تفسیر سورآبادی
تفسير سورآبادي | |
---|---|
پدیدآوران | سورآبادی، عتیق بن محمد (نویسنده) سعيدي سيرجاني، علي اکبر (مصحح) |
عنوانهای دیگر | تفسير التفاسير |
ناشر | فرهنگ نشر نو |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1 الی 5: 1381ش , |
شابک | 964-7443-07-2 |
موضوع | تفاسير اهل سنت - قرن 5ق. |
زبان | عربی- فارسی |
تعداد جلد | 5 |
کد کنگره | BP 94 /س9ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تفسیر سورآبادی، تفسير التفاسير، اثر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی، تفسیر کهن قرآن کریم به زبان فارسی از یکی از مفسران کرّامی در قرن پنجم هجری است که با تصحیح سعیدی سیرجانی، به چاپ رسیده است.
نامهای دیگر کتاب
این تفسیر، با عنوان و نام خود مفسر، یعنی «تفسیر سورآبادی مشهور است، ولیکن سورآبادی، در وجهتسمیه تفسیر خویش میگوید: «نام نهاده آمد این تفسیر را، تفسير التفاسير[۱].
اهمیت کتاب
اهمیت این تفسیر بیش از هر چیزی، از جنبه گویش و لهجه مفسر است؛ زیرا: «نثر این کتاب، از جمله نثرهای پارسی و پر از اصطلاحات و لغات و ترجمه تحتاللفظی عبارات و ترکیب قرآن به زبان پارسی دری است[۲].
احمد جام نامقی، مشهور به ژندهپیل (متوفی 536)، در «مفتاح النجاة، از تفسیر سورآبادی نام برده است. همچنین این تفسیر از منابع حبیش تفلیسی در تألیف کتاب وجوه قرآن بوده است[۳].
تاریخ تألیف
ذبیحالله صفا، میگوید: «سورآبادی، تفسیر خود را در حدود سال ٤٨٠ق، تصنیف کرده است. بهاینترتیب، این تفسیر در اواسط سال هفتاد، از قرن چهارم هجری به بعد، به رشته تحریر درآمده است[۴].
ساختار
کتاب با پیشگفتار مهرانگیز سعیدی آغاز شده است و مطالب، در پنج جلد، دربردارنده تفسیر سورههای قرآن کریم، از سوره حمد تا سوره ناس میباشد.
ظاهراً مؤلف کتاب را در هفت بخش (سبع) تنظیم نموده بوده است[۵].
سورآبادی در تفسیر خویش، روشهای مختلفی همچون قرآن به قرآن، اجتهادی، مراجعه به منابع اهل کتاب و... را به کار گرفته است؛ اما از میان این روشها، روش روایی، مهمترین روش تفسیری وی است[۶]. وی از روش اجتهادی نیز بهره برده است؛ چراکه یکی از مناهج مهم او، طرح شبهه و سؤال، پیرامون آیات و پاسخگویی به آنها است؛ این منهج تفسیری، سراسر تفسیر وی را در بر گرفته و در تشریح تمامی آیات، از آن بهره برده است[۷].
شایان ذکر است که مفسر، در ذیل بسیاری از آیات، به طرح اندیشه و عقاید فرقه خویش مبادرت نموده و هرگاه آیه را معاضد رأی خویش دریافته، عقیده خود را بر آیه تحمیل و در ورطه تفسیر به رأی فرو میرود؛ بنابراین یکی از مهمترین مناهجی که سورآبادی از آن بهکرات بهره جسته، تفسیر به رأی است. از دیگر مناهج وی که بهشدت مورد مذمت برخی محققین واقع شده، استناد بیبدیل وی به منابع اهل کتاب است[۸].
گزارش محتوا
در پیشگفتار، به اهمیت کتاب و چگونگی طبع آن، اشاره گردیده است[۹].
تفسیر با حمد خدا و نعت رسول اکرم(ص) آغاز میشود. سپس مقدمهای درباره تفسیر میآید و سبب فارسی بودن آن و اینکه مفسر به روایت کدامیک از راویان اعتماد کرده است، شرح داده میشود. سپس از سوره حمد تا انتهای سوره ناس، ترجمه و تفسیر میگردد[۱۰].
