ابوحیان، محمد بن یوسف

    از ویکی‌نور
    ابوحیان، محمد بن یوسف
    نام ابوحیان، محمد بن یوسف
    نام‌های دیگر اب‍ن‌ح‍ی‍ان‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن ی‍وس‍ف‌

    اب‍وح‍ی‍ان‌، اث‍ی‍ر ال‍دی‍ن م‍ح‍م‍د

    اب‍وح‍ی‍ان ال‍غ‍رن‍اطی

    اب‍وح‍ی‍ان ان‍دل‍س‍ی‌

    اب‍وح‍ی‍ان ن‍ح‍وی‌

    نام پدر یوسف
    متولد 1256م/654ق
    محل تولد مصر
    رحلت 745ق یا 1344م
    اساتید ابومحمد عبدالحق بن على انصارى

    ابن زبير

    برخی آثار البحر المحیط في التفسیر

    تفسیر النهر الماد من البحر المحیط

    الهدایة في النحو

    کد مؤلف AUTHORCODE02807AUTHORCODE

    اثيرالدين محمد بن يوسف بن على بن حيّان نفزى غرناطى اندلسى (654-745ق)، نحوى، شاعر و اديب عصر بنى نصر در غرناطه و ممالیک در مصر، به دلیل داشتن گرایش به مذهب سلفی، عقاید اشعری و شافعى، با فلسفه و ذوقیات (عرفان و تصوف) میانه خوبى نداشت. صاحب تفسیر بحر المحیط،

    ولادت

    نسب او به قبيلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جيّان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در 643ق به دست مسيحيان آنجا را ترك گفته است. ابوحيان شوال 654 در مطخشارش از توابع غرناطه زاده شد و در همانجا پرورش يافت.

    تحصیلات

    او از 670 ق(يا 668 ق) شروع به تحصيل علم كرد.به شهرهاى بسيارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسيار و بنامى بهره جست.خود وى استادانش را 450 تن شمرده و در جايى ديگر شمار آنان را با كسانى كه به او اجازۀ نقل حديث داده‌اند،1500 تن نوشته است.

    وى نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشير قراءات هفتگانه را آموخت.سپس به ملازمت ابن زبير در آمد و از او نحو آموخت.

    بار ديگر در مالقه از ابن زبير علم حديث، اصول فقه و نيز منطق آموخت. وى سپس به المريه، جزيرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن ديار كسب علم كرد.

    از اندلس عازم مغرب شد و در سبته، بجايه، تونس از استادان فراوان بهره برد.در 679ق برای گزاردن حج به حجاز رفت.ضمن این سفر در مكه، منى و جده نيز به استماع حديث پرداخت.علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‌توان ادامۀ تحصيل و بهره‌مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.

    در 680ق به قاهره رسيد ‎و در مدرسۀ افرم به تحصيل مشغول شد، قاهره به صورت كانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمى در مساجد و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابوحيان ابتدا در اسكندريه نزد اساتيد، علم آموخت.سپس در قاهره، علم اصول و حديث را پى‌گیرى كرد.

    وى علاوه بر علوم ياد شده، در شعر و ادب و لغت نيز اندوختۀ فراوانى داشت، و پس از آنكه نزدیک به 20 سال از عمر خود را در تحصيل علم سپرى كرد و در علوم مختلف نحو، تفسير، فقه، حديث و قرائت قرآن آزموده شد، یکسره به تدريس و تأليف پرداخت. صفدى مى‌گوید: در میان استادانم هيچ كس را به سخت كوشى وى نيافتم.هر گاه به خدمتش رسيدم،يا در كار تدريس بود،يا به جمع حديث و تأليف و تصنيف مشغول بود و هرگز او را در غير این حالات نيافتم.

    تدريس و شاگردان ابوحيان

    ابوحيان به زودى بر همگنان خود پيشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظيم يافت. در نحو به شيخ النحاة يا امام النحاة، در علم حديث به شيخ المحدثين و در ساير علوم به رئيس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در 698ق در مقام بزرگترين نحوى روزگار خود كرسى تدريس نحو را در جامع الاقهر و حاكمى و سپس تدريس تفسير را در مدرسۀ صالحيه و تدريس و نقل حديث را در مدرسۀ منصوريه بر عهده گرفت. شاگردانى از اطراف و اكناف در مجالس درسى او شركت جستند كه بسيارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند در میان شاگردان معروف او از صفدى، ابن هشام، تقى‌الدين سبکی‌ و فرزند وى تاج‌الدين سبکی، ابن عقيل، ابن رافع، ابن فضل‌الله، ابن مرزوق و...مى توان نام برد. شهيد ثانى بواسطه شاگردش جمال‌الدين بن عبدالصمد بن ابراهیم بن خليل بغدادى از وى روايت مى‌كند. چنانكه از آثار او بر مى‌آيد، وى با زبانهاى فارسی، تركى و حبشى نيز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تأليف كرده است.

