنوان فداییان برای حفظ ائمه و دعات خود تربیت می‌نمودند. در این‎باره نقل شده که سلطان سلجوقی در سال 501ق، قلعه الموت را محاصره نمود و فرستاده‌ای به‎سوی حسن بن صباح فرستاد تا او را به تسلیم شدن دعوت کند. حسن صباح یکی از آن فداییان را صدا زد و به او دستور داد که خودش را از برج به پایین پرت کند و او چنین کرد، به دومی گفت که خود را با خنجر از پای دربیاورد و او چنین کرد؛ آنگاه به آن فرستاده گفت: برو و به مولای خود بگو که نزد من هفتاد هزار از این فداییان مخلص هست..<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
اسماعیلیه برای حفظ کیان خود گروهی از انسان‌ها را به‎عنوان فداییان برای حفظ ائمه و دعات خود تربیت می‌نمودند. در این‎باره نقل شده که سلطان سلجوقی در سال 501ق، قلعه الموت را محاصره نمود و فرستاده‌ای به‎سوی حسن بن صباح فرستاد تا او را به تسلیم شدن دعوت کند. حسن صباح یکی از آن فداییان را صدا زد و به او دستور داد که خودش را از برج به پایین پرت کند و او چنین کرد، به دومی گفت که خود را با خنجر از پای دربیاورد و او چنین کرد؛ آنگاه به آن فرستاده گفت: برو و به مولای خود بگو که نزد من هفتاد هزار از این فداییان مخلص هست..<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش