علوم قرآن در تفسیر المیزان و آثار علامه طباطبایی قدسسره
علوم قرآن در تفسیر المیزان و آثار علامه طباطبایی قدسسره | |
---|---|
پدیدآوران | ملکیان، محمدباقر (نگارش) |
ناشر | اسوه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1388 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-542-233-3 |
موضوع | قرآن - تحقیق قرآن - علوم قرآنی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 69/5 /م75 ع8* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
علوم قرآن در تفسير الميزان، اثر محمدباقر ملكيان (متولد اصفهان، 1342ش) است. نویسنده در اثر حاضر، مباحث گوناگون علوم قرآن (مانند تعريف و تاريخ علوم قرآن، معنا و موارد استعمال كلمه وحى، وجوهى در تفسير انزال وحى بر قلب پيامبر(ص)، مصونيت وحى از خطا، اعجاز قرآن، اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن، شبهه نسخ و اختلاف در قرآن، تحدى قرآن به علم، اخبار غيبى و بلاغت، نمونههايى از معارضاتى كه با قرآن شده، مصونيت قرآن از تحريف، فرق بين انزال و تنزيل، وجه تسميه قرآن، نظريه صرفه، علت اختلاف موارد تحدى، روش تفسيرى و طبقات مفسرين، منظور از تفسير به رأى، اقوال مختلف در تفسير محكم و متشابه، مراد از هفت حرف و...) را از منظر تفسير الميزان و ديگر آثار علامه سيد محمدحسين طباطبايى (تبريز 1282، 1360ش، قم) گزارش كرده و توضيح داده است. نام كامل كتاب عبارت است از: «علوم قرآن در تفسير الميزان و آثار علامه طباطبايى(قدسسره)».
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل دهها مبحث) تشكيل شده است. روش نویسنده در واقع در اين اثر عبارت است از گزارش توصيفى از مباحثى كه علامه طباطبايى در آثار خودش در مورد مسائل علوم قرآن مطرح كرده است.
همان طور كه نویسنده محترم نيز بيان كرده، نظم مشخصى در بين مطالب كتاب و طبقهبندى آن وجود ندارد، جز آنكه ارتباط موضوعى بين مطالب كتاب برقرار است و همه بحثها بهصورتى به علوم قرآن مربوط مىشود.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند مطلب اكتفا مىشود:
- نویسنده در مقدمهاش كه آن را در قم، در تاريخ شهريور 1388 نوشته، چند نكته را يادآور شده است:
- الف)- علامه طباطبايى هرچند - بهصورت مستقل - از مباحث علوم قرآن سخنى به ميان نياوردهاند، ولى در لابهلاى تفسير الميزان مباحث ارزشمندى در اين زمينه به چشم مىخورد كه مىتوان آنها را در يك مجموعه و بهعنوان مقدمهى تفسير گردآورى كرد. ما در اين مجال در پى آن بودهايم كه اين مباحث را از تفسير الميزان استخراج نماييم. البته در پى اين منظور از سه اثر ديگر هم بهره جستهايم: 1. قرآن در اسلام، نگاشته علامه طباطبايى؛ 2. مهر تابان، نگاشته مرحوم آيتالله سيد محمدحسين حسينى تهرانى؛ 3. در محضر علامه طباطبايى، تأليف محمدحسين رخشاد. در اين سه اثر - خصوصا نگاشته اول - بسيارى از مباحث علوم قرآنى از ديدگاه علامه طباطبايى بررسى شده است.
- ب)- در تدوين اين اثر سعى كردهايم تا حد ممكن جملهبندىهاى مرحوم علامه در الميزان دچار تغيير نشود و اگر به ضرورت جملاتى ديگر را - بر اساس آثار ديگر - كم و زياد و يا پس و پيش كردهايم، به حداقل تصرفات بسنده نمودهايم.
- ج)- ترتيب مباحث بر اساس پسند و رأى نگارنده اين سطور است؛ ازاينروى خواننده گرامى شايد با ترتيب بعضى از مباحث مخالف باشد؛ هرچند همان طور كه آيتالله معرفت گفته، در مسائل علوم قرآنى نوعا يك نظم طبيعى برقرار نيست تا رعايت ترتيب ميان آنها ضرورى گردد. البته پسند ما در ترتيب اين مباحث، بر اساس نگرشى به ترتيب مباحث مطروحه در كتابهاى گوناگون در اين زمينه است و سعيمان بر اين بوده كه چينش مباحث، چينشى خالى از نقص باشد.