سورآبادی درباره سبب به فارسی نوشتن این تفسیر، گفته است که از او خواستهاند تا نفع آن عامتر باشد و افزوده است که اگر آن را به عربی مینوشتم، باید معلمی آن را درس میداد؛ درحالیکه قرآن را به هیچیک از الفاظ عربی بهتر از الفاظ خود قرآن، نمیتوان بیان کرد[۱۱].
وی در ابتدای هر سوره، عنوان و تعداد آیات و کلمات و حروف و محل نزول و فضیلت آن را آورده و در تفسیر آیات، گاهی تمام یک آیه را یکجا و گاه بهصورت جزءجزء، نقل و ترجمه و تفسیر کرده و به مناسبتهای مختلف، به اخبار و روایات و اقوال مفسران و راویان اشعار عربی استناد نموده است. او همچنین قصص مربوط به آیات را گاهی به مناسبت یک آیه یا شأن نزول آن و گاهی در ضمن ترجمه و تفسیر آیات، آورده و پس از ترجمه برخی آیات، سؤال و جوابی آورده است که ناظر به مشکلی از آن آیه است[۱۲].
وی در تفسیر خود، از محمد بن کرام با احترام نام برده و از وی سخنانی نقل کرده است. او از دیگر رجال کرامیه نیز مطالبی آورده؛ از جمله از ابوعمرو مازلی، ابوسهل انماری، محمد صابر، اسحاق محمشاذ و بهویژه، محمد بن هیصم که گاه از کتاب فنون او نیز یاد کرده است. او در ذیل آیه نوزدهم سوره احزاب، به بحثی از عقاید مهم کرامیه درباره ایمان منافق اشاره کرده است[۱۳].
برخلاف این تصور که کرامیه را اهل تشبیه و سورآبادی را کرامی دانستهاند، سورآبادی در این تفسیر مشبهه را لعن کرده است. سورآبادی در مواردی به ابیات و سخنانی از امام علی(ع)، امام حسین(ع)، امام صادق(ع) و امام رضا(ع) اشاره نموده و احادیثی از پیامبر(ص) درباره فضل اهلبیت و دوستی علی(ع) و نهی از دشمنی با او نقل کرده است[۱۴].
او در ذیل آیه تطهیر نیز روایاتی آورده که بر مبنای آنها مراد از اهلبیت پیامبر(ص)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند. او همچنین در بخشی از تفسیر به ذکر فضائل ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) پرداخته است[۱۵].
بهمنظور آشنایی با این تفسیر، به بخشهایی از روشهای تفسیری سورآبادی، به همراه مثال، اشاره میشود:
- تفسیر قرآن به قرآن:
- سورآبادی در تفسیر برخی از آیات، از قرآن کریم استمداد گرفته است؛ چنانکه در تفسیر آیه 29 سوره نساء:لا تقتلوا أنفسكم إن الله كان بكم رحيما (یکدیگر را نکشید که البته، خدا بسیار به شما مهربان است)، مینویسد: «معناه خویشتن را در هلاکت میفکنید؛ چنانکه جای دیگر گفت:و لا تلقوا بأيديكم إلی التهلكة (بقره: ١٩٥)؛ خود را به مهلکه (خطر بیچارگی) نیفکنید[۱۶].
- تفسیر قرآن به روایت:
- مراجعه به اسرائیلیات:
- سورآبادی بهشدت به منابع اهل کتاب، استناد مینماید؛ برای مثال میگوید: «کعب الاحبار گوید: بر کنار عرش خدای ماری است، هفتصد هزار ساله راه بالای او، سرش از یک دانه مروارید سپید... پس اگر روا باشد که ما کیفیت عرش بندانیم و کیفیت قنادیل عرش و کیفیت بروج عرش و کیفیت حیه عرش و کیفیت قوایم عرش و کیفیت عظمت و کیفیت رفعت عرش و کیفیت حمله عرش این همه بندانیم، چه عجب اگر کیفیت استوی علی العرش بندانیم و ما يعلم تأويله إلا الله[۱۸].
- تفسیر آیه به لغت و اشعار جاهلی:
- وی گاهی برای روشن شدن واژه یا جملهای از قرآن، معنای لغوی آن را بازگو میکند. منبع عمده وی در نقل مفهوم واژگان قرآن کریم، کتاب لغت ابن درید، موسوم به «الجمهرة اللغة است؛ بهعنوانمثال، در شرح کلمه الله میگوید: «ابن درید، في کتاب الجمهرة گوید: الله را، الله گفتند، لتضرع الخلق إليها. همچنین گاهی نیز، از اشعار جاهلی جهت تبیین آیات، بهره گرفته است[۱۹].
- روش اجتهادی:
- رد اقوال سایر مفسرین و استناد به قول شخصی:
در پایان، میتوان چنین گفت که نثر فارسی تفسیر سورآبادی و ترجمه او از قرآن، از نمونههای فصیح و عالی نثر فارسی و پر از لغات و اصطلاحات فارسی دری است که سورآبادی برای عبارات و ترکیبات قرآنی برگزیده است[۲۴].
وضعیت کتاب
بخشهایی از تفسیر سورآبادی در 1345ش، به همت پرویز ناتل خانلری و در 1353ش، به همت مجتبی مینوی، بهصورت چاپ عکسی از نسخه خطی، منتشر شده است. همچنین ترجمه و قصههای قرآن از روی نسخه موقوفه تربت شیخ جام، مبتنی بر تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، به اهتمام یحیی مهدوی و مهدی بیانی در 1338ش، به چاپ رسیده است. قصههای این اثر، با عنوان قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی به کوشش یحیی مهدوی برای نخستین بار در 1347ش، چاپ شده است. قسمت تفسیر سوره یوسف این تفسیر را پرویز ناتل خانلریبا عنوان یوسف و زلیخا بارها در تهران منتشر کرده است. محمد جاوید صباغیان، در 1368ش، مجموع قصههای این تفسیر را با عنوان فرهنگ ترجمه و قصههای قرآن مبتنی بر تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری به چاپ رسانده است. ویرایشی جدید از قصههای این تفسیر را نیز جعفر مدرس صادقی با نام تفسیر عتیق نیشابوری در 1380ش، منتشر کرده است. تفسیر سورآبادی، بهصورت کامل به همت علیاکبر سعیدی سیرجانی تصحیح و در 1381ش، منتشر شده است[۲۵].
فهرست مطالب هر جلد در ابتدای همان جلد و فهرست کل مجموعه، در ابتدای جلد اول آمده است. جلد پنجم نیز به بیان اختلاف نسخ، اختصاص یافته است.
پانویس
- ↑ ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص114
- ↑ ر.ک: همان، ص113
- ↑ ر.ک: معینی، محسن، ج7، ص689
- ↑ ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص117
- ↑ ر.ک: پیشگفتار، ج1، صفحه یک
- ↑ ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص131
- ↑ ر.ک: همان، ص132
- ↑ ر.ک: همان، ص114
- ↑ ر.ک: پیشگفتار، ج1، صفحه یک - دو
- ↑ ر.ک: معینی، محسن، ج7، ص688
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص688- 689
- ↑ ر.ک: همان، ص689
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص117- 118
- ↑ ر.ک: همان، ص120
- ↑ ر.ک: همان، ص124
- ↑ ر.ک: همان، ص125
- ↑ ر.ک: همان، ص125
- ↑ ر.ک: همان، ص126
- ↑ ر.ک: همان، ص128
- ↑ ر.ک: همان، ص131
- ↑ ر.ک: معینی، محسن، ص689
- ↑ ر.ک: همان
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- معینی، محسن، «دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1382.
- بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، «روش تفسیری سورآبادی در تفسير التفاسير، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: حسنا، پاییز 1394، شماره 26 (24 صفحه، از 113 تا 136).
وابستهها
روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل
تفسیر جوامع الجامع (محقق، جامعه مدرسین)
الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي
المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز
البلاغة القرآنية في تفسير الزمخشري و اثرها في الدراسات البلاغية
المنتخب من تفسير القرآن و النكت المستخرجة من كتاب التبيان
تفسير جوامع الجامع (مصحح، گرجي)