    ذوق شخصى

    وى با همۀ عشقى كه به علوم مختلف مى‌ورزيد، به فلسفه اعتنايى نداشت، تا آنجا كه وقتى وارد مصر شد و گروه بسيارى را مشغول فراگیرى فلسفه ديد، بسيار تعجب كرد.آيين صوفيان را نيز نمى‌پسنديد و با اينكه خود داستانهایى از كرامات برخى شيوخ متصوفه نقل كرده، آنان را مورد انتقاد بسيار قرار داده، چندانكه در برخى اشعارش آنان را زنديق و غرق در گمراهى خوانده است.

    مذهب ابوحيان

    ابوحيان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسيارى از مردم اندلس مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت تعصب مى‌ورزيد، اما پس از ورود به مصر مانند بسيارى از دانشمندان ديگر مغربى چون ابن مالك تحت تأثير محيط مدارس مصر تغيير مذهب داد و با آنكه خود تأكيد بسيار كرده بود كه همیشه بر آيين ظاهرى خواهد ماند، به مذهب شافعى گراييد و قصيده‌اى نيز در مدح شافعى سرود.نسبت به حضرت علی عليه‌السلام ارادت خاصى داشت و دشمنانش را لعن مى‌كرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‌جست.

    با اينهمه نبايد در این جنبه از عقايد او مبالغه كرد.ارادت وى به حضرت علی عليه‌السلام نيز ممكن است از این جهت بوده كه آن حضرت را بنيان گذار علم نحو مى‌دانسته است. ابوحيان از میان علماى معاصر، ابن تيمیه را كه بين سالهاى 709 تا 713ق در اسكندريه و قاهره اقامت داشت، بسيار مى‌ستود و حتى قصيده‌اى در مدح وى سرود.اما پس از آنكه ابن تيمیه در کتاب العرش بر سيبویه خردۀ بسيار گرفت، ابوحيان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پيوست.

    شعر

    ابوحيان شعر نيز مى‌سرود، برخى از این سروده‌ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سيبویه و شيوخ خود و نيز حاكمان وقت است.وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمايل داشت.

    اخلاق

    ابوحيان نسبت به مردم بسيار بد گمان بود و نيز طبعى سخت بخيل داشت و شگفت آنكه به بخل خود افتخار مى‌كرد و در هر مجلسى آن را مى‌ستود و ارباب كرم و بخشش را نكوهش مى‌كرد.زر و سيم را چندان دوست مى‌داشت كه آن را درمان هر درد مى‌شمرد.از این رو بر خلاف ديگر علما هيچ گاه مال خود را صرف خريد کتاب نكرد و همیشه از کتاب‌هایى كه به عاريت مى‌گرفت، استفاده مى‌كرد.

    فرزند

    ابوحيان دخترى به نام «نضار» داشت كه از محدثان عصر خود به شمار مى‌رفت، او را سخت گرامى مى‌داشت و بسيار مى‌ستود.نضار در 730ق درگذشت و ابوحيان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.

    وفات

    ابوحيان در اواخر عمر نابينا شده بود، در سال 745ق قاهره درگذشت و در مقبرۀ صوفيه مدفون گرديد.

    آثار

    در روزگار ابوحيان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار ديگران شيوۀ رايج نحویان بود.وى نيز از این قاعده مستثنى نيست و بيشتر آثارش از این قبيل است.آثار وى را بيش از 60 اثر شامل،12 اثر چاپى،13 اثر خطى 42 اثر مفقود، بر شمرده‌اند.برخى آثار چاپى وى، از این قرارند:1-البحر المحيط(تفسير مورد بحث)2-النهر الماء(مختصرى از تفسير بحر المحيط)3-تحفة(اتحاف) الاريب بما في القرآن من الغريب(توضيح مختصرى دربارۀ آن خواهد آمد)4-تذكرة النحاة 5-الادراك للسان الاتراك(از كهن‌ترين دستور زبان تركى است)6-تقريب المقرب 7-ديوان 8-النكت الحسان في شرح غاية الاحسان 9-هداية النحو و...

    و نيز از آثار خطى مى‌توان موارد ذيل را نام برد:1-اعراب القرآن 2-لغات القرآن، 3-التدريب في تمثيل التقريب 4-عقد اللآلى في القراءات السبع العوالى 5-نكت الامالى على عقد اللآلى (در شرح عقد اللآلى مصنف)


    وابسته‌ها