دولة التشيع في بلاد المغرب

    از ویکی‌نور
    دولة التشيع في بلاد المغرب
    دولة التشيع في بلاد المغرب
    پدیدآورانزبیب، نجیب (نویسنده)
    ناشردار الأمير للثقافة و العلوم
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشرمجلد1: 1993م , 1413ق
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    /ز2د9 / 231 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دولة التشيع في بلاد المغرب، اثر نجیب زبیب، بررسی چگونگی تشکیل دولت شیعی در بلاد مغرب و بیان تاریخ آن می‌باشد که به زبان عربی و در دوران معاصر، نوشته شده است.

    انگیزه نویسنده از تدوین این اثر، به تصویر کشیدن روند استقرار دولت اسلامی شیعی در بلاد مغرب و بحث از شرایط و موقعیت سیاسی و اجتماعی آن‌ها بوده است.[۱]

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز و مطالب در دوازده فصل، تنظیم شده است.

    نویسنده در ابتدا، به بررسی اختلاف بزرگی که در امت اسلامی بر سر جانشینی پیامبر(ص) به وجود آمده پرداخته و سپس احزاب، طبقات و قوای سیاسی موجود در نهاد حکومت اموی و نیز تضاد موجود بین آن‌ها را بررسی نموده است.

    در ادامه، به معرفی خاندان بنی‌عباس و تشریح بلاد مغرب و حدود و ثغور و سکان آن پرداخته و سپس، جهت‌گیری‌های شیعیان در مغرب و نحوه تشکیل دولت ادریسیه و فاطمیه در آن و نیز اقوال مورخین پیرامون چگونگی پیدایش و رشد تشیع در مغرب را بررسی نموده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه ناشر، به اهمیت کتاب و انگیزه نویسنده اشاره گردیده[۲] و در مقدمه نویسنده، مطالبی پیرامون موضوع کتاب و شیوه تدوین آن، بیان گردیده است.[۳]

    در فصل اول، به اختلاف بزرگی که در امت اسلامی بر سر جانشینی پیامبر(ص) از سقیفه آغاز گردید، اشاره شده است. نویسنده در این فصل، ابتدا به ارتداد قبایل بعد از وفات پیامبر(ص) و نقش یهودیان و منافقان پرداخته و سپس، به این پرسش پاسخ داده است که آیا امکان دارد پیامبر(ص) هدایت و رشد، امت را پس از خویش رها کرده و درباره آن سکوت کند[۴]

    قرآن و وصیت، سبب تفرقه و انقسام مسلمین، عثمان و حزب اموی، عمال خلیفه و قبض قدرت توسط آنان، برخورد امام على(ع) با حزب اموی حاکم، تشریح سیاست امام على(ع) و رئوس مطالب آن، خشمگین شدن کسانی که از بازگشت سنت پیامبر(ص) متضرر شده بودند، نافرمانی معاویه، تأسیس دولت اموی و سقوط آن، از جمله مطالب مهمی هستند که در این فصل، به آنها پرداخته شده است.[۵]

    در فصل دوم، به تشریح احزاب، طبقات و قوای سیاسی موجود در نهاد حکومت اموی پرداخته شده است. این گروه‌ها عبارتند از:

    1. لایه نخست: طبقه متمولین و ثروتمندانی بودند که متصل به حزب اموی حاکم بوده و در جمیع شئون دولت، نفوذ و استیلا داشته و از امتیازات فراوانی برخوردار بودند[۶]
      این گروه پس از وفات معاویة بن یزید، خود به دو گروه زیر تقسیم شدند:
      الف)- سفیانی: که در پی به خلافت رساندن خالد بن یزید بن معاویه یا عمر بن سعید بن عاص بودند، ولی موفق به این کار نشدند[۷]
      ب)- مروانی: پیروان مروان بن حکم بن عاص بن امیه و از اعراب جنوب یمن (از قبایل غسان و طی و کلب) بودند[۸]
    2. حزب شیعی یا علوی: که حزب آل‌البیت در حجاز، مصر و عراق بوده و خواهان رسیدن خلافت به فرزندان امام على(ع) بودند. این حزب شامل «طالبیون» و «هاشمیون» می‌شد. نویسنده به این نکته اشاره کرده است که عباسیون که منتسب به عباس، عموی پیامبر(ص) بودند نیز به این گروه ملحق می‌شوند[۹]
    3. حزب آل زبیر: که در حجاز تشکیل حکومت داده و نفوذ خود را مخصوصاً پس از مرگ معاویة بن یزید بن معایه تا عراق و شام گسترش داده و مدت زیادی دولت اموی را به خود مشغول نمودند. این جنبش پس از به قتل رسیدن ابن زبیر به فرمان عبدالملک بن مروان و به دست حجاج بن یوسف ثقفی در سال 73ق/ 692م، از بین رفت[۱۰]
    4. حزب انصار: که فرزندان انصار در مدینه بودند. این گروه، آن‌چنان قدرت نداشتند که به دنبال خلافت باشند، ولی میل به خلافت اهل‌بیت(ع) داشتند.
    5. حزب خوارج: که از پس از جنگ صفین به وجود آمدند[۱۱]
    6. طبقه موالی: که متشکل از اهل ذمه و عوام مردم اعم از کارگران، کشاورزان، تجار، اصحاب صناعات و حرف و... بوده و غالباً از محرومین و مستضعفین جامعه بودند[۱۲]
    7. طبقه عبید: که بردگان و از فقرای جامعه بوده که یا در جنگ به اسارت درآمده و یا خریداری شده بودند. این گروه، دارای هیچ‌گونه حقی نبوده و ملک صاحبان خود محسوب شده و در کارهایی از قبیل زراعت، صناعت، ساخت و ساز و... به کار گرفته می‌شدند[۱۳]