- د)- در ابتداى مباحث به جايگاه بحث در الميزان و يا مآخذ ديگر اشاره نمودهايم، تا اين مباحث در منبع اصلى هم قابل پيگيرى باشد[۱]
- كلمهى جَرى - يعنى تطبيق كلى بر مصداق - اصطلاحى است كه از كلمات ائمه اهلبيت(ع) گرفته شده است؛ مثلاًدر تفسير عياشى از فضيل بن يسار روايت شده، كه گفت: من از امام باقر(ع) درباره اين حديث: «هيچ آيهاى در قرآن نيست، مگر آنكه ظاهرى دارد و باطنى و هيچ حرفى در قرآن نيست، مگر آنكه براى او حدى و حسابى است و براى هر حدى، مطلعى است»، سؤال كردم كه منظورشان از اين ظاهر و باطن چيست؟ فرمود: ظاهر قرآن، تنزيل آن و باطنش تأويل آن است. بعضى از تأويلهاى آن گذشته و بعضى هنوز نيامده؛ «يجري كما يجري الشمس و القمر»؛ «مانند آفتاب و ماه در جريان است». هر وقت چيزى از آن تأويلها آمد، آن تأويل واقع مىشود.
- در اين معنا روايات ديگرى نيز هست و اين خود شيوه اهلبيت(ع) است كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد تطبيق مىكنند، هرچند كه اصلا ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد. عقل هم همين سليقه و روش را صحيح مىداند... آنچه را قرآن فضيلت خوانده، در همه ادوار بشريت فضيلت است و آنچه را رذيلت و ناپسند شمرده، هميشه ناپسند و زشت است و آنچه را كه از احكام عملى تشريع نموده، نه مخصوص به عصر نزول است و نه به اشخاص آن عصر، بلكه تشريعى است عمومى و جهانى و ابدى. بنابراین هرگز مورد نزول آيهاى مخصص آن آيه نخواهد بود[۲]
- نویسنده يادآور شده كه در قرن حاضر، جمعى كه خود را مسلمان مىدانند، در اثر فرورفتگى و غور در علوم طبيعى و امثال آن، كه اساسش حس و تجربه است و نيز غور در مسائل اجتماعى، كه اساسش تجربه و آمارگيرى است، روحيه حسىگرى پيدا كرده يا به طرف مذهب فلاسفه مادى و حسى سابق اروپايى تمايل پيدا كردند، و... ايشان سپس افزوده است: اشكالى كه اين گروه بر طريقه مفسرين گذشته كردهاند، كه تفسيرشان تفسير نيست، بلكه تطبيق است، عينا به خود آنان وارد است... اگر اين دسته مانند مفسرين سلف، معلومات خود را بر قرآن تحميل نكردهاند، پس چرا نظريههاى علمى را اصل مسلم گرفته، تجاوز از آن را جايز نمىدانند؟!..[۳]
- از جمله مطالب جالب نویسنده اين است كه: طريقهاى كه امامان اهلبيت(ع) در تفسير همه آيات متشابه قرآنى دارند اين است كه آياتى كه درباره اسما و صفات و افعال خدا و آيات خارج از حس بحث مىكند را به آيات محكمات ارجاع مىدهند؛ يعنى با اينها، آنها را معنا مىكنند و آنچه را كه آيات محكمات از خدا نفى مىكند، از مدلول آيات متشابه حذف مىكنند، اصل معنا را مىگيرند و شوائب نقص و امكان را كه ظاهر آيات متشابه متضمن آن است، حذف مىكنند..[۴]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، فهرست مطالب[۵]و همچنين فهرست منابع[۶]فراهم شده است، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى (مانند آيات، روايات، اعلام، اصطلاحات و...) تنظيم نشده است. كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده است. در اين پاورقىها نام و نشان آيات را مشخص كرده[۷]و منابعش را با ذكر شماره جلد و صفحه يادآور شده[۸]و گاه توضيحى افزوده است[۹]، ولى با بررسى اجمالى، هيچ پاورقى انتقادى مشاهده نشد.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.