تاریخ هند

    از ویکی‌نور
    تاریخ هند
    تاریخ هند
    پدیدآورانصنعتی‌زاده، همایون (مترجم)

    اسپیر، تامس جورج پرسیوال (نویسنده)

    تاپار، رومیلا (نویسنده)
    ناشرنشر اديان
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1386 ش
    چاپ1
    موضوعهند - تاریخ
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏436‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏2‎‏ت‎‏2‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاریخ هند، تأليف روميلا تاپار نویسنده معاصر هند است كه توسط همايون صنعتى‌زاده به فارسی ترجمه شده است. اين كتاب در دو مجلد به بررسى تاريخ هند از ابتدا تا عصر حاضر پرداخته است. نویسنده در پيش‌گفتار انگيزه خود را استفاده از گنجينه عظيم و ژرف آگاهى و خرد ملى هندوان و نزدیکى دو قوم باستانى هند و ایران بيان كرده است.

    ساختار

    در جلد اول، تاريخ و تحولات هند از 600ق.م تا 1526م به سيزده فصل تقسيم و مورد بررسی قرار گرفته است. در جلد دوم در بيست فصل ادامه تاريخ اين سرزمين تا عصر حاضر ذكر شده است. شيوه نگارش نویسنده بدين ترتيب است كه مطالب را بدون ذكر منبع و به قلم خود ارائه مى‌دهد و تنها به نام برخی متفكرين مشهور؛ مانند: شانكارا و ابوريحان بيروني اشاره كرده است.

    گزارش محتوا

    درباره گذشته هندوستان دو منبع اطلاع جدا از يكديگر در دست است؛ منابع تاريخى كه عبارتند از: شواهد باستانى و آنچه از ادبيات ودايى استنباط مى‌شود و منابع سنتى كه از داستان‌هاى كه پورانه‌ها آمده تشكيل مى‌شود. از اين منابع مى‌توان اطلاعاتى همراه با اسطوره درباره تاريخ باستان هند به دست آورد.

    در اواخر سده هفتم و اوايل سده ششم ق.م با استقرار حكومت‌هاى جمهورى و سلطان‌نشين‌ها در شمال هندوستان اطلاع و آگاهى بيشتر و قابل اطمينان‌تر راجع به جزييات تاريخ هندوستان فراهم آمد. يك جا نشينى دائمى و پيوسته در ناحيه‌اى معين سبب شد تا قبيله‌اى يا گروهى از قبايل، صاحب جغرافيايى در قرن دهم، هندوستان يكى از مراكز ادب فارسی بود و در پايان همين قرن در آنجا اثرى مربوط به جغرافى، به نام آيين اكبرى به وجود آمد كه بايد آن را جزو مؤلَّفات معتبر جغرافيايى به حساب آورد. اين كتاب را ابوالفضلبن مبارک عَلاّمى (متوفى 1011ق)، صدراعظم سلطان اكبر، به رشته تحرير در آورده است. آيين اكبرى (و اكبرنامه) به پنج كتاب تقسيم مى‌شود كه فوق‌العاده متنوع و پرمطلب است. از لحاظ جغرافيايى، اين كتاب فهرست مفصلّى از هفت اقليم به دست مى‌دهد كه كاملاً به بيرونى تكيه داشته و زندگى ملت هند به خوبى در آن دوران منعكس شده است.

    در قرن هفتم هجری/ سيزدهم ميلادي با ورود اسلام به هند بخش عمده‌ای از جمعيت هند را مسلمانان تشكيل مى‌داده‌اند كه به گفته نویسنده عمدتاًً پيشه‌ور و بازرگان بوده‌اند. او در گزارش از اين عده مى‌نويسد: «اينان معمولاً ایرانى‌نژاد و يا عرب‌تبار بوده و تجاری بودند مستقل؛ علاوه بر پيشه‌وران، غلامان درباري، كه در دربار و كارگاه‌های درباري به كار اشتغال داشتند، چنان زياد بودند كه هم در پايتخت سلطان و هم در پايتخت‌های ايالتي بخش عمده‌ای از جامعه مسلمانان شهري را تشكيل دهند. در اواخر اين دوره بر تعداد مسلمانان در ميان قشر روستائيان افزوده شد. نحوه زندگانی روستائيان خواه هندو و يا مسلمان در اصل یکی بود».

    با ورود اسلام به هند به تدريج تأثيرات فرهنگ غنیاسلامی بر فرهنگ هندی آشكار گرديد و با اعتقاد نویسنده، اين جنبه در برخی از اقشار جامعه بروز بيشتري داشت. او در اين رابطه چنين مى‌نويسد: «مثبت‌ترين اثر نفوذ فرهنگ اسلامی در فرهنگ هندی در قشرهای پيشه‌وران شهري و كشاورزان روستایي بروز كرد. صدق اين مدعا را را در انديشه‌های اجتماعی - مذهبی آن دوره و حاصل و يا فعاليت عمده پيشه‌وران آن عصر؛ مانند برپايي عمارات شكوهمند و معماری مى‌توان مشارهده كرد. بر ارتباطهای متقابل در الگوي زندگانی اين طبقات، به مراتب بيش از آنچه در ميان نجبا واقع بود، افزوده شد... مراسم نوينیكه همراه با اسلام آمده بود و به نظر مسعود و خوشيمن مى‌آمد، به ميان آيين‌های هندوان رخنه كرد».