    در ادامه این فصل، به تضاد موجود بین این گروه‌ها و اختلافاتی که بر سر حکومت داشتند، فعالیت‌های سیاسی و اعتقادی احزاب و گروه‌های سیاسی در سایه حکومت اموی و چالشی که حرکت‌های شیعی برای حکومت به وجود آورده بود و نیز ظهور حرکت بنی‌عباس، پرداخته شده است.[۱۴]

    در فصل سوم، فروپاشی اتحاد شیعی – عباسی و تشکیل حکومت عباسی بررسی شده است. نویسنده در این فصل، ضمن بحث از عصر و دوران امام جعفر صادق(ع)، ابتدا حرکت‌های شیعه در زمان ایشان را مورد مطالعه قرار داده و سپس انتفاضات و حرکت‌های بعدی و علت شکست آن‌ها را تشریح کرده است.[۱۵]

    فصل چهارم، به معرفی خاندان بنی‌عباس اختصاص یافته است. این خاندان، به عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص) منسوب می‌باشند. وی یکی از تجار و بزرگان بنی‌هاشم بود که در جنگ بدر، به اسارت مسلمانان درآمد و اسلام آورد. نویسنده، معتقد است که وی خود ادعای خلافت نداشت و حتی در جریان سقیفه نیز شرکت نکرد و همراه حضرت علی(ع) به دفن و تجهیز پیامبر(ص) پرداخته و حتی فرزندانش را به متابعت و پیروی از حضرت علی(ع) سفارش نمود[۱۶]

    فرزندان عباس (از جمله علی بن عبدالله بن عباس، محمد بن علی، سفاح و منصور)، رهبری دعوت عباسی به‌وسیله محمد بن علی و چگونگی قیام دولت عباسی، از جمله عناوینی است که در این فصل، مطرح شده است.[۱۷]

    در فصل پنجم، به تشریح بلاد مغرب و حدود و ثغور و سکان آن، پرداخته شده است. کشور مغرب، دارای موقعیت استراتژیک و ممتازی در قاره آفریقا بوده و مشتمل بر مجموعه بلاد شمال آفریقاست.[۱۸]

    در فصل ششم، جهت‌گیری‌های شیعیان در مغرب و نحوه تشکیل دولت ادریسیه در زمان حکومت بنی‌عباس، تشریح شده است. نویسنده معتقد است که ادریس بن عبدالله، اولین کسی بود که دولتی شیعی را در بلاد مغرب تأسیس کرد و به مخالفت با دولت بنی‌عباس پرداخت، اما قبل از او نیز تشیع در آن مکان، وجود داشته است.[۱۹]

    رقابت و منازعات شیعیان با خوارج در بلاد مغرب، چگونگی قیام دولت ادریسیه و نامه ادریس و مظهر شیعی در آن، از جمله مطالب مهم این فصل می‌باشد[۲۰]

    در فصل هفتم، به بررسی اقوال مورخین پیرامون چگونگی پیدایش و رشد تشیع در مغرب، پرداخته شده است. نویسنده معتقد است که اکثر مورخین گذشته و معاصر، بر این باورند که تشیع، از زمان امام صادق(ع) و در اوج انحراف بنی‌عباس از اصول صحیح اسلامی، وارد مغرب شد[۲۱]

    اوضاع سیاسی عمومی مغرب، ابوعبدالله شیعی، برنامه‌ریزی اولیه برای تشکیل حکومت شیعی و کیفیت شکل‌گیری دولت فاطمیه در بلاد مغرب عناوین سایر فصول کتاب می‌باشد.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، اسمامی رجال و قبایل و اسامی شهرها و معالم مذکور در متن، به‌همراه فهرست منابع و مصادر مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از اعلام، کلمات و عبارات متن پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه ناشر، ص3
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص5
    4. ر.ک: متن کتاب، ص13-18
    5. ر.ک: همان، ص19-29
    6. ر.ک: همان، ص33
    7. ر.ک: همان، ص34
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان
    10. ر.ک: همان
    11. ر.ک: همان
    12. ر.ک: همان، ص35
    13. ر.ک: همان، ص35
    14. ر.ک: همان، ص35-41
    15. ر.ک: همان، ص45-67
    16. ر.ک: همان، ص71
    17. ر.ک: همان، ص73-76
    18. ر.ک: همان، ص87
    19. ر.ک: همان، ص100
    20. ر.ک: همان، ص101-105
    21. ر.ک: همان، ص114

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها