عالم الآخرة
عالم الآخرة، اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی، رسالهای است پیرامون جهان پس از مرگ و مسائل مربوط به آن که با تحقیق قاسم هاشمی، به چاپ رسیده است.
عالم الآخرة | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی، سید محمدحسین (نویسنده) هاشمي، قاسم (گردآورنده و محقق) |
ناشر | مؤسسة الأعلمي للمطبوعات |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 2002م , 1423ق , |
موضوع | معاد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 222 /ط2ع2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از نویسنده آغاز و مطالب در چهار بخش، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن اشاره به روایتی از ابوذر غفاری در توصیف مرگ و حالات پس از آن، به بیان این نکته پرداخته شده است که بهواسطه ادراک و اذعان عقلی و با تصدیق احادیث انبیا الهی(ع) حقیقت مرگ و حیات پس از آن، واضح و مبین است اما آدمی بهخاطر تعلق به زندگی مادی، در پذیرش آن کرهت دارد[۱].
در بخش نخست، ه بحث پیرامون شفاعت در قرآن کریم و روایات، پرداخته شده است. نویسنده در ابتدا، به آیه 48 سوره بقره:وَ اتَّقُوا يوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيئاً وَ لاَ يقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ يؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ ينْصَرُونَ (و بترسید از روزى که هیچکس چیزى [از عذاب خدا] را از کسى دفع نمىکند و نه از او شفاعتى پذیرفته و نه بهجاى وى بدلى گرفته میشود و نه یارى خواهند شد)، اشاره کرده و ضمن تبیین معنا و تفسیر آن بهوسیله آیات دیگری از قرآن کریم که ناظر به اعمال مشرکین بوده و مبین این امر است که مراد از نفی شفاعت، نفی شفاعت خدایانی است که مشرکین آنها را بهعنوان شفیع قراردادهاند، به این نکته اشاره نموده که قرآن کریم، موضوع شفاعت را از اصل، منتفی ندانسته، بلکه در برخی از آیات، از جمله آیه مبارکه 255 سوره بقره:مَنْ ذَا الَّذِي يشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ (کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند)، آن را مشروط به اذن الهی و با شرایطی که در آیات دیگر ذکر شده، ثابت نموده است[۲].
نویسنده در ادامه، ضمن بررسی آیات نافی و مثبت شفاعت، چنین نتیجهگیری نموده که آیات نافی شفاعت، نفیکننده شفاعت از غیر خداوند به معنای استقلال در ملک بوده و آیات مثبت آن، اثباتکننده شفاعت اصالتا برای خداوند و بهصورت اذن و تملیک از خداوند برای غیر خود است[۳].
معنای شفاعت، اشکالات و شبهات مطرحشده پیرامون شفاعت، شفاعت در حق چه کسی جاری میشود، شفاعت از چه کسی پذیرفته میشود، متعلق شفاعت، زمان تحقق شفاعت، شفاعت در روایات اهلبیت(ع) و فلسفه شفاعت، از دیگر موضوعات مطرحشده در این بخش میباشد[۴].
در بخش دوم، به بحث پیرامون احکام اعمال و جزای بر آنها، پرداخته شده و در این زمینه، موضوع «احباط»، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نویسنده در این بخش، با استفاده از آیات، به بررسی نتیجه برخی از اعمال پرداخته است؛ بهعنوان مثال: ارتداد، حسنات دنیوی و اخروی را نابود میکند؛ اسلام، گناهان دنیوی و اخروی را میپوشاند؛ برخی معاصی، باعث احباط بعضی از حسنات میشود، مانند مشاقه با پیامبر(ص)؛ برخی طاعات، بعضی از سیئات را جبران میکند، مانند نمازهای یومیه و... به اعتقاد نویسنده، با بررسی آیاتی که به این موضوعات اشاره دارند و با تأمل در آنها، میتوان دریافت که در برخی از اعمال از حیث تأثیر در سعادت و شقاوت، نظامی وجود دارد که مخالف نظام موجود در طبیعت آن اعمال در این عالم است[۵].
تجسم اعمال، ارتباط با حوادث خارجی، حبط اعمال و آثار آن، تجرد نفس در قرآن، فلسفه تجرد نفس، حقیقت تجرد نفس، حیات برزخی در قرآن، برزخ از دیدگاه روایات و... از دیگر موضوعات مطرحشده در این بخش میباشد[۶].
بخش سوم، به بحث پیرامون مسخ و زنده شدن مردگان از نظر فلسفی، اختصاص یافته است. سوره بقره مشتمل بر آیات زیادی از قصص بنیاسرائیل و سایر اقوام بوده که به معجزات الهی، مانند شکافتن دریا و غرق آل فرعون، برخورد صاعقه به بنیاسرائیل و زنده شدنشان پس از مرگ، سایه افکندن ابرها و نزول من و سلوی بر بنیاسرائیل، جوشیدن چشمهها از سنگ، مسخ شدن عدهای از آنها، زنده شدن مرده بهواسطه زدن پارهای از گاو ذبحشده، زنده شدن کسی که از قریهای ویران میگذشت پس از مردن وی، زنده شدن پرندگان به دست حضرت ابراهیم(ع) و... اشاره دارد. در این میان، شبههای پیرامون زنده شدن مردگان و یا مسخ شدن عدهای از بنیاسرائیل، مطرح شده و نویسنده بدان پاسخ داده است. در این شبهه، چنین اشکال شده است که مسلما موجودی که قوه کمال و فعلیت دارد، زمانی که از قوه به فعل میرسد، محال است که مجددا به قوه بازگردد و نفس انسان بهواسطه مرگ، از ماده مجرد شده و موجودی مجرد مثالی یا عقلی میگردد و این هر دو رتبه، فوق رتبه ماده بود و وجود در آنها، اقوای از وجود مادی است و بدین صورت تعلق نفس بعد از مرگ به ماده، محال بوده و در این صورت، رجوع شیء به قوه بعد از خروج از قوه و به فعلیت رسیدن، لازم میآید. نویسنده به این نکته تأکید دارد که رجوع مابالقوه بعد از خروج از قوه به فعل، مجددا به قوه، محالی است که شکی در آن نیست، لکن وی معتقد است که زنده شدن مردگان در دنیا و مسخ، از مصادیق این مورد نمیباشد[۷].
در آخرین بخش، به موضوع عذاب و خلود در زندگانی آخرت پرداخته شده است. مسئله انقطاع عذاب و خلود، از جلمه مسائلی است که مورد اختلاف انظار از حیث دیدگاه عقلی و ظواهر لفظی، قرار گرفته و در این زمینه، اشکالاتی مطرح شده است، از جمله آنکه خداوند سبحان، دارای رحمت واسعه نامتناهی است، پس چگونه ممکن است مخلوق خود را دچار خلود در عذاب نماید. نویسنده با استفاده از آیات قرآن و دلایل عقلی، به پاسخ به این سؤالات، پرداخته است[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، به ذکر منابع پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.