    اگر چه مسلمانان مبانینظري افكار و اعتقادات هندوها را نمى‌پذيرفتند؛ اما نوعي تعامل سازنده بين آنها ايجاد گرديد. نویسنده ارتباط مسلين به هندوان اين گونه سخن مى‌گويد: «از ديدگه نظري جامعه اسلامی نمیتوانست نظام مبتنیبر تقسيم جامعه به كاست‌ها را بپذيرد؛ اما مسلمانان در عمل و در زندگی اجتماعی خود آن را رعايت می‌كردند».

    كاست يا برترى‌نژادي از قوانين بنيادي آئين هندو به شمار مى‌رود. نویسنده معتقد است كه ارتباطات پيروان اين دو مكتب سبب شد كه نوعي كاست در زندگی مسلمانان نيز ايجاد گرديد؛ آن جا كه مى‌گويد: «كاست‌های مسلمانان با تفاوت‌های نژادي آغاز شد. خاندان‌های بيگانه‌تبار؛ از جمله بازماندگان اعراب، ترك‌ها، افغان‌ها، ایرانیان عالى‌ترين كاست را تشكيل مى‌دادند كه بعدها نام اشراف را بر خود گذاشتند». نویسنده تأكيد مى‌كند كه اگر چه آئين هندو به نوعي در اديان ديگر تأثير گذاشت؛ اما «بايد اذعان نمود كه مقررات و قواعد كاست در ميان هندوان به مراتب از آنچه در ميان مسلمانان، جينى‌ها و مسيحيان و فرقه‌های بدعت‌گذار مرسوم و عملي بود، شديدتر و غيرقابل انعطاف‌تر بود».

    برخی اظهار نظرها حاكي از آگاهي اندك نویسنده، از اسلام و يا ناشي از غرض‌ورزي است. در بخشي از كتاب آمده است: «بازي چوگان، مسابقه اسب دواني، قمار و شكار از سرگرمى‌هایی بود كه در اين دوره رواج يافت. پارهای از اين گونه مشغوليات با اصول بنيادين اسلام ناسازگار بود؛ اما در اغلب اين موارد علما توانستند با بهانه‌های شرعي مجاز بودن آنها را توجيه كنند». مسلم است كه اسلام با انجام مسابقه و سرگرمى‌های سازنده مخالف نيست و در صورتي كه منجر به قمار شود منع شرعي وجود دارد. نویسنده بدون فهم صحيح از مفهوم قمار تمامي موارد فوق را از مصاديق قمار تلقي كرده است.

    از مباحث قابل توجه اين دوران اختلافاتي بود كه بين علما و صوفيه ايجاد گرديد. هر يك از اين دو گروه يكديگر را نفي مى‌كرد. به باور صوفيان، علما تعاليم قرآن را به غلط تعبير و تفسير كرده و با مخلوط كردن دين با سياست و پشتيبانیاز سلاطين از اصول آزديخواهانه انحراف جسته، مردم را به راه خطا مى‌كشانند. علمای سنت نيز صوفيان را به علت عقايد آزاديخواهانه مرتد مى‌دانستند. در اين ميان گرايش مردم به مذهب صوفيان پررنگتر بود: «صوفيان به مراتب بيش از علما بر تأكيد اسلام بر تساوي حقوق تمامي افراد جامعه احترام مى‌گذاشتند. همين نكته سبب شد تا توده‌های پيشه‌وران و كشاورزان به مكتب صوفيه علاقه‌مند شده، با آنان مرتبط شوند».

    در بين اماكن مذهبی هند بخش‌هایی به مساجد اختصاص يافته است. ايجاد مساجد و آرامگاه‌ها با سبک نوين معياري توسط ترك‌ها مرسوم گرديد. مؤلف پيوند معماری هندی و اسلامی را چنين تشريح كرده است: «نخستين و جالب‌ترين نمونه‌های معماری اسلامی در هند در پيوند واقعي مسجدي به معبدي در محل قوت الاسلام در دهلي است. معبدي از سده دهم و ساخته زمان «چائوهان»ها در آن محل بر پا بود. زيارتگاه واقع در مركز معبدرا برداشتند و شبستان‌های اطراف را حفظ كردند. آنگاه در ديورا غربی محرابي احداث كردند و معبدآمادگي پيدا كرد تا به مسجد تبديل شود. همين گونه تغييرات در بسیاری از معابد داده شد».

    وضعيت

    فهرست مطالب در ابتداى مجلدات آمده است. در انتهاى جلد اول واژه‌نامه و نماى مطالب و در جلد دوم تنها نمايه آمده است. پاورقى‌هاى كتاب بسيار اندك و بيشتر ذكر لاتين برخى الفاظ و اعلام مى‌باشد